چهره هاسلبریتی ایرانی

گفتگوی کولاک با خواننده قدیمی؛ جواد یساری

در این پست از مجله اینترنتی کولاک مطلبی در مورد

گفتگوی کولاک با خواننده قدیمی؛ جواد یساری

ارائه شده است ، در صورتی که محتوای این پست مورد توجه تان واقع شده است، می توانید برای مشاهده مطالب بیشتر در این موضوع به دسته بندی

ایرانی

مجله اینترنتی کولاک مراجعه کنید .

گفتگو:عباسعلی اسکتی

جواد یساری، خواننده قدیمی و صاحب سبک موسیقی ایران، متولد بیست و سه اسفند سال هزار و سیصد و بیست و پنج در تهران، فعالیت هنری اش را با خواندن ترانه های کوچه بازاری از سال پنجاه و دو با اجرای آهنگی به نام « پول سیاه» آغاز کرد، سپس پنج آلبوم به نام های « عشق من» ، «هفت آسمون» ، «سپیده دم» ، «حرف تازه» و « اسیر غم» از او منتشر شد که مشهورترین اثر هنری جواد یساری، سپیده دم نام دارد که بعد از گذشت حدود چهل سال از اجرای این ترانه همچنان در ذهن و یاد مردم خاطره ساز و ماندگار است. به مناسبت اکران فیلم «دشمن زن» با جواد یساری در اولین روزهای گرم تیرماه نود و هفت تهران گفتگویی مفصل داشته ایم که با هم می خوانیم.

 

از فیلم « دشمن زن » شروع کنیم.

 

فیلم دشمن زن فیلم آقای فرح بخش است. مدیر تهیه و کارگردان آقای فرح بخش است که از من درخواست کردند که بیا و در فیلم من یک آهنگ بخوان. یک آهنگ فراخور حال آن داستان بود که خواندم و خوشبختانه استقبال بیش از حدی شد که شما حتما در جریان هستید.

 

راضی هستید؟

 

بله راضی هستم و خود حاجی هم راضی است، با این که فوتبال است و کشاندن مردم به سینما خیلی سخت است.

 

اولین رونمایی فیلم چطور بود؟

 

خدا را شکر برخورد مردم با من خیلی خوب بود. قبل از اینکه برویم داخل سالن و بعد از اینکه آمدیم بیرون، کلی عکس انداختند و حسابی خسته شدم. پنجشنبه به مشهد می رویم و در سه سینما در آنجا اکران داریم.

 

برای این فیلم دستمزد هم گرفته اید؟

 

نخیر، اولین کار من بود و من فقط خواستم قدمی در این کار برداشته باشم، ببینم به من اجازه این کار را می دهند یا خیر.

 

با این حساب «مجاز» شده اید؟

 

نه! مجاز برای فیلم شده ام، برای سینما تایید شده که البته حاج آقا گفته بقیه اش پای من. من چهل سال است که ممنوع الصدا هستم، چهل سال خیلی زیاد است، چهل سال مگر کسی ممنوع الصدا می شود؟ بدون این که مسئله داشته باشد؟ چهل سال است که ما «لال» هستیم! یک مشت آمده اند در این کار و کنسرت می گذارند که این ها مثل اینکه شبیه سازمان سیاه باشند، باندبازی و مافیا هستند. من گفته ام که آقایان مافیا، ما زحمت این کار را خیلی کشیده ایم، اینقدر چوب لای چرخ ما نگذارید، این کار شماست و دولت کاری به این کارها ندارد، این کار شماست. من نه سیاسی هستم، نه آهنگ بد خوانده ام و نه فلان کرده ام، دولت کاری به این کارها ندارد، شما می روید نخ می دهید، یک خواننده است که سبیلو است، پسر خوبی هم است، رفیق من شده بود یک دفعه دیده بودمش و بار دوم که دیدمش ده تا کنسرت برای او گذاشته بودند، گفتم دلیل این کنسرت ها چیست؟ گفت به شما هم می دهند، گفتم کجا می دهند بروم؟

 

پیشنهاد بازی در فیلم نداشته اید؟

 

من سپیده دم را پنجاه و شش خواندم و پنجاه و هفت انقلاب شد. آن موقع کاست بود، برای سه، چهار فیلم به سراغ من آمدند که متاسفانه نشد. بعد از انقلاب هم پیشنهادی نشد و خانه نشین شدم دیگر.

 

آقای یساری، چقدر اهل فیلم دیدن هستید؟

 

دوست دارم فیلم ببینم، یک موقع خارجی می بینم، بالاخره به شکلی وقتم را گذرانده ام. با آقا فرهاد ورزش می رویم، هفته ای دو روز را سونا می رویم و سرمان را یک طوری تا حالا گرم کرده ایم.

 

در مورد این مغازه هم صحبت می کنید؟

 

این مغازه را من پنجاه سال است که خریده ام، در اصل من ورشکست شدم . قسط می دادم، ورشکست شدم و رفتم در کار خوانندگی، می رفتم کشتی می گرفتم و عضو تیم ملی فرنگی بودم، زیر دوش می خواندم که کشان کشان افتادم در خوانندگی و جدی شد. کاست اول گرفت، پنج تا کاست دادم. یک سال فروش می رفت، دوباره یک کاست می خواندم. دوباره آن یک سال فروش می رفت تا بعدی بیاید. همه اینها محبت مردم بود، غیر از خدا که اصل است، مردم خیلی لطف کردند.

 

کار خواننده های داخلی را دنبال می کنید؟

 

نه، زیاد نه، یک مقدار مایوس شده ام از این بیکاری و این زحمت هایی که کشیده ام. وقتی می بینم کاری بیرون نمی دهند که ارزش خانوادگی داشته باشد، آن وقت من هم بیکار باشم، یک مقدار اذیتم می کند دیگر. دائم هم می گویم بی خیال، خاک ماست، پدرو مادر من معلوم است، این آب و خاک برای من هم هست، من سهم دارم، چرا هر کسی زیر ابرو برمی دارد و موهایش را می بندد، برمی دارند و می آورند روی سن؟ این واقعیت است، در سفره خانه ها شش تا آهنگ می خوانند که سه تا از آنها برای من است، آن وقت خودم اجازه کار ندارم!

 

فکر می کنید از خواننده های امروز کسی را داریم که ماندگار شود؟

 

بله، ما خیلی خواننده های خوب داریم. یکی اصفهانی است، خواننده بسیار مسلطی است، خواننده خیلی خوبی است، خیلی بهتر از اصفهانی هم داریم که من نمی شناسم، هم موزیسین خوب داریم و هم آهنگسازهای خوب داریم. سعید مهناویان، آهنگساز من، آن طرف جاده قدیم کرج نشسته در خانه و گلدان ها را آب می دهد. همه کارهای من مال او است. بروند مصاحبه کنند، بروند از این ها استفاده کنند. اگر موسیقی است و اگر موسیقی نیست که مال ما هم نیست. چهل سال است کسانی را برده اند و خوانده اند، چی دستگیر شده و چه شده است؟ یک چیزی باید بشود که بگویند این کار سر زبان هاست. اگر هم چیزی سر زبان هاست، کارهای قدیمی را دارند تکرار می کنند. در عروسی برمی دارند کارهای من را می خوانند و خود من اگر یک عروسی بروم و بخوانم، بدنم می لرزد که مبادا مشکلات درست شود. آدم دلش می سوزد، یعنی منصفانه نیست. الان دیگر می توانم بگویم، چه کسی خلاف نکرده؟ همه خلاف کرده اند، من هم بیست و چند سال است که اگر خلافی هم بوده، خدا می داند و خودم. آتو دست کسی نداده ام، آن خلاف هایی هم که این ها نوشته اند مثلا رفته ام در خانه ای و ریخته اند و گرفته اند، من مهمان بوده ام و همه را به من بسته اند. هشت ماه و نیم زندان بوده ام، بعد گفته اند حکم را اشتباه داده ایم! دیوان عالی کشور گفته جرم به این نمی خورد، صاحبخانه کو؟ یک کارت گذاشته ام و آمده ام بیرون!

 

شما سبک خاص خودتان را دارید، چگونه به این رسیدید؟

 

این سبک و صدای من است. صحبت هم می کنم همینطوری است، هیچ برنامه و فکر قبلی پشت آن نبود.

 

خیلی ها می خواهند چیزی را بگویند از مد افتاده، می گویند خیلی «جواد» است و خیلی های دیگر این جواد بودن را به شما ربط می دهند، ناراحت نمی شوید؟

 

نه، این ها زبان است دیگر، هر جور دلشان بخواهد می چرخانند. در عمل بیایند و ببینند «جوادی» چقدر خواهان دارد. اول می گفتند اینها خواننده های لاله زاری هستند و بعد که لس آنجلسی ها کارهای ما را خواندند، شدیم خواننده مردمی، لاله زاری ها شدند مردمی.

با آغاسی هم رفیق بودید؟

 

با آغاسی خیلی رفیق بودم، بیشتر از همه هنرمندها با آغاسی قاطی بودم. آغاسی مرد خوبی بود، بدنساز خیلی خوبی هم بود. ما بیشتر وقت ها با هم بودیم، نگذاشتند بخوانیم.

 

با خواننده های دیگر هم ارتباط دارید؟

 

نه، فقط با آقای عباس قادری که ایشان هم ممنوع الصدا هستند، در حد سلام علیک و تلفنی ارتباط دارم.

 

نمی خواهید با آقای قادری کار مشترک اجرا کنید؟

 

خودشان خواستند و قرار بود یک ترانه دو صدا بخوانیم. گفتم من باید شعر را بپسندم، هم شعر را ندادند و هم شهرستانی ها زنگ زدند که شنیده ایم می خواهید بخوانید و با ایشان نخوانید. فکر می کنم منتفی باشد.

 

شنیده ام خارج از کشور کنسرت های خوبی می گذارید؟

 

می روم آن طرف برنامه می گذارم و می آیم، آلمان، دوبی، استرالیا، هلند، سوئد. بله استقبال خیلی خوب بوده است.

 

 از کدام ترانه هایتان بیشتر استقبال می شود؟

 

معمولا آهنگ های روز، سپیده دم، بر مزار مادر، بچه ها، محراب، الهی. این ها را معمولا همیشه می خوانم.

 

سپیده دم را چه شد که خواندید؟

 

شعر آن مال سعید خوشرو و آهنگ سعید مهناویان است. آهنگساز صلاح دانست من بخوانم. یکی دو تا خواننده معروف هم آمدند بخوانند که گفت این کار شما نیست، سبک مال این است.

 

فکر می کردید به قول معروف اینقدر بگیرد؟

 

کارهای ما بگیر نگیر ندارد. ما با زبان مردم حرف می زنیم، مثلا به خاطر ترانه «بچه ها» صدها طلاق آشتی کردند، نوار را برای همدیگر پست می کردند، می آمدند روی سن و به بچه هایشان می گفتند عمو را ماچ کن، دست من را می بوسیدند. سوژه بچه ها را خودم دادم، هر کاری سوژه اش را خودم می دهم، بچه ها را فکر می کنم شعر و آهنگ مال سعید مهناویان بود.

 

با وجود کنسرت در خارج و استقبال، هیچ وقت به فکر مهاجرت نیفتادید؟

 

نه، من پسر دومم که تازه فوت کرده، سی سال آنجا بود. می رفتم به او سر می زدم و برمی گشتم. اینجا را من خیلی دوست دارم، دوستانم همه ایران هستند، آن طرف ماندن را دوست ندارم.

 

امروز موسیقی داخلی جلوتر است یا لس آنجلسی؟

 

دست آنها بازتر است و مسلما کار آنها بهتر است. اینجا شاعرها شعر را می دهند ارشاد و صد تکه اش می کنند، می گویند اینجوری باید بخواند. مثلا آهنگ باید در سفره خانه ها ویولن نداشته باشد، سه تار باشد، تار باشد، دف باشد.

 

در رابطه با باندبازی بیشتر صحبت می کنید؟

 

فقط این را می دانم که باندبازی بیش از حد شده است و دیگر از شور در کرده اند. تعدادی از دست اندرکاران با اینها هماهنگی می کنند و نمی گذارند دست دیگری بیاید در کار.

 

کشتی فرنگی؟

 

رزرو تیم ملی بودم. من هم دوره تختی بودم و با تختی خیلی خاطره دارم، تختی آدم پوریای ولی نبود، یک آدم با تربیت و با شخصیت بود، چشم پاک بود، پیش سلام بود. وقتی با یک زن صحبت می کرد، سرش را بالا نمی کرد. کشتی اش خیلی خوب بود، سگک را  تختی به وجود آورد و فیتیله پیچ را سیدعباسی مد کرد.

 

گلپا نیز هم دوره شما بود؟

 

شبیه گلپا و ایرج  مادر نمی زاید. مثل اینها دیگر نمی آید. هفده ثانیه چه چه زدن خیلی است، مست مستم ساقیای گلپا هفده ثانیه چه چه است. شما هفده ثانیه نفس معمولی را نمی توانید نگه دارید.

 

از این راهی که رفته اید، راضی هستید؟

 

نمی شود بگویم راضی هستم و نمی شود بگویم ناراضی ام، اما وقتی نبود که من کاری که دلم بخواهد را بیرون بدهم. در پنج سال، پنج کاست خواندم که انقلاب شد. فکر من این بود من را صددرصد به رادیو و تلویزیون می برند. کارهای من همه خانوادگی بود که متاسفانه ممنوع الکارمان هم کردند!

 

از چیزی پشیمان شده اید؟

 

پشیمان شده باشم یا نه تاثیری دیگر ندارد. تا حالا گذرانده ایم، همین که با مردم هستم و نمی گذارند تنها شوم، نه در خواندن تنهایم گذاشته اند و نه در دوستی. نه، پیشمان نیستم. مثلی است که می گوید، اگر خواستید کسی را نفرین کنید بگویید ان شاء ا… سرشناس شوی، چون شما دیگر برای خودتان نیستید، همیشه می خواهید آبروداری کنید، پس باید آسه بروید و آسه بیایید.

 

خیلی کم کار شده اید، شاید سالی یک ترانه از شما می شنویم.

 

دلیلش این است که باید با پول خودم بخوانم. مگر ما چه درآمدی داریم که نوار بیرون بدهیم، آن هم موقعی که در یک کار، شما دلت خوش نباشد.

 

خیلی ها با حاشیه به خواسته های خودشان می رسند، هیچ وقت نخواستید با این حربه جلو بروید؟

 

معمولا ما ایرانی ها هر چه کمتر همدیگر را ببینیم، بیشتر به هم علاقه داریم، برعکس تمام دنیا، اما مردمان خوبی هستیم. خیلی ها با یک غوره سردی شان می کند و با یک کشمش گرمی، هر چه کمتر ببینندتان، فکر می کنند عزیزترید. من تجربه ام این بوده تا حالا، چون ممنوع الصدا هستم احساس می کنم مردم به من بدبین هستند. خجالت می کشم جایی بروم، همین نود درصد باعث منزوی شدن من شده است. اصلا الان جو عوض شده، خیلی بهتر شده، اوایل که مثلا می خواستم بروم بلژیک پسرم را ببینم، نصفه جان می شدم تا آن مهر را بزنند، انگار دزد هستم و دارم در می روم، یک چنین چیزی! اینقدر فکر می کردم از ما بدشان می آید، رویم نمی شد مردم را نگاه کنم، الان خیلی بهتر شده است.

 

شاگرد ندارید؟

 

نه، من مثلا کلاس لمس کردن دیده ام، کلاس موسیقی ندیده ام. برای راهنمایی می آیند و می گویند چکار کنیم و کجا برویم. ما دوره ای ندیده ایم که به کسی درس بدهیم، عشقی بودیم. الان بخواهید سینما بروید یا کارگردانی کنید، باید جوازش را داشته باشید. نمی گذارند اینطوری کارگردانی یا بازی کنید، خیلی مهم است و چقدر هم خوب است که یک هنرمند کارش را بشناسد. مثلا ما هر دستگاهی بزنند می خوانیم، اما نمی دانیم این دستگاه چیست! این اشتباه را هم ما داشتیم، خواندیم و استقبال شد و رفتیم جلو!

 

یک آرزو برای امروز؟

 

آرزوی شخصی ام این است که بتوانم در مملکت خودم کنسرت بگذارم و نروم خارج. تن سالم و بدن سالم برای همه هموطنان را آرزو می کنم.

 

هنوز به گرفتن « مجوز » امیدوار هستید؟

 

اگر دادند خیرشان قبول و اگر هم ندادند خیرشان قبول، اما اگر آن دنیایی باشد، من می دانم و آنها، همین!

 

یک بیت شعر برای مخاطبان ما؟

 

دنیا کلک است و کار دنیا کلک است، آن کس که کلک ندارد حتما ملک است.

 

و حرف پایانی؟

 

سلامتی شما که لطف کردید. تشکر از هموطنان عزیزم و تشکر از دوستانی که مجله را منتشر می کنند. سلامتی برای ایرانی های عزیز در سراسر دنیا و دوستانی که این مصاحبه را می خوانند.

این پست توسط بخش ایرانی مجله کولاک گردآوری شده است , امیدواریم از مطالعه مطلب

گفتگوی کولاک با خواننده قدیمی؛ جواد یساری

استفاده کافی برده باشید، از شما دعوت می شود از مطالب مرتبط با این پست دیدن فرمایید .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا