ماجرای کامل قسمت پانزدهم سریال آقازاده
سریال آقازاده در ژانر درام اجتماعی و سیاسی داستان یک آقازاده به نام نیما بحری امیر آقایی است که تخلفات اقتصادی مرتکب شده و یک مأمور به نام حامد تهرانی سینا مهراد که او هم یک آقازاده است، البته با خصوصیاتی کاملاً مخالف تلاش میکند تا دست نیما را رو کند.
راضیه را به جرم چک بلا محل به مبلغ یک میلیارد دستگیر کردند و تو زندان راضیه را مورد ضرب وشتم قرار دادن یکی از هم سلول های راضیه که او را از قبل می شناخت بهش گفت یا باید اون طوری که نیما بحری می خواد رفتار کنی یا تا آخر عمرت تو زندان میمونی هیچ کس هم نمی تونه کمکت کند.
حامد در تلاش برای جور کردن وثیقه تا راضیه رو از زندان آزاد کند ولی بهش خبر دادن یک سری چک دیگر هم به مبلغ دو میلیارد آمده است. حامد تو شرایط بدی قرار گرفته از یک طرف نگران شرایط بد راضیه در زندان و از طرف دیگر تحت فشار تهدید های نیما بحری است و نمی داند چه تصمیمی بگیرد؟دکتر در ملاقاتی که با حاج حسن دارد، متوجه می شود که می تواند امیدوار باشد که ۱۰۰ درصد رای مثبت می آورد ولی باید حواسش را جمع کند که اگر خطایی ازش سر بزند به هیچ عنوان نمی تواند رو کمک حاج حسن حساب کند. او با حاج رضا درباره اتفاقاتی که افتاده است و دنبال راه چاره می گردند، صحبت می کند. از ابتدای داستان همه چیز را توضیح می دهد که راضیه سر سفره عقد همه چی رو اعتراف کرده است و حامد در جریان تمام اتفاقات بوده است.
پس از آن حامد برای ملاقات راضیه به زندان می رود و آن جا اعتراف می کند که عاشق او شده است. این اعتراف برای راضیه خیلی با ارزش جلوه می کند.حاج حسن به دکتر میگه که از کار های خلاف نیما با خبر هست، بهش گوش زد می کند تا حواسش به گند کاری های پسرش نیما باشد. دوست مانلی در صدد این هست که به مانلی کمک کند بلکه هر چه زودتر از زندان آزاد شود حتی به دکتر رو می ندازد که جلوی پسرش را بگیرد و دست از سر زندگی مانلی سابق و راضیه فعلی بردارد.
دکتر با حامد قرار ملاقات می گذارد تا با هم صحبت کنند. دکتر به حامد میگه اگر می خوای زنت تا شب آزاد شود باید قول بدی دیگر پیگیر خلافکاری های نیما نباشی در غیر این صورت باید قید آزادی راضیه رو بزنی…حامد فوق العاده عصبانی می شود و در جواب دکتر میگه هیچ چیز باعث نمیشه تا از خلاف های نیما چشم پوشی کند حتی اگر قرار بر این باشد که خودش و پدرش نیز به زندان بی افتند. دکتر که اصلا انتظار این جواب رو از حامد نداشت، عصبانی می شود و دو سه تا فوش آب دار به او می دهد…
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |