مژده لواسانی، متولد ۲۰ آبان ۱۳۶۸، در تهران، مجری، سردبیر، نویسنده، شاعر، کارگردان و گوینده و فارغ التحصیل کارشناسی حقوق است. در کارنامه هنری مژده لواسانی، اجرای برنامه های پربیننده ای همچون «کاملا دخترونه»، «به خانه برمی گردیم»، «کبوتر دات کام»، «رو به راه»، «سه ستاره» و همچنین بازی در سریال «فردا دیر است»، «پلاک چهارده» و «خبرنگار» دیده می شود. با مجری خانم برتر سال ۹۵ تلویزیون، در آستانه انتشار کتاب جدیدش، گفتگویی صمیمی داشته ایم که با هم می خوانیم.
گفتگو: مژده لواسانی
عکس: فائزه سلیمیان
از کتاب جدید شروع کنیم و اینکه نوشتن کجای زندگی شماست؟
مردم من را خیلی جلوتر از اینکه نویسنده یا شاعر باشم، مجری می دانند، اما من چیزی که از بچگی درباره خودم سراغ دارم این است که همیشه می نوشتم و دقیقا دوشادوش اجرا که از همان خردسالی در رادیو اتفاق افتاد، نوشتن هم در کودکی و نوجوانی برای من شروع شده است، به طوری که من دوازده سال داشتم و برنامه رادیویی خودم را می نوشتم که این اصلا در رادیو سابقه نداشت و ده سالم بود که اولین شعرم را برای دوچرخه ضمیمه روزنامه همشهری فرستادم و چاپ شد، بعدها آن شعر در یک همایش که از رئیس جمهور وقت هم دعوت کرده بودند، برگزیده شده و من رفتم شعرم را خواندم. این اولین اتفاق ها درباره شاعری و نویسندگی من بود. بنابراین همیشه خیلی بیشتر از اینکه خودم را مجری بدانم، علاقه شخصی من شعر و نویسندگی است. مجموعه اول من به نام «خون انار، گردن پاییز است» سال نود و شش چاپ شد و مجموعه دوم کاملا شعر مستقل سپید است و قرار است در نیمه دوم سال منتشر شود.
آن شعر که در دوچرخه چاپ شده است را می گویید؟
آفتاب در نگاهت/ خورشید در چشمانت/ گرمای درخشش چشمانت/ سرمای زندگی مرا روشن می کند/ می خواهم با تو همسفر شوم/ ولی خاموشم/ دوست دارم روشن شوم/ ولی بی تو نمی شود/ پس از خاصیت مغناطیسی چشمانت/ خورشید را به زندگی من هدیه کن/ خورشید را هدیه کن تا شب سیاه من روز شود/ تا چشمان ابری ام آفتابی شود/ خورشید را هدیه کن/ تا دوباره روشن شوم/ و دوباره از نو شروع کنم/ تولد دیگر من با نگاهت آغاز می شود/ پس ای خورشید/ به من نگاه کن.
اسم کتاب دوم مشخص شده است؟
هنوز قطعی نشده، اما احتمالا اسم این کتاب «پاییزنگاری» باشد.
در ویکی پدیای شما نوشته «شروع فعالیت از سه سالگی» در این مورد صحبت می کنید؟
در برنامه آقای مدیری هم توضیح دادم که من سه سال و نیم بودم و به برنامه «سلام کوچولو» که تنها برنامه خردسال رادیو از همان سال ها تا امروز است، دعوت شدم. به عنوان مهمان خردسال رفتم و خودم را معرفی کردم. گفتم من مژده خانم لواسانی هستم و بعد شروع به خواندن شعر و قرآن و حدیث کردم، به شکلی که خانم وکیلی بعد از برنامه گفتند شما چه زبانی دارید و بمانید مجری خردسال شوید. به عنوان مهمان رفتم و نمک رادیو را خوردم و نمک گیر شدم و تا همین الان که حدود بیست و هشت سال است دارم کار می کنم.
مافیا چقدر در رسانه وجود دارد؟
بسیار زیاد، بسیار زیاد، اساسا فکر می کنم مثل هر جای دیگر در هنر و فرهنگ مافیا وجود دارد. البته نمی شود در رسانه اسم آن را مافیا گذاشت. شما اگر با یک گروه باشید، این لزوما نمی تواند بد باشد و من نمی خواهم آسیب شناسی کنم، اما وقتی شما با یک گروه باشید که آن گروه می تواند صاحب تریبون و قدرتی باشد که به شما بال و پر بدهد، قطعا با وقتی که می خواهید مستقل کار کنید، متفاوت است. وقتی با یک گروهی ببندید و جلو بروید، طبیعتا حمایت آن گروه را هم دارید و من دیده ام که این برای خیلی ها جواب داده است. یکی از مصائب من از بچگی این بوده که همیشه مستقل بوده ام و زیر پرچم هیچ دسته و رسته ای نرفته ام و این خیلی به من ضربه زده است.
شما برای خودتان یک مافیای کوچک دارید؟
من همیشه تلاش کرده ام و به بچه های جوان و نوجوان کمک کرده ام و به عنوان کسی که از بچگی در رسانه بوده، همیشه چوب استقلال خودم را خورده ام. هیچ وقت به مدیری وصل نبوده ام و با هیچ گروهی از این شبکه به آن شبکه نرفته ام. اگر مدیر یک شبکه عوض شده و همه را به شبکه دیگری برده، من برای خودم کار کرده ام و این یک داغ بر دل نشسته است که همیشه بیشترین ضربه ها را از این قصه خورده ام.
با این همه فعالیت، شما یک سلبریتی رسانه ای هستید؟
من هیچ وقت خودم را سلبریتی نمی دانم و به نظر من سلبریتی با همان تعریف خاص خودش در همه جای جهان مختصاتی دارد که شامل من نمی شود. اگر مقصود شما دیده شدن در رسانه است بله، برنامه های من دیده شده و آن فضایی که باید به وجود بیاید تا مردم من را بشناسند به وجود آمده، اما به معنای خاص سلبریتی نیستم.
چند سال پیش مستندی ساخته شد با عنوان «چادر مشکی» که روایتی بود از زندگی شما و سه خانم با حجاب دیگر، این نوع پوشش چقدر در بولد شدن شما تاثیر داشته است؟
فکر می کنم در بولد شدن من تاثیری نداشته و برعکس حساسیت ها را در مورد من بالا برده است. این حساسیت ها هم در مخاطب و هم سازمان و رسانه به وجود آمده است. من به بسیاری از برنامه هایی که همکاران مانتویی می توانند به راحتی اجرا کنند و هیچ مسئله ای هم پیش نمی آید، حتی نمی توانم نزدیک شوم. یک ساختار برای مجری چادری تعریف می کنند که مثلا چرا می خندد؟ اصلا مگر مجری چادری می خندد؟ نوع اجرای من همین است، نوع اجرای من صمیمیت، و چارچوب اجرای من با لبخند است. روحیه شخصی من این است و اینها حساسیت هایی است که ایجاد شده است.
بیشتر توضیح می دهید؟
بارها شده تماس هایی از جاهای مختلف داشته ایم که چرا مجری چادری نشسته و با یک آقا اینقدر صمیمی گفتگو می کند؟ حالا من منظورشان از اینقدر صمیمی را نمی فهمم چه بوده است. من اگر این چادر را نداشتم تا این میزان حساسیت روی من نبود. مثلا پوشش من مبتنی بر رنگ است. امروز من مشکی پوشیده ام، ولی اگر محرم نباشد، کلا رنگی می پوشم و این رنگ ها یک فضایی را ایجاد کرده است، شال های به شدت طرح دار و گل های رنگی که هنوز هم نسبت به آن گاردی از طرف قشر مذهبی وجود دارد که چرا این حجم از رنگ و طرح با چادر تلفیق شده است و این قشر، قشر تصمیم ساز هستند.
هنرمند چقدر روی جامعه تاثیر دارد؟
خیلی زیاد و مسئله این است که این تاثیر بعضی وقت ها خیلی پررنگ است و باید خیلی از آن مراقبت کرد. مردم واقعا به هنرمندان نگاه می کنند و این خیلی مسئولیت هنرمند را سنگین می کند. من خودم این را در صفحه اینستاگرامم متوجه می شوم که وقتی کاری می کنم که مثلا دختران نوجوان شروع به تبعیت می کنند، به خودم می گویم ببین مژده، این مسئولیت چقدر سنگین است که اگر یک جا قرار باشد یک حرف اشتباه بزنید، روی یک قشر تاثیر می گذارید و این شوخی نیست. با این تاثیر زیادی که هنرمندان دارند، باید در نوع حرف ها، کارها و واکنش هایشان خیلی دقت کنند.
برعکس آن، تاثیر مردم روی هنرمند به چه میزان است؟
اگر مردم نباشند و مردم نخواهند، ما برای چه کسی کار می کنیم؟ در زندگی شخصی ام لطف و محبت مردم خیلی برای من مهم است، اما فکر می کنم اصول کاری که دارم، درست باشد.
با این حساب نظر مخاطب چقدر برای شما مهم است؟
خیلی برای من مهم است و همیشه یک چیز را با خودم تمرین می کنم، آن هم این است که نه همه این تعریف ها و دست زدن ها و عاشقت هستیم ها مردم هستند و نه همه آنهایی که از من خوششان نمی آید، فحش می دهند و با پوشش من مخالف هستند. برای خودم این را پذیرفته ام که اگر کارتان را درست انجام بدهید، یکسری مخالف و یکسری موافق خواهید داشت.
بیشترین دایرکتی که دارید چه است؟
بیشترین دایرکت من از دخترهای نوجوان است و اینکه ما خیلی دوست داریم مثل شما باشیم، چکار کنیم و چگونه وارد اجرا شویم که من تلاش می کنم به آنها جواب بدهم.
به این دوستان چه جوابی می دهید؟
درباره اجرا که به همه اکیدا توصیه می کنم تا قبل از دانشگاه به رادیو و تلویزیون فکر نکنند. من از کودکی وارد شده ام و ضربه آن را خورده ام، برای همین با اطمینان می گویم اگر روزی بچه ام بخواهد از کودکی به این سمت بیاید، نمی گذارم. مناسبات بسیارپیچیده ای دارد و به نظر من زندگی کودک و نوجوان را تغییر می دهد، اما پیشنهاد من برای آنهایی که چه می خواهند دست به قلم شوند و چه فضای رسانه را تجربه کنند، به شدت خواندن، خواندن و خواندن است. مجری ای که کتاب نمی خواند، مردم از یک خط جمله اش می فهمند سواد عمومی و تخصصی ندارد. مطالعه کمک می کند که دایره واژگان بیشتر شود، استخدام واژه ها برای یک مجری بهتر اتفاق بیفتد و کلام را شاعرانه می کند. من به شدت مطالعه را توصیه می کنم، اینکه شعر بخوانند و فضای مطالعاتی شان را وسیع کنند و از جامعه با خبر باشند.
موافق هستید تلویزیون با ریزش مخاطب مواجه شده است؟
طبیعتا اگر بخواهیم به آمارها اعتنا و اکتفا کنیم نه، ولی من تصورم این است که با آمدن فضای مجازی در همه جای دنیا کارکرد رسانه تغییر کرده است و این تنها شامل حال ایران نمی شود.
مجری برتر سال ۹۵ تلویزیون جلوی آینه تمرین جایزه گرفتن می کند؟
نه، حتی موقعی هم که در «سه ستاره» اول شدم، همه می گفتند تمرین کرده اید چه بگویید، اما من خیلی ذوق زده بودم به خاطر اینکه لطف مردم واقعا لطف فوق العاده ای بود. البته هر سال که این رای گیری در هفته نامه سروش اتفاق می افتاد، در بین خانم ها اول می شدم، ولی این یکی خیلی گسترده بود. تمرین جایزه گرفتن نمی کنم، اما جایزه گرفتن را دوست دارم.
ویژگی هایی خاص مژده لواسانی چیست؟
من خیلی احساساتی هستم و همیشه این پاشنه آشیل زندگی من بوده و به خاطر آن زخم خورده ام. آدم ها می دانند که از این نقطه می توانند به من ضربه بزنند. به همه بسیار زود اعتماد می کنم و اگر کسی را دوست داشته باشم، برای او همه کار می کنم. شعر همه زندگی من را در بر می گیرد، در این حد که گاهی با یک غزل سعدی یا یک بیت مولانا می نشینم و گریه می کنم، اینقدر حالم را دگرگون می کند. هنوز این بیت «گرگ دهن آلوده یوسف ندریده» آنقدر برای من تکان دهنده است که وقتی به این بیت می رسم، فکر می کنم چه در من با شعر گره خورده که اینقدر تحت تاثیر قرار می گیرم.
حاشیه را دوست ندارید؟
اصلا، همیشه فکر می کنم آدم باید با کارهایش حرف بزند، برای همین با وجود اینکه بارها می توانسته ام در مصاحبه هایم یک جمله بگویم که بترکاند، این کار را نکرده ام. در مورد من اگر چیزی وایرال شده، در حوزه اجرا بوده یا اینکه مثلا مهمان آقای مدیری بوده ام یا با رئیس دانشگاه آزاد و وزیر بهداشت گفتگو کرده ام که آنقدر تند بوده که وایرال شده است. همه آنها در مورد کار بوده و هیچ چیز عجیبی وجود نداشته است.
زندگی را چه رنگی می بینید و خط قرمزهای شما چیست؟
در سال های اخیر خاکستری، که این خیلی بد است. منی که سرشار از امید بوده ام و به همه امید می بخشیدم، گاهی خودم اینقدر احساس ناامیدی می کنم و اینقدر دلگیر و دلتنگ می شوم که حتی سعی می کنم کمتر بنویسم که این موج ناامیدی را رواج ندهم. خط قرمزهای من هم اعتقادات من هستند.
خوش چهره بودن چقدر در دیده شدن و چهره شدن در تصویر موثر است؟
خیلی زیاد!
شما خوش چهره هستید؟
من چهره ای واقعا معمولی دارم. خیلی از همکاران من در تلویزیون واقعا زیبا هستند، اما من خودم را معمولی می دانم.
اگر با خودتان روبه رو شوید، از خودتان خوشتان می آید؟
بله، اگر با خود حقیقی ام برخورد داشته باشم و خودم را بشناسم، بله!
چهار نفری که از اینکه شماره شان در گوشی تان وجود دارد و لذت می برید؟
عالی بود این سوال! خیلی هایشان را نمی توانم بگویم، چون صدا در می آید، ولی آنهایی که صدایش در نمی آید، جناب محمدرضا عبدالملکیان که مشوق خیلی بزرگی برای شعر من بودند، جناب استاد سید مهدی شجاعی که مذهبی نوشتن من تحت تاثیر قلم ایشان است، مصطفی مستور و خانم هدیه تهرانی.
و چهار شخصیت که دوست دارید از نزدیک آنها را ببینید؟
من دیوانه «شمس» و «مولانا» هستم و خیلی دوست داشتم که در آن دوره می زیستم، پس خیلی دوست داشتم آنها را ببینم. در فیملسازها خیلی آقای نولان را دوست دارم و هرچند شاید خیلی ممکن نباشد، اما دوست دارم با «کریستوفر نولان» صحبت کنم. در میان نمایشنامه نویس هایی که خیلی زیاد کارهایش را می خوانم «اریک امانوئل اشمیت» است که در فرانسه زندگی می کند و «ملاصدرا» خیلی شخصیت دوست داشتنی برای من است.
تجربه بازی برای آقای مدیری و آقای حسن فتحی را داشته اید. بازیگری برای شما سرگرمی است یا یک مقوله که جدی به آن فکر می کنید؟
آن موقع واقعا برای من جذابیت داشت. در نوجوانی فیلم خبرنگار را هم بازی کرده ام و در آن نقش اول را داشته ام، با حسین مهری و عباس غزالی که آنها بازیگر شدند و من در آن پیچ پیچیدم و اجرا را انتخاب کردم. هر سال پیشنهادهای خیلی وسوسه انگیز زیادی دارم، ولی به نظر من الان برای مردم به عنوان مجری انتخاب شده ام، هرچند گاردی نسبت به بازیگری ندارم و شاید یک روز آن کار را کردم. پیشنهادهای بسیاری داشته ام که بدون چادر بوده اند، اما من چارچوب خودم را دارم و این به هر حال کار را سخت می کند.
علاقه مندی زیادی به سینما دارید؟
من از هفده سالگی در جشنواره فیلم فجر برای رادیو، اجرا و سردبیری کرده ام و بیش از ده سال است این کار را می کنم. به خاطر اینکه علاقه جدی به سینما دارم، آن را به عنوان یک مخاطب پیگیر و حرفه ای دنبال می کنم. از همان سال هایی که برای جشنواره فیلم فجر اجرا می کردم، به قدری این گپ و گفت ها خوب می شد که هر سال پیشنهاد داشتم و تخصصی ادامه دادم.
اگر روزی پیشنهاد مهاجرت شود، می پذیرید؟
خیلی پیش آمده، هم برای کار و هم ازدواج و تحصیل، اما تا الان ایستاده ام و زیر بار آن نرفته ام، اما اگر روزی شرایط زندگی ام با همسر آینده ام به گونه ای باشد که مجبور باشم بروم، این کار را می کنم. برای زندگی بهتر خیلی وقت ها باید کاری کرد.
ازدواج برای هنرمندان سخت تر است؟
ازدواج قطعا برای ما سخت تر است، برای همین گفتم اگر من یک زندگی عادی داشتم، الان ازدواج کرده بودم و بچه داشتم. خیلی نه اینکه به آن فکر کنم، ولی گزینه هایی که می آیند، بررسی می کنم و باید ببینم کجا دل و عقل من به یک نفر می رسند.
خواننده مورد علاقه دارید؟
محسن چاوشی، رضای یزدانی و روزبه بمانی.
ترانه ای که این روزها بیشتر می شنوید کدام است؟
همه کارهای آقای چاوشی و به طور خاص «خنک آن قمار بازی» که غزل مولانا می باشد.
اگر دوباره متولد شوید، دوست دارید کجا و با چه شغلی باشد؟
وارد رادیو و تلویزیون نمی شوم، حقوق می خوانم و یک وکیل خوب می شوم، قطعا در همین ایران.
از آنچه امروز هستید راضی هستید؟
قیصر امین پور بیتی دارد که می گوید: خواستن ها همه موقوف توانستن بود. از آنچه که هستم، مبتنی بر توانایی هایی که اجازه داشتم انجام بدهم، راضی هستم، وگرنه خواسته من بسیار زیاد است. جلوی توانایی های من را خیلی جاها گرفتند و نتوانستم کاری کنم، ولی از چیزی که هستم، چون خودم می دانم چه فشارها و سختی ها و «نه» هایی وجود داشته، راضی هستم.
شهرت را دوست دارید؟
صادقانه بگویم از آن خیلی صدمه دیده ام، یعنی من اگر مژده لواسانی نبودم که شهرت داشته باشم، خیلی زندگی آرامتری داشتم. من یک خانواده خیلی آرام دارم که همه چیز در آن ایده ال است. اگر من مجری تلویزیون نبودم، یک وکیل موفق بودم که داشت برای خودش زندگی می کرد، خانواده تشکیل داده بود و یک روال عادی را طی می کرد. من در دنیای موازی یک مژده لواسانی بودم که دختری بود که دارد در آرامش زندگی می کند، ولی شهرت را دوست دارم.
در میان کارهایتان کدام را بیشتر دوست دارید؟
در میان کارهایی که اجرا کرده ام و معروفتر هستند، برنامه «رو به راه» از شبکه دو را دوست دارم که فکر می کنم برای سال ۹۵ است و «کاملا دخترونه» از شبکه سه.
آخرین فیلم و کتاب خوبی که خوانده اید را معرفی می کنید؟
آخرین فیلم ایرانی که دیده ام «حکایت دریا» که اکران آنلاین بود و آخرین فیلم خارجی زندانیان به کارگردانی دنیس ویلنیو که ژانر معمایی است و خیلی دوست دارم. آخرین کتاب هایی که خوانده ام هم یکی معصومیت آقای مصطفی مستور، یکی هم هرس خانم نسیم مرعشی و یک مجموعه شعر از گروس عبدالملکیان.
در زمینه هنر تصمیمی گرفته اید که پشیمان شده باشید؟
بله بسیار بسیار، تصمیم اجرا یا ساخت برنامه که بعد پیشمان شده ام.
سه وسیله که همیشه همراه خودتان دارید؟
موبایل، خودکار و دسته کلید.
سه چیز که به جزیره تنهایی تان می برید؟
موبایل به خاطر اینکه در موبایلم کلی موسیقی دارم، همه ترانه ها وآلبوم هایی که دوست دارم، یک دیوان غزلیات شمس و قرآن.
چقدر اهل حل کردن جدول هستید؟
اصلا هیچ وقت جدول حل نکرده ام.
لذت بخش ترین کار دنیا؟
از نظر من لذت بخش ترین کار دنیا نوشتن است.
اگر بخواهید به کسی که به هر صورت برای شما جذاب است نزدیک شوید، چه می کنید؟
اصولا نمی توانم خیلی به آدم هایی که ارتباط مستقیمی با آنها ندارم، نزدیک شوم. یا باید با کسی کار کنم تا به او نزدیک شوم یا واقعا با کسی ارتباط دوستانه داشته باشم. در غیر این صورت اگر خیلی از آن شخص دور باشم، اصلا بلد نیستم نزدیک شوم، ولی احتمالا اگر بتوانم، شرایط کاری به وجود می آورم تا به آن آدم نزدیک شوم.
دوست دارید امشب چه خوابی بببینید؟
دوست دارم خواب برآورده شدن آرزوهایم را ببینم.
و یک آرزو؟
آرزو می کنم در پاییز دیگر این تشویش و نگرانی که تا اینجای سال داشته ایم، این همه دلهره از بیماری و مصیبت را نداشته باشیم، مشکلات حل شود و بعد پاییز همه زندگی خوب و آرامی داشته باشیم.
یک سوال از خودتان بپرسید و پاسخ دهید.
از زندگی تان راضی هستید؟ و به قول حسین صفا «عمیق باش اگر آهی» پس با یک آه عمیق بله.
مژده لواسانی ده سال بعد کجاست؟
مژده لواسانی ده سال بعد حتما سر زندگی خودش است، دارد بچه اش را بزرگ می کند، وکالت را خیلی جدی دنبال می کند، ان شاءا… به رسانه کمتر می پردازد تا به وجوه دیگر زندگی اش بیشتر بپردازد. حتما چند مجموعه شعر چاپ کرده و احتمالا بیشتر از اینکه به او بگویند یک مجری موفق، می گویند یک وکیل شاعر!
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |