خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی بچه | سریال بچه Cocuk قسمت ۶۴

آکچا به خانه حسن می رود تا قبل از دادگاه کمی استراحت کند. او از دیدن جعبه های غذای رستوران گران قیمت ،متعجب می شود. امینه میگوید که خواهرش برای شام آمده بود و بخاطر برنده شدن در بلیت بخت آزمایی، به آنها شام داده است. آکچا به خاطر خستگی دیگر پیگیر نمی شود. زینب از اینکه امینه بهانه بی منطقی برای آکچا آورده است، با او بحث میکند. در خانه، افه در کنار علی کمال و شعله است. علی کمال بخاطر افه، تصمیم می‌گیرد که خودش غذا درست کند و برای پخت پیتزا برای افه دست به کار می شود. کمی بعد، آسیه پیش علی کمال می آید و به او میگوید که با وجود قبول اشتباهاتش، داشتن افه را حق حسن میداند ،زیرا او پدر واقعی افه است. علی کمال که عصبی است، بخاطر اینکه تمام این سالها تصور میکرد که افه پسر اوست و آسیه چنین کار بدی را در حق او کرده، با آسیه دعوا میکند و سپس می‌گوید که هرگز او را نخواهد بخشید. آسیه دلشکسته می شود و با ناراحتی به اتاق رفته و گریه میکند. امینه و زینب، آکچا را به فروشگاه می برند تا به اصرار امینه، آکچا برای رفتن به دادگاه یک لباس رسمی مناسب بخرد. آکچا وقتی در مورد داشتن پول لباس از امینه سوال میکند، امینه می‌گوید که از خواهرش پول گرفته است. او سپس دلار ها را برای حساب کردن به فروشنده میدهد، اما فروشنده دلار قبول نمیکند. امینه از آکچا میخواهد که به بانک نزدیک فروشگاه برود و پول را تبدیل کند. آکچا با دیدن هزار دلار، متعجب می شود، اما امینه او را توجیه میکند.

آکچا به بانک می رود و پول را به کارمند بانک میدهد. در بانک، متوجه تقلبی بودن اسکناس های آکچا می شوند. آنها پلیس خبر کرده و آکچا را به جرم کلاهبرداری دستگیر میکنند. زینب و امینه از دور با دیدن این صحنه شوکه می شوند و نمی‌دانند باید چه کنند. حسن و دوستانش به خانه می روند تا حسن برای دادگاه آماده شود.او داخل اتاق، ساک شاهین را میبیند و به محتویات آن مشکوک می شود اما نمی‌تواند در آن را باز کند. او منصرف شده و ساک‌ را سر جایش می گذارد. کمی بعد، آسیه به خانه حسن می آید. او به حسن میگوید که طرفدار اوست‌ و حسن به زودی پسرش را پس خواهد گرفت، زیرا خودش نیز دوست دارد که افه پیش حسن و آکچا باشد. او برای نتیجه دادگاه آنها آرزوی موفقیت میکند. بعد از رفتن حسن،امینه و زینب به خانه می آیند و تمامی اسکناس ها را آتش می زنند. آنها از اینکه گول شاهین را خورده اند،عصبی هستند.