سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۱۲۲ سریال ترکی گودال | سریال گودال قسمت ۱۲۲

داستان کامل قسمت ۱۲۲ سریال ترکی گودال Çukur به همراه جزئیات و خلاصه داستان سریال ترکی چوکور (گودال) قسمت ۱۲۲ را در این مطلب بخوانید. ساخت سریال گودال از سال ۲۰۱۷ آغاز شده است. این سریال در ۳ فصل پخش می شود. بر طبق آنچه برخی از رسانه های هنری ترکیه منتشر کرده اند. سریال گودال محصول Ay Yapim است که از شبکه شو تی وی و شبکه ماه تی وی به زبان فارسی پخش می شود. این سریال محصول سال ۲۰۱۷ کشور ترکیه است و در ژانر درام و اکشن ساخته شده است. از بازیگران شاخص این سریال می توان به آرای بولوت اینملی اشاره کرد که قبلا در سریال روزی روزگاری، نفوذی و حریم سلطان ایفای نقش کرده است.

قسمت ۱۲۲ سریال ترکی گودال
قسمت ۱۲۲ سریال ترکی گودال

خلاصه داستان قسمت ۱۲۲ سریال ترکی گودال

ماهسون از دور نظاره گر است و به افرادش دستور می دهد که شروع کنند. اما کمی بعد به آنها می گوید عقب نشینی کنند چون امبولانس آمده و وقتی سردسته افرادش می پرسد: «خب ربطی به ما نداره میتونیم جمله کنیم. » ماحسون توضیح می دهد: «معلوم نیست شاید آمبولانس به خاطر قاضی اومده باشه. اون وقت بیخودی حمله می کنیم و میمیریم. عقب نشینی کنین یه راه دیگه پیدا می کنیم.»
وارتلو، یاماچ مدد کمال و متین با لباس های مخصوص سوار آمبولانس شده اند و به طرف خانه می روند. مهمانی به هم ریخته و همه مهمان ها بیرون از خانه هستند. آنها کسی را که دل درد گرفته را سوار آمبولانس می کنند و می برند. اما چند ساعت بعد و نزدیکی های صبح یاماچ و وارتلو در لباس و شکلی دیگر وارد خانه می شوند و اتاقی که قاضی در آن خوابیده است را پیدا می کنند. اما وقتی قصد دارند به او شلیک کنند پسر قاضی را می بینند که بغل پدرش خوابیده است و مجبور می شوند از این کار دست بکشند و از خانه بیرون بروند.

جلاسون افرادش را جمع می کند و به انها می گوید که پسر آرایشگر ماشین را از آنها دزدیده است و باید هرطور شده ماشین را از او پس بگیرند. ماحسون کلافه به خانه برمی گردد و ارسوی پیشنهادی به او می دهد. او می گوید: «قاضی یه بچه کوچیک داره. ادمای رشید اونو بدزدن.. رد رشید هم تو محل حادثه باشه تا دزدی گردن اون بیفته و این دو نفر به جون هم بیفتن. رشید هم اگه نگران جون خودش باشه بیخیال ما میشه. ما هم با خیال راحت چتومونو پیدا میکنیم. » ماحسون به فکر فرو می رود و قبول می کند. صبح ماحسون به همراه ارسوی سراغ رشید می رود و می گوید: «افغان! یا تو اطلاعات کمی به ما دادی. یا اینکه داری بازیمون میدی. دیشب داشتیم وارد عمل میشدیم که یه آمبولانس اومد. چرا؟ » رشید می گوید: «یه مسئله پیچیده بود. خوب شد حمله نکردین. منم داخل بودم. » ماحسون می گوید که باید با چتو صحبت کرده و مشورت کند. رشید به نگهبانش زنگ می زند تا گوشی را به چتو بدهد. او به صورت رمزی با چتو صحبت می کند و می گوید: «آپاچی ها از ۴طرف دارن حمله میکنن چیکار کنیم؟ » چتو که کمی کلافه است می گوید: «باید آتیش روشن کنی. دود به پا کنی. با دود خبر میدی. » بعد هم ارسوی کاری می کند آب داغ روی دست رشید بریزد و او انگشترش را درمی آورد و انها انگشتر را برمیدارند.

وارتلو و یاماچ از بالای تپه خانه را زیر نظر دارند. یاماچ از وارتلو می پرسد: «وقتی اومدم سراغت واسه اینکه گودالو برگردونیم میتونستی نیای. چرا اومدی؟ » وارتلو می گوید: «به خاطر سعادت. به خاطر بچه ام. به خاطر خودم. تو این دنیا چیزهایی هست که باید درستشون کنم. » وارتلو هم از یاماچ می پرسد: «اگه رشید فضل الله به جای داداشت منو گرفته بود باز هم انقدر تلاش می کردی؟ » یاماچ از جواب دادن کمی طفره می رود ولی در اخر می گوید: «میکردم، میکنم.. حل شد؟ » کمی بعد یاماچ به متین و کمال دستور میدهد تا ماشینی که از خانه بیرون می رود را با ماشین دنبال کنند. جومالی به کمک طنابش مشغول کارهایی است تا از آنجا بیرون برود. چتو نیز به کمک علوفه ی خشکی که انجا پیدا کرده قصد دارد اتش به پا کند. ماحسون به افرادش دستور می دهد تا لباس هایی مثل نگهبانان افغانی بپوشند و خودش هم ظاهرش را تغییر می دهد و رو به افرادش می گوید: «گله بره های سیاه، گرگ نمیتونه بیاد. اگه بیاد هم نمیتونه بگیره. بگیره میریم پس میگیریم! مرده و زنده فرقی نمیکنه میریم پسش میگریم. میریم چتو را پس بگیریم. » بعد هم به ارسوی می گوید که فعلا لیدر او است. ارسوی لبخند موذیانه ای میزند.
از طرفی هم بره های سیاه محله به محله می گردند تا جای چتو را پیدا کنند. علیچو هم دست تنها مشغول پیدا کردن ردی از جومالی است.

مکه به همراه افرادش سوار ماشین مدل بالای دزدی شده اند و در خیابان ها می گردند. جلاسون و افرادش هم به دنبال آنها هستند. جلاسو جلوی او را می گیرد و اسلحه را به سمت او می گیرد و می گوید: «من فقط یه نفرو ازت دزدیدم تو اومدی ماشینی که با اون همه زحمت دزدیدمش رو کش رفتی. سوئیچارو بده مکه! » در همین لحظه ارسوی از راه می رسد و باز انها را تهدید می کند و اسلحه جلاسون را هم از او می گیرد. او به مکه می گوید که ماشین را باید پس بدهد و همراه او سوار ماشین می شود تا به گودال بروند. سر راه پلیس راه ماشین ها را چک می کند. ارسوی فورا پیاده می شود و مکه که ترسیده ماشین را همانجا رها می کند و با افرادش فرار می کنند. جلاسون که از دور شاهد این صحنه است ناامید می شود و او هم برمی گردد.


همچنین بخوانید:

داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی گودال + معرفی بازیگران و نقش ها

 


⇐ برای خواندن موارد به روز شده بیشتر به لینک برچسب های سریال ترکی عاشقانه ، سریال ترکیه ای ، سریال های در حال پخش ترکیه و سریال ترکی جدید مراجعه کنید.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا