چهره هاسلبریتی ایرانی

گفتگوی جالب با بهنام تشکر: بلد نیستم برای خنداندن ادا در بیاورم!

در این پست از مجله اینترنتی کولاک مطلبی در مورد

گفتگوی جالب با بهنام تشکر: بلد نیستم برای خنداندن ادا در بیاورم!

ارائه شده است ، در صورتی که محتوای این پست مورد توجه تان واقع شده است، می توانید برای مشاهده مطالب بیشتر در این موضوع به دسته بندی

ویژه

مجله اینترنتی کولاک مراجعه کنید .

گفتگو: حبیب خلیفه

لیسانسه های ۲ را وقت نمی کنم ببینم

متاسفانه نتوانسته ام لیسانسه های ۲ را ببینیم. چرا که موقع پخش سریال من مشغول اجرا هستم. از طرفی هم تکرار سریال هم در ساعتی است که من در فیلمبرداری کار سریال دیگری هستم. صبر می کنم تا شاید بعدا اگر دی وی دی سریال بیرون آمد نگاه کنم. ولی خدارا شکر فکر می کنم مردم کار را دیده اند و آن را دوست دارند. مخصوصا همکاران هم از کار راضی هستند.

از من راجع به «ساختمان پزشکان۲» و «دزد و پلیس۲» می پرسند!

من با ساخت سری های بعدی «لیسانسه ها» موافق هستم. چرا که نه؟! وقتی مردم اثر را دوست دارند چرا ساخته نشود. مردم هنوز هم در جاهایی مثل فضای مجازی از من می پرسند آیا می توانیم به ساخته شدن سریال «ساختمان پزشکان۲» یا «دزد و پلیس۲» امیدوار باشیم؟ به نظرم لیسانسه ها کار خیلی خوبی است و اگر سروش صحت فرصت ساخت سری های جدید آن را داشته باشد من موافقم تا حضور داشته باشم.

اگر استقبال خوب است باید سری جدید سریال ها ساخته شود

ساخت سری های جدید سریال ها و حتی فیلم ها اگر خوب است باید ادامه پیدا کند. من معتقدم سری ۲ و سری ۳ وجود ندارد این مجموعه ها در واقع داستانک هایی هستند که سروش صحت راجع به آدم ها در موقعیت های مختلف می نویسد. وقتی داستان ها هنوز جای کار دارند برای ادامه دادن چرا سری های جدید ساخته نشود.

پیشنهاد سروش صحت را چشم بسته قبول می کنم

کار با سروش صحت عالی و فوق العاده است. این دومین کار من با سروش است. همانطور که انتظار داشتم خیلی از کار با او لذت بردم. سروش هرکاری داشته باشد من چشم بسته آن را قبول می کنم حتی اگر متن نداشته باشد! این مساله هم به خاطر کاراکتر و شخصیت خود او است. من چه در پشت صحنه و چه در جلوی صحنه احساس امنیت خیلی خوبی در کار دارم که به خاطر شخص سروش است.

بلد نیستم برای خنداندن ادا در بیاورم!

جنس بازی من سوای کار طنز نیست. ممکن است جدی ترین آدم زمین هم موقعیت های طنزی برایش پیش بیاید. وقتی در یک کار دو تا آدم کمدی باشند شاید آن اثر در اصطلاح خوب درنیاید اما اگر یکی از آنها جدی باشد و جدی بازی کند به نظر من این تضاد در کار جواب می دهد. روز اولی که در ساختمان پزشکان حضور پیدا کردم همه می دانستند من بلد نیستم ادا و اصول هایی برای خنداندن در بیاورم! شاید به خاطر این است که نگاهم به کار طنز خیلی جدی است! البته نکته ای که باید در نظر بگیریم نوع نقش در کار طنز خیلی تاثیر دارد. مثلا بازی نقش پلیس را در یک کار کمدی خیلی سخت است چون نظارت روی آن است و دست و بال بازیگر برای هرنوع بازی در آن نقش باز نیست. ترجیح من این است که در یک کار طنز خیلی طنز بازی نکنم چرا که طنز در آن کار کاملا جاری هست و اگر من بخواهم نمک به کار اضافه کنم ممکن است شور شود!

پسرم کاوه؛ شب یلدا متولد شد

شب یلدا تولد پسرم کاوه است. او امسال هشت سالش تمام شده است. رابطه خیلی خوبی با کاوه دارم. خیلی باهم کیف می کنیم. خیلی بازی می کنیم و حرف می زنیم. کاوه راجع به کارهای من نظر می دهد البته نه همه کارهایم.

دوست ندارم از غذا خوردنم در اینستا عکس بگذارم!

حضور در شبکه های مجازی باید به اندازه حفظ شود. یعنی نه خیلی حضور پر رنگ داشته باشم، آنقدر که غذاهایی را که می خورم در اینستاگرام بگذارم یا مثلا جاهایی که می خواهم بروم لحظه لحظه آن را به اشتراک بگذارم! و نه خیلی کمرنگ باشم آنقدر که چندین روز به آن سری نزنم. سعی می کنم حضورم به اندازه باشد.

نقدهای جالبی در فضای مجازی می بینم

من فضای مجازی را رصد می کنم و به نظرم کاربران فضای مجازی برآیند جامعه هستند. مثلا نقدهایی در صفحه خودم خواندم که نقدهای بسیار خوبی بودند. نشان می دهد طرف وقت گذاشته و فیلم، نمایش و سریال من را دیده که آن را می نویسد و منتقل می کند.

با بهزاد در تیم ملوان بازی می کردیم

من متولد شهر انزلی هستم. در کودکی به فوتبال علاقه زیادی داشتم. با برادر دیگرم بهزاد در تیم نوجوانان ملوان بودیم. پست بازی من هافبک راست بود و بهزاد دروازه می ایستاد. اما بهرام چندان فوتبالی نبود. انزلی را دوست دارم. هنوز خانه پدری ما در انزلی است. فرصتی اگر پیش بیاید با پدر، مادر و اعضا خانواده به آنجا می رویم.

پول در فوتبال زیاد است اما نمایش را بیشتر دوست دارم

اگر به عقب بر گردیم بازهم همین مسیر را ادامه می دهم. چون به کار نمایش علاقه زیادی دارم. پول فوتبال در حال حاضر خیلی زیادتر از کار نمایش و بازیگری است اما با این حال بازهم دوست ندارم به سمت فوتبال بروم. متاسفانه وضعیت فرهنگی فوتبال ما خیلی خوب نیست. الان دیگر خیلی کمتر فوتبال را دنبال می کنم.

بهروز مارا طالبان گرفته بود!

بهروز تشکر برادر بزرگتر ماست. ایشان خیلی قبل تر از ما کار اجرا انجام می دادند و خبرنگار رسمی سازمان شدند. بهروز اکثرا در مناطق جنگی حضور داشته است. مثل افغانستان، بوسنی و هرزگوین، عراق و خیلی جاهای دیگر. اتفاقات زیادی برای بهروز پیش آمده که من اصرار دارم یک روز آنها را در قالب یک کتاب به چاپ برساند. حتی یک مدتی طالبان بهروز را گرفته بودند! یا مثلا بهروز قرار بود یکی از اعضای همان هواپیمای معروف سی صد و سی باشد که در مهرآباد سقوط کرد. بهروز تا دقیقه ۹۰ مسافر آن هواپیما بود. اما آقای افشار به او می گوید چون تازه از ماموریت برگشته و خسته است، نرود! بهروز حتی ساک سفر خود را هم برده بود و اصرار داشت که به این ماموریت هم برود. اما خدا رحمت کند آقای افشار را او نگذاشت بهروز به این مسافرت برود. و جالب اینجا بود که بهروز به عنوان اولین خبرنگار، پخش زنده لحظات بعد از حادثه سقوط را گزارش کرد و بالای سر لاشه هواپیما در محل وقوع حادثه حضور پیدا کرد.

فاز ما و بهروز جداست

بهروز خیلی زودتر از ما نسبت به کارش حرفه ای شد. او خبرنگاری را خیلی دوست داشت و البته تحصیلات این کار را دارد. ما هردو به نوعی کار رسانه را انجام می دهیم اما او در فاز دیگری ست و من در فاز دیگر.

۵ برادریم بدون خواهر، کلی داستان های جالب داریم!

ما ۵ برادریم. خواهر نداریم. وقتی باهم یک جا جمع می شویم داستان های جالبی اتفاق می افتد! هرکدام خاطرات زیادی برای گفتن داریم که معمولا آنها را برای همدیگر تعریف می کنیم. کوچکترین برادر ما امیر است که معمولا تیزر کارهای نمایشی ما را می سازد. به نوعی او هم در کار هنر است. در خیلی خانواده ها پیش می آید که فرزندان همه در کار هنر هستند. به قول گفتنی ما از آن خانواده ها هستیم!

لطفا اگر زحمتی نمی شود، مرداب انزلی را حفظ کنند!

ما اهل جزیره طالقانی بندر انزلی هستیم. هنوز هم خانه اقوام ما در آنجاست. چیزی که انزلی را نسبت به شهرهای دیگر خاص تر می کند، مرداب انزلی است. لطفا مسئولین شهر اگر زحمتی برایشان نیست و وقتشان گرفته نمی شود مرداب شهر را حفظ کنند! سال های قبل مرداب انزلی بسیار شفاف و زلال بود و وقتی آفتاب می زد کف آن را می شد دید. ما در آن شنا می کردیم. اما حالا متاسفانه رسیدگی به آن خیلی کم است.

آخرش معلوم می شود پشیمانیم! هیچ چیز ارزان نمی شود

عجیب است که با رشد فضای مجازی عوض اینکه کاغذ ارزان شود گران هم شده است و مطبوعات دچار مشکل شده اند. متاسفانه چیزی ارزان نمی شود. بعید می دانم شما چیزی را پیدا کنید که ارزان شده باشد! حتی قیمت ها ثابت هم نمی ماند. ما فعلا نمی گوییم پشیمانیم از رای دادن اما اندازه پشیمانیمان را آخرش می گوییم!

این پست توسط بخش ویژه مجله کولاک گردآوری شده است , امیدواریم از مطالعه مطلب

گفتگوی جالب با بهنام تشکر: بلد نیستم برای خنداندن ادا در بیاورم!

استفاده کافی برده باشید، از شما دعوت می شود از مطالب مرتبط با این پست دیدن فرمایید .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا