داستان کامل قسمت ۴۸ سریال ترکی کلاغ سیاه
داستان قسمت ۴۸ سریال ترکی کلاغ سیاه kuzgun به همراه ماجرای این قسمت از سریال در این مطلب همچنین خلاصه داستان سریال کلاغ سیاه قسمت ۴۸
بازیگرانی که در این سریال بازی می کنند عبارتند از: باریش اردوچ، بورجو بیریجیک، ستار تانریوجن، هتیجه اصلان، سنار شاهین، اشن ارگولو، آیتک سایان، ایپک ادرم، دریا بسرلر، آمینا کارمان، نورای شرف اوغلو، لونت اولگن،هنده دیلان هنچی، سو بورجو کوشن، آیکوت ییلماز که از مهمترین هنرمندان و بازیگران سریال ترکی کلاغ سیاه هستند.
دیلا به ملاقات پدرش در زندان میرود. رأفت متوجه ناراحتی دیلا شده و علت را میپرسد. دیلا میگوید که همه چیز خوب است. دیلا توضیح میدهد که بهرام آدی وار مرده و در اخبار پخش شده. از این رو به رأفت پیشنهاد میدهد که همه چیز را در مورد سیستم بهرام به پلیس لو بدهد تا تخفیف زیادی در محکومیت اش بگیرد. رأفت میگوید: « اگه بهرام مرده باشه یه نفر دیگه جانشین میشه. بود و نبود بهرام فرقی نداره. باز هم مانند گذشته باید به دستورات عمل کرد. اگه همه چیزو لو بدم شماهارو زنده نمیذارن.»
بورا به کوزگون زنگ میزند و میگوید: « اول کدوم تونو بکشم؟ تو یا کارتال؟» کوزگون با شنیدن این حرف عصبی شده و به بورا اخطار میدهد که نزدیک کارتال نشود. بورا گوشی را قطع میکند و به افرادش دستور آوردن کارتال را میدهد.
ماشین صدا دوباره خراب شده زیرا علی آن را به تعمیرگاه نبرده است. صدا ماشین را به تعمیرگاه کارتال میبرد تا نگاهی بیندازد. او به سرویس بهداشتی میرود. ناگهان افرادی سر میرسند و کارتال را با خود می برند.
یکی از آنها میگوید: « میبریمت پیش تئو» کوزگون به گوشی کارتال زنگ میزند و صدا جواب میدهد. صدا اتفاقی که افتاده را توضیح میدهد. سپس کوزگون به علی زنگ میزند و میپرسد : « کارتال تئو رو کشته؟ افراد بورا اونو بردن. بگو تئو رو کجا دفن کردن؟» علی از این اتفاق شوکه میشود زیرا به غیر از خودش و کارتال هیچکس از این موضوع باخبر نبود. او متوجه میشود که زکی جاسوس بوراست و کتک اش میزند.
دیلا در شرکت است که بورا زنگ میزند و او را به تماشای نابودی کوزگون دعوت میکند. دیلا نگران میشود و راه می افتد. کوزگون به طرف مزرعه بورا رانندگی میکند. کارتال را با دست و پایی بسته به مزار تئو میبرند . دو قبر خالی دیگر برای کارتال و کوزگون آماده شده است. بورا میگوید که تئو بهترین دوستش بوده و حالا زمان انتقام است. کارتال میگوید که از عمد تئو را نکشته و بخاطر دفاع از جانش شلیک کرده. بورا اهمیتی نمیدهد و آخرین خواسته کارتال را قبل از مرگ میپرسد. کارتال میگوید که به کوزگون زنگ بزنند. افراد بورا کارتال را در تابوتی که در قبر است میاندازند و گوشی تلفن که به کوزگون زنگ زده را به او میدهند. کارتال فریاد میزند و خواهش میکند که اینکار را نکنند اما آنها در تابوت را میبندند و رویش خاک میریزند. کوزگون از پشت تلفن به کارتال قول نجاتش را میدهد.
دیلا به خانه ی بورا میرسد و بورا به دیدنش میرود. دیلا بخاطر تیراندازی و زخمی شدن اش نمیخواهد دیگر بورا در زندگی اش باشد. بورا که دیوانه وار عاشق دیلاست میپرسد: « چرا یه بار بهم فرصت ندادی. من دوست داشتم اما کوزگون تورو دوست نداشت» بورا میخواهد کوزگون را بکشد تا دیلا را داشته باشد. دیلا سعی میکند بورا آرام شود سپس او را دنبال نخود سیاه میفرستد. دیلا با عجله به کمیسر زنگ میزند و درخواست کمک میکند. کمیسر دستور ارسال اکیپ پلیس ها را به مزرعه بورا میدهد.
بورا تمام حرفهای او را شنیده و دست دیلا برایش رو میشود. او میگوید: « تو علیه ما با پلیس همدست شدی؟ کوزگون میدونه که داری بهش خیانت میکنی؟» دیلا میگوید حاضر است بمیرد اما یکی از آنها نشود.
کوزگون به مزرعه میرسد و افرادی که سرخاک کارتال بودند را میکشد. او خاک را کنار میزند و در تابوت را بازکرده و کارتال را بیرون میکشد. کارتال کمی بعد بهوش میآید. آنها یکدیگر را بغل میکنند سپس کوزگون سویچ ماشینش را میدهد و کارتال را راهی میکند و خودش به ویلا میرود تا به حساب بورا برسد. بورا دستهای دیلا را گرفته و تهدیدش میکند.
ناگهان کوزگون سر میرسد و به سمت بورا نشانه میگیرد. بورا که ترسیده میگوید: « اگه منو بکشی هیچوقت از خیانت دیلا باخبر نمیشی» در همین لحظه افرادی از پشت کوزگون وارد خانه میشوند. آنها دیلا و کوزگون را بیهوش میکنند. شخصی که چهره اش مشخص نیست داخل میشود. بورا با خوشحالی میگوید: « آقا فرمان» ولی فرمان به سر بورا شلیک میکند و او را میکشد. کوزگون که بین خواب و بیداری ست، یک طرف دیلا را میبیند که بیهوش شده و طرفی دیگر جنازه بورا.
⇐ برای دیدن مطالب بیشتر به لینک های: سریال ترکیه ای، سریال های در حال پخش ترکیه ، سریال ترکی عاشقانه و سریال ترکی جدید مراجعه کنید.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |