چهره هاسلبریتی خارجی

پاتریشیا آرکت: به جای هزار نفر زندگی کرده‌ام

این نقش دقیقا برخلاف تمام احساسات مادرانه است

مجله اینترنتی کولاک، مترجم: پرویز فغفوری آذر

بازیگر برنده اسکار این بار ایفای نقش سنگینی را برعهده گرفته است؛ مادری با سندروم مونشهاوزن. بیمار مبتلا به این سندروم علاقه‌مند به بستری در بیمارستان یا معتاد به جراحی‌ است. این بیمار نشانه‌های دروغین یک بیماری حاد را به‌صورتی به شما نشان می‌دهد که کاملا باور می‌کنید بیمار شده و نیازمند بستری یا حتی جراحی است.

سابقه بازیگری در خانواده‌اش به چهار نسل می‌رسد اما او می‌گوید در دوران کودکی علاقه‌مند بود یک راهبه شود.

پاتریشیا آرکت پس از بردن جایزه اسکار نقش مکمل زن به خاطر بازی در فیلم «پسرانگی» بازی نقش تیلی میچل در سریال «فرار از دانمورا» را قبول کرد. قبول این نقش توسط او باعث تعجب بسیاری از همکارانش شد اما او به همبازی شدن با بنیسیو دل‌تورو و پل دنو بیش از این حرف‌ها علاقه‌مند بود. «فرار از دانمورا» برگرفته از یک داستان واقعی بود و سریال خوش‌ساختی هم از کار درآمد.

او درباره بازی در این سریال می‌گوید: «بسیاری از دوستان و همکارانم گفتند نه،‌ نه. نمی‌توانی دوباره وزن اضافه کنی. نباید این جوری به نظر بیایی. این نقش را قبول نکن.» این نقش درباره زنی میانسال است که کارمند یک زندان است و بدون برخورداری از ویژگی‌های یک زن جذاب با استانداردهای هالیوودی، علاقه‌مند است به او به عنوان یک زن جذاب نگاه شود.

در سریال فرار از دانمورا

آرکت تمام این توصیه‌ها را نشنیده گرفت و این نقش را قبول کرد، آن را به زیبایی اجرا کرد و برای اجرای آن ۳ جایزه هم گرفت؛ گلدن گلوب، جایزه ویژه منتقدان و SAG.

او این فرمول را در آخرین نقش خود هم تکرار کرده است. سایت Buzzfeed درباره سریال The Act به صورت خلاصه نوشته است: «دی‌دی بلنچارد مادری است که می‌خواهد دخترش همیشه مریض باشد، اما جیپسی دوست دارد مادرش را به قتل برساند.» در سریال The Act که براساس یک داستان حقیقی ساخته شده، او نقش یک مادر بسیار محافظه‌کار را بازی می‌کند.

دفعه قبلی همکارانش مخالف ایفای نقش او در یک سریال بودند. برای این سریال یک گروه جدید به مخالفان او اضافه شدند. این بار فرزندانش هم به توصیه می‌کردند این نقش را بازی نکن: «شخصا هیچ‌وقت این داستان نشنیده بودم اما فرزندانم آن را خوانده بودند و به آنها گفتم هی! به من چنین نقشی پیشنهاد شده و شاید آن را قبول کنم. فرزندانم به من گفتند اوه، نه! نقش آن خانم را بازی نکن. ما آن داستان را خوانده‌ایم. آن نقش را بازی نکن.» البته آرکت طبق معمول راه خود را رفت و ایفای نقش در این سریال را قبول کرد.

این درام هشت قسمتی روایتگر واقعیتی است که باور آن از یک داستان تخیلی هم سخت‌تر است. جیپسی بلنچارد دختری است که سعی می‌کند از یک رابطه مسموم با مادر خود فرار کند و راحت شود. این دختر از بیماری‌های گوناگونی رنج می‌برد و نیازمند رسیدگی ویژه است که توسط مادر دقیقش انجام می‌شود، اما این تمام داستان نیست.

آرکت کل ماجرا را به صورت خلاصه این گونه بیان می‌کند: «این سریال بیانگر وضعیتی است که مدت‌ها براساس یک دروغ شکل گرفته بود، اما همه چیز پیچیده می‌شود و دیگر کنترل آن به شکل قبل ممکن نیست.»

این مادر و دختر به لطف مطرح شدن به عنوان قهرمان در یک شبکه تلویزیونی محلی در میسوری صاحب یک خانه به عنوان هدیه می‌شوند. در این میان، در حالی که ناتوانی‌ جیپسی کاملا مشهود است، سندروم مونشهاوزن مادرش که تا آن موقع تشخیص داده نشده بود به آرامی خود را نشان می‌دهد.

این سندروم روحی روانی که باعث می‌شود فرد مبتلا به آن همیشه خود را به عنوان یک بیمار یا کمک‌گیرنده ببیند، در این سریال توسط آرکت به زیبایی به تصویر کشیده شده است: «بازی در این نقش برخلاف تمام تصاویری بود که ممکن بود از یک بیماری روانی در ذهنم داشته باشم. به عنوان یک مادر فکر می‌کنم تمام مادران حاضر باشند برای کودکان خود جانشان را هم فدا کنند. همه چیز را فدای فرزندان خود می‌کنند و نمی‌توانند درد کشیدن آنها را تحمل کنند. مادران حاضر به هرگونه فداکاری برای محافظت از کودکان خود در مقابل خطرات هستند.»

او می‌گوید: «به عنوان یک مادر، قرار دادن فرزند در موقعیتی خطرناک یا وضعیتی که منجر به ضایعه‌ای جسمی شود، برای من یک کابوس است.»

در این سریال به خوبی با ترس پاتریشیا آرکت از خالی ماندن خانه‌اش مواجه می‌شویم: «دخترم در حال ترک خانه به سمت مدرسه‌اش بود در حالی که با خودم فکر می‌کردم خدای من، از همین الان دلم برای او تنگ شده است. می‌دانی؟ باید این ترس را ضرب در یک میلیون ‌کنی تا نقش را بفهمی. این که جیپسی دور از چشم من باشد یعنی این که او خانه را ترک کرده و در دانشگاهی واقع در شهری دیگر درس می‌خواند.»

چالش‌های درونی برای پذیرش یا رد کردن بازی در این نقش، به جای این که آرکت را بترساند او را هیجان‌زده کرد و نقدهای مثبتی که برای بازی‌اش این سریال نوشته شده، خیال او را راحت کرد که این بار هم تصمیم درستی گرفته است: «کار من به عنوان بازیگر این است که نقش‌های متفاوتی را تجربه کنم و ارائه دهم. حالا تصور کنید باید این کار را در حالی که دست‌های شما در تمام مدت بسته شده‌اند و کفش پاشنه‌بلند به پا دارید انجام دهید. سخت است،‌ نه؟»

از او پرسیدیم آیا این بار هم توقع دارد به او به خاطر ایفای این نقش پرچالش، جایزه‌ای تعلق بگیرد؟ در جواب گفت: «الان حس دختربچه شش هفت ساله‌ای را دارم که در حال بازی با حباب‌های شامپو که روی آب قرار دارد از همه ممنون است و خدا را شکر می‌کند.»

آرکت درباره اسکاری که سال ۲۰۱۵ به خاطر «پسرانگی» گرفت گفت: «این اتفاق در خاطرم هست و تا به حال هم کلی درباره آن صحبت کرده‌ام و عکس دیده‌ام. در عین حال هنوز هم برایم غیرواقعی است و انگار در رویاهایم چنین اتفاقی افتاده در حالی که واقعی است. کلا حس عجیبی درمورد اسکار دارم.»

هنگام دریافت جایزه اسکار در سال ۲۰۱۵ به خاطر فیلم «پسرانگی»

آخرین سوالی که جواب داد درمورد احساسش درباره نقش‌های متعددی بود که تا به حال بازی کرده: «تا الان که یک زندگی کاملا راضی‌کننده داشته‌ام. مردم بعضی چیزها را درمورد من می‌دانند در حالی که موارد بسیاری به صورت ناگفته باقی مانده‌اند که برای همیشه پیش خودم باقی خواهند ماند. اما درمورد نقش‌هایی که بازی کرده‌ام… فکر می‌کنم به لطف فیلم‌های مختلف تا به حال به جای هزار نفر زندگی کرده‌ام!»

منبع: اسکای نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا