سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا | داستان قسمت ۴۱۷ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا
در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک داستان کامل قسمت ۴۱۷ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا از نظرتان می گذرد، نظرات خود را در خصوص این سریال با ما در میان بگذارید.
صبح روز بعد فکرت از کاری که کرده پشیمان است و به بهانه کار می رود. توی تعمیرگاه مهمت پیش عبدالقدیر می رود و می گوید طبق قرارشان پیش نرفته و تکین را به ناحق کشته است. او می گوید برای ادامه با عبدالقدیر باید فکر کند و از اونجا می رود و عبدالقدیر عصبی و کلافه می شود.
فیسون با شیرینی به خانه شرمین می رود و می گوید شب قبل بتول و فکرت را دیده اند و مشخص است بین ان ها خبری است. شرمین تظاهر به خونسردی می کند و می گوید فقط خوشبختی دخترش برایش مهم است. فیسون با طعنه می گوید اگر طرف مقابل پولدارترین فرد چوکوروا نبود همچین حرفی را نمی زد.
در شرکت بتول پیش ارجان می رود و ارجان می گوید طبق قرارشان در انتالیا برای اخر هفته هتل گرفته و بتول قبول می کند و با حیله از ارجان امضا می گیرد و می رود. غفور به بانک میرود و پنهانی همه پس انداز اوزوم را برمیدارد و راشد هم طلاهای فادیک را می فروشد و با هم یک زمین شراکتی می خرند.
ایتن زنی که به خانه برای دیدن دمیر رفته بود همراه دخترش به شرکت می روند و اصرار دارند زلیخا را ببینن. ان ها برای زلیخا تعریف می کنند که دمیر قبل ازدواج با فیلیز با هولیا خواهر هاکان گونش اوغلو در رابطه بوده و به ناگهان او را ترک کرده و با فیلیز ازدواج کرده است.
اینکار باعث ضربه زدن به هولیا شده و خودش را از ساختمون به پایین پرت کرده است و ۱۵ سال است که لال و فلج شده است. ان ها می گویند که هولیا و دمیر در ازمیر خانه انها قرارهای پنهانی داشتند و بعد از این حادثه دمیر تا ماهها به ان ها حق سکوت می داده است.
ایتن و سلما با تهدید از زلیخا طلب پول می کنند. زلیخا با عصبانیت ان ها را بیرون می کند و اشفته می شود. مهمت وارد اتاق می شود و ماجرا را می پرسد و زلیخا حرف های ان ها را تعریف می کند.
مهمت با شنیدن قضیه شوکه می شود. شب در خانه بتول به اتاق کار زلیخا می رود و مدارکی را نشان می دهد که ثابت می کند ارجان در نبود دمیر ۲۰ هزار لیر به حساب خودش واریز کرده و از شرکت کلاهبرداری کرده است.
زلیخا متعجب و شوکه می شود. هاکان به شهر خودش پیش هولیا می رود و با هولیا صحبت می کند و در مورد رابطه اش با دمیر سوال می کند. هولیا با سر تایید می کند و با گریه به کمد اشاره می کند.
مهمت نامه های دمیر و هولیا را می بیند و به شدت از دمیر عصبانی می شود. روز بعد بتول زلیخا را پیش مردی که فاکتور جعلی برای ارجان درست کرده میبرد و زلیخا مطمئن می شود که ارجان این کار را کرده است. او ارجان را به اتاقش صدا می زند و با نشان دادن مدارک بل او دعوا می کند. ارجان شوکه می شود و می گوید بتول او را فریب داده است.
زلیخا حرف های او را باور نمی کند و ارجان را اخراج می کند. بتول هم خوشحال می شود. بتول به ملاقات عبدالقدیر می رود و طبق قرارشان یکی از زمین های چوکوروا را به او می فروشد و پولش توی یک ساک تحویل می گیرد.
در ادامه می خوانید:
خلاصه داستان قسمت ۴۱۸ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |