کلیپ داغ

دیالوگی به یاد ماندنی از ناصر ملک مطیعی در نقش امیر کبیر

از نقاط قوّت آثار علی حاتمی دیالوگهای زیبا و پرمفهوم و حساب شدهٔ کارهای اوست که نمونه آن در سریال سلطان صاحبقران هم به وفور به چشم می‌خورد. در ذیل به فرازهایی از این سریال که حاوی برخی از این نمونه دیالوگهاست، اشاره می‌شود:

میرزا آقاخان نوری (جهانگیر فروهر)، که قدم به قدم مهد علیا، مادر شاه (ایرن) را برای تحریک پسرش به خلع ید و برکناری امیرکبیر (ناصر ملک‌مطیعی) و سپس قتل او، هدایت می‌کند، در یکی از دیدارهایش با مهد علیا به وی می‌گوید:

«… لازم نیست تظاهر کنید که راست می‌گویید، کلام راست بی تأثیر است!… اگر شنونده را بیفکنید در بند شک، رهاییش ناممکن است!… ، قبله عالم را در باب امیر نظام دو دل نگه دارید… سفره دلتان را که می‌گشایید، حرفتان را به چاشنی حدس و گمان بیامی‌زید که شنونده برایش، سخن مطبوع باشد… در پرده سخن بگویید!… بگویید امیرکبیر دوستدار سلطان نیست، خواهان سلطنت است!… گریه را هم فراموش نکنید که فایده عمومی دارد!؟: هر قطره‌ای که فرو بریزید، زهری است به کام امیر نظام!…..».

«… می‌خواهند شما را بینند. فردا وقت داده‌اند. شمشیر و حمایل مرحمت کرده‌اند..».

در صحنه‌ای دیگر از این سریال، امیرکبیر در مقابل ناصرالدین شاه، زبان به اعتراض می‌گشاید و می‌گوید:

«… عرضم این است: سفارت انگلیس به میرزا آقاخان ورقه تحت‌الحمایگی داده. میرزا آقاخان مرد خودفروشی است که باید در تبعید باشد و نقض حکم کرده، به دلخواه خود آمده‌است به تهران. دولت ما به یک آدم خود فروش گفته‌است برود به تبعید و سفارت انگلیس گفته‌است نه!، این‌جا باشد بهتر است..».

اما شاه در پاسخ امیرنظام می‌گوید:

«… خودتان را برای این مقولات خسته نکنید، بگذارید این خودفروش باشد پیش آن جماعت خودخواه!، از جهت این که کسب دولت از رونق نیفتد، جنس باید جور باشد. ریز و درشت لازم است!.. ، در میان زنان حرم هم اگر زن‌های زشت نباشند، سوگلی جلوه نمی‌کند!..».

اما در عین حال در جای دیگر همین شاه قاجار وقتی وابستگی میرزا آقاخان به انگلیس عیان می‌شود و به قول خودش: «دیگر ریشش در می‌آید!» به وی کنایه می‌زند و میرزا آقاخان را خود انگلیس می‌داند. بدین ترتیب که در پاسخ میرزا آقاخان که گفته‌است: «در این‌گونه موارد است که کم‌کم حسن نیت دولت انگلیس بر شما روشن می‌شود!»، می‌گوید:

«… برای شما که زیاده از حد روشن شده، جناب سفیر!… نمی‌دانم چرا گاهی شما را با سفیر انگلیس اشتباه می‌کنم. جناب صدراعظم!؟..».

در یک صحنهٔ دیگر، هنگامیکه «علیخان» و سایر عمّال حکومت برای اجرای فرمان شاه و قتل امیرکبیر به حمام فین کاشان رفته‌اند، امیر نظام قبل از اجرای حکم به آنها می‌گوید:

«… مرگ حق است امّا به دست شما بسی مشکل!.. امّا شوق از میان شما رفتن مرگ را آسان می‌کند..».

«… مقدّر است امروز لباس نو بپوشم، امّا اگر می‌توانی درد و غم را هم از تن من بشوی!..».

در فراز دیگری از سریال، میرزا رضای کرمانی در بخشی از بازجویی اش در پاسخ نظم‌الدوله که می‌پرسد: «چه شد به جای کامران میرزا که به تو ظلم کرده بود، ناصرالدین شاه را کشتی و گله‌ای را بی چوپان کردی!؟..». می‌گوید:

«… آخر این گله‌های گوسفند شما، مرتع لازم دارند که چرا کنند تا شیرشان زیاد شود که هم به بچه‌های خود بدهند و هم شما بدوشید!.. ، نه این که متصل تا شیر دارند بدوشید، شیر که ندارند گوشت تنشان را ببرید!. چرا باید یک آدم فقیر، زن منحصر به فرد خود را طلاق بدهد ولی دیگران صد تا صد تا زن بگیرند؟!… نتیجه ظلم همین است که می‌بینید. همه اهل این شهر می‌دانند و جرات نمی‌کنند بگویند و آن‌قدر آدم در دلش می‌ریزد که یکباره دیوانه می‌شود!..».

میرزا رضای کرمانی در جای دیگر نیز، وقتی نظم الدوله برای تحقیر و عصبانی کردنش می‌گوید: «… الان سید (مقصودش سید جمال‌الدین اسدآبادی است) داره به ریش تو می‌خنده!..». جسورانه پاسخ می‌دهد:

«… اگر سید به ریش من می‌خنده، لابد ریش من خنده داره! !..».

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا