سریالسریال خارجی

سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا | داستان قسمت ۴۲۴ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا

در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک داستان کامل قسمت ۴۲۴ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا از نظرتان می گذرد، نظرات خود را در خصوص این سریال با ما در میان بگذارید.

زلیخا شب حاضر میشود تا به مهمانی برود به خودش حسابی میرسد و به حیاط میرود به لطفیه خانم می گوید که شما حاضر نیستی اما لطفیه می گوید اصلا حال حوصله آمدن ندارد و ترجیح میدهد خانه بماند مراقب بچه ها باشد و بافتنی ببافد زلیخا هم پس از کمی اصرار قبول میکند.

بتول و شرمین هم حاضر شده و به جشن میروند شرمین شروع به غیبت پشت زلیخا میکند و می گوید چه زن پرویی است صبح تصمیم به طلاق می گیرد و شب به خوش گذرانی میرود همچین می گوید خوشحال است که زلیخا دیگر یامان نیست اما بتول می گوید زلیخا آنقدر ملک و مال دارد که نیازی به خانم بودن ندارد و یامان بودن به هیچ دردی نمی خورد.

غفور و باجناقش که از خانه بیرون انداخته شده اند در پیش اسب ها و در سرما مجبور به خوابیدن شده اند و در همین خوابیدن گفتگو و بحث و دعوای شیرین طنزی دارند که یکدیگر را گاو خطاب میکنند و این بحث همچنان ادامه دارد. لطفیه خانم در خانه گلتن را میزند و می گوید مهمان نمی خواهید و در پی او فکرت وارد میشود ابتدا چتین گرفته میشود اما به فکرت هم خوش آمد می گوید.

لطفیه شروع میکند به گفتن روابط بین چتین و علی رحمت و فکرت و میخواهد آنها ها را آشتی دهد فکرت هم بار دیگر ناراحتی خود را احضار میکند و می گوید پشیمان است و اتفاقات و مرگ علی رحمت تاثیر بدی بر روی او داشته است.

چتین هم به اصرار لطفیه و گلتن با فکرت اشتی میکند و می گوید برادر ها با هم قهر نمیکنند. و چنین و فکرت با هم آشتی میکنند زلیخا وارد مهمانی میشود و پس از استقبال صاحب عروسی مهمت را می بیند، مهمت هم که عاشق زلیخا شده با دیدن او به او می گوید خیلی زیبا به نظر میرسد و بین زلیخا و مهمت احساساتی به وجود می آید.

بتول و شرمین هم بیست چهار ساعت زلیخا را می پایند و پشت سر او غیبت میکنند ناگهان صاحب عروسی می گوید موقع رقص عروس داماد است و لطفا جوان ها را تنها نگذارید پس از مدتی مهمت دستش را به سمت زلیخا دراز میکند و از او میخواهد که برقصند زلیخا کمی تعجب میکند اما خوشش می آید و قبول میکند و این حرکت او باعث تعجب اهالی چوکوروا و به خصوص شرمین و بتول میشود.

در همین حال که زلیخا و مهمت در حال رقصیدن بودند ناگهان لطفیه و فکرت وارد عروسی میشوند و فکرت زلیخا را می بیند چهره اش بدجوری در هم میرود و معلوم است که اتفاقات سختی پیش رو است….

خلاصه داستان قسمت ۴۲۵ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا