سینماسینمای‌ایران

نقد و بررسی فیلم غلامرضا تختی به کارگردانی بهرام توکلی

در این مطلب به نقد و بررسی فیلم غلامرضا تختی پرداخته ایم. فیلمی به کارگردانی بهرام توکلی و نویسندگی همین کارگردان و سعید ملکان. این فیلم در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر در ۱۰ رشته نامزد دریافت سیمرغ شد و در نهایت در دو رشته بهترین تصویربرداری و بهترین طراحی صحنه موفق شد سیمرغ بگیرد.

نقد و بررسی فیلم غلامرضا تختی
نقد و بررسی فیلم غلامرضا تختی

نقدی درباره فیلم تختی

مهدی رستم پور خبرنگار ورزشی که تحقیقات زیادی درباره زندگی و مرگ جهان پهلوان تختی انجام داده درباره فیلم تختی چنین نوشته است:

بهرام توکلی در روایت بخشندگی جنون‌آمیز تختی صادق است. او «درام جهان پهلوان» را ساخته و ادعای دیگری ندارد. همین هم بس بود تا مدام در امتداد فیلم گریه کنم. انتقال سند در آغاز فیلم، شبیه اتاق بازجویی است. طبیعی بود محضردار خوش و بش کند و خدا نکنه‌ای بگوید. خصوصاً که در دنیای واقعی، دفترخانه متعلق به علی‌اصغر شکروی، دوست تختی بود. کارگردان، هم ۲ جهانی تولیدو را یکی کرده، هم ۲ ثبت وصیت و انتقال سند در ۲ محضر مجزا که ایرادی هم ندارد.

وقتی یخچال‌های طبیعی‌ پدر تختی را غصب کردند، کماکان ارباب رجب بود. آنها پنج برادر قلچماقِ کرمانشاهی‌تبار بودند و لقب همه‌شان ارباب. تیغدارترین‌شان ارباب تقی. یعنی عجز و تحقیر آغاز فیلم در گذر مخروبه‌ای که شباهتی به خانی آباد دهه ۲۰ ندارد، چندان منطبق با واقعیت نیست.
خانی‌آبادِ فیلم، به نظر می‌رسد متاثر از محلات جنوبی در مستندهای ناصر تقوایی باشد.

سپردن ارباب رجب به آسایشگاه را جایی نخوانده‌ام اما حتماً توکلی منابعی داشته. مثلاً انتقاد تختی از شام جداگانه برای کشتی‌گیران آمریکایی و پاکستانی را هم نخوانده بودم اما می‌دانم که فدراسیون کشتی پاکستان در سوگ تختی مراسم گرفت.

راوی روزنامه‌نگار، انتخاب خوبی نیست. او آنچه خودمان می‌بینیم را می‌گوید. هوادار است نه روزنامه‌نگار. کاش کارگردان، شخصیت مهدی درّی سردبیر کیهان ورزشی را جای راوی می‌گذاشت. هیچ فیلمی از تختی، بدون مهدی درّی کامل نیست. عجیب آنکه تیتر ماندگار بخاطر اینکه تختی نگرید، بخندیم برای درّی است که در کیهان ورزشی (پس از المپیک ۱۹۶۰) منتشر کرد. اما در این فیلم، برای تولیدوی ۶۶ و روزنامه اطلاعات استفاده شده.

کشتی‌ فینال المپیک با میزانسن محشرش درخور ستایش است؛ بلکه متاثر از گاو خشمکین اسکورسیزی. اما درآوردن کشتی از سینما، بی اندازه سخت‌تر از بوکس است. موسیقی حماسی با ضرب زورخانه‌اش روی فنون تختی معرکه شده. کاش سالن را هم جایی شبیه تالار ملبورن که طاق ضربی دارد و سکو گذاری شده بود در نظر می‌گرفت، نه سالن آشنای ۱۲ هزار نفری آزادی. پرچمداری تختی در ملبورن صحت ندارد. او در هیچ المپیکی پرچمدار کاروان نشد.

در استقبال باشکوه از کاروان ملبورن، جیپ‌های دژبانی مزین به پارچه‌نوشته اسامی قهرمانان به قدری زیباست که مثل سالن جهانی ۱۹۸۹ در فاکس کچر، مردد می‌مانی که اصل است یا فیلم. با این حال سیف‌پور و سلطانی‌نژاد که جیپ‌هایشان می‌گذرد در ملبورن نبودند. این استقبال برای پنج سال بعد است و جهانی ۱۹۶۱ یوکوهاما. در خیابان که رهگذران با تختی عکس می‌گیرند، روی دکه اسم مجله دنیای ورزش درج شده. نشریه‌ای که اولین شماره‌اش سه سال پس از مرگ تختی بود.

چه خاکسپاری هولناک و غریبی. هیچکس نظاره‌گر نیست. جماعتی که همگی گورکنند! با پنجه‌ها یا بیل و کلنگ، سینه خاک را در بقعه شمشیری می‌شکافند و خاک به سرشان می‌پاشند. موسیقی‌اش مناسب نیست. کاش از لالایی ویگن استفاده می‌کرد که ترانه محبوب تختی بود. در صحنه‌های دیده نشده از تشییع، برای اولین بار فیلمی از جهانبخت توفیق را می‌بینیم که با خانواده تختی در خانه خیابان نمازی میدان توحید (کندی سابق) می‌گرید. خودش سه سال بعد مظلومانه از دنیا رفت.

کارگردان همه پاتوق‌های تختی را در رزنوار و همه رفقای صمیمی‌اش را آگاهانه در رمضانی گلفروش خلاصه کرده. گل آزالیا را تختی برای اولین بار به ایران آورد و بعید می‌دانم اگر توکلی می‌دانست، از چنین تمثیلی در فیلمش می‌گذشت. تختی برای پرورش آزالیا باغی را با رمضانی در شمال شریک شدند که این رفیق، سرش کلاه گذاشت و تختی همچون همیشه از حقش گذشت.

استاد بلور را می‌توانستیم بیشتر ببینیم. مثلاً این تصویر بدیع سینمایی به بیان خود بلور (که از قضا به قصد طعنه بازگو کرده): تختی در حین مسابقات، پس از پیروزی از سالن بیرون می‌رود. بلور دنبالش دویده و می‌گوید ناگهان یک گوشه از خیابان نشست. مبهوت و جن زده در سرما، صدایم را نمی‌شنید.

تختی شوخ‌طبع بود، خوش مشرب و دیوونه‌باز. تختی این فیلم عارف مسلک‌ است. غیر از علیرضا گودرزی، بقیه تختی‌های فیلم درنیامده‌اند و فقط اسم‌شان تختی است. کنگره جبهه ملی ضعیف‌ترین بخش‌ فیلم است. با توجه به وسواس پسندیده کارگردان از شرح مناقشات سیاسی، کاش این بخش را هم نادیده می‌گرفت.

نفروختن زندگی تراژیک تختی همانقدر اهمیت ندارد که فروش ۳۶ میلیاردی کمدی مطرب روی جوی خون آبان ۹۸. در سینمای ما تعداد فیلم‌های بفروش در غیاب “بازیگران سلبریتی‌، جلوه‌های اروتیک و لودگی” بسیار ناچیز است. استقبال چشمگیر از تختی در شبکه خانگی، نمونه گویای دیگری است که در ایران، فروش گیشه به تنهایی برای برآورد محبوبیت فیلم کافی نیست.

مصاحبه بهرام توکلی کارکردان فیلم

 

درباره نقد و بررسی فیلم غلامرضا تختی
درباره نقد و بررسی فیلم غلامرضا تختی

بهرام توکلی در نشست خبری فیلم غلامرضا تختی در جشنواره فیلم فجر گفت: عذرخواهی می کنم بابت تاخیر در مسائل فنی که باعث شد اکران فیلم به تاخیر بیفتد. او درباره وجود یک شخص برای روایت فیلمش گفت: یکی از وجوه پررنگ زندگی تختی بحث ورزش است. وجود یک گزارشگر ورزشی که روایتگر شخصیت او باشد، می تواند پیوند دهنده این روایت باشد. مجموع تصمیم های فرمی و مضمونی باعث شد که این انتخاب اتفاق بیفتد.

توکلی در مورد پرداختن به کودکی تختی و کنار رفتن امیر جدیدی از این فیلم گفت: ما می خواستیم به وجوه مختلف زندگی ایشان را به صورت مفصل بپردازیم. ما متمرکز شدیم به بخشی که خود آقای تختی در دست نوشته هایشان به آن اشاره کرده بودند و همچنین روایت هایی که از آن ها شده بود.

کارگردان فیلم تختی در مورد نحوه مرگ تختی و خودکشی او در فیلم گفت: ما می خواستیم به این مورد اشاره کنیم که همیشه به این پرداخته می شود که تختی خودکشی کرده یا کشته شده، درحالیکه آن چیزی که مهم است نحوه زندگی تختی است که آن را ماندگار کرده است. پس ما آمدیم و در اول فیلم به این سوال پاسخ دادیم و بعد به زندگی تختی پرداختیم. هرکس که در مورد زندگی تختی تحقیق کند در نهایت به این پاسخ در مورد مرگ او می رسد.منابع و مستندات هم دراین مورد زیاد است.

توکلی ادامه داد:طرح اصلی فیلم نامه و نگارش آن به همراه آقای ملکان انجام شد زیرا ایشان از سال ها پیش به این ایده فکر می کردند.من فقط سعی کردم کمک شان بکنم.

توکلی هم درباره بازده زمانی انتخاب فیلم توضیح داد: هر فیلمی استراتژی خودش را دارد. درباره تختی بارها صحبت شده اما فیلمی که با تماشاچی ارتباط برقرار کند ساخته نشده و دیگران هم می توانند ایده دیگری را برای ساختن فیلمی درباره تختی انتخاب کنند. از طرفی شخصیت تختی آنقدر وسیع است که نمی توان در یک فیلم به آن پرداخت.

کارگردان فیلم «غلامرضا تختی» هم در مورد سیاه و سفید بودن فیلم و همچنین دیالوگ های فیلم و انتقاداتی که در این مورد وجود دارد گفت: این انتقادات حتما نظر دوستان است و محترم است.ولی فکر نمی کنم مواردی که ذکر شد چندان مربوط باشد.

توکلی در مورد تار بودن سیمای تختی در فیلمش گفت: اینطور نیست. ما کلوز آپ های زیادی از چهره تختی داریم و اصلا اینطور نیست که چهره ایشان تار باشد. وی در ادامه گفت منابع مختلفی درباره تختی وجود دارد. تعداد کمی از افرادی که با آقای تختی در ارتباط بودند را پیدا کردیم و به هر نحوی که می توانستیم درباره زندگی آقای تختی اطلاعاتی کسب کنیم، تلاش کردیم.

این کارگردان در پاسخ به سوالی درباره روایت مغشوش فیلم گفت: این مدل فیلم هم یک مدل روایی بود که ما به آن پرداختیم.حتما می شود از زاویه های دیگری هم این فیلم را روایت کرد.


همچنین بخوانید:

معرفی بازیگران و داستان فیلم غلامرضا تختی همراه عکس بازیگران+ واکنش بابک تختی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا