گفتگو

گفتگو با رویا میرعلمی ؛ از حاشیه فراریم!

گفتگو با رویا میرعلمی ؛ از حاشیه فراریم جدیدترین مصاحبه با رویا میرعلمی بازیگر سریال مرثیه به همراه اطلاعاتی از این بازیگر را در این مطلب بخوانید. رویا میرعلمی، متولد ده شهریور هزار و سیصد و پنجاه و هفت در قزوین، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، فارغ التحصیل طراحی صحنه از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است. در کارنامه هنری اون می توان به فیلم های سینمایی «برادر»، «صبح روز هفتم»، «آقا یوسف» و مجموعه های تلویزیونی «حیرانی»، «عصر پاییزی»، «زمانه»، «ترور خاموش»، «شمعدونی»، «دلدادگان»، «لیسانسه ها» و «فوق لیسانسه ها» اشاره کرد. بهترین بازیگر زن کمدی از هجدهمین جشنواره حافظ در تئاتر حضور پررنگ تری داشته و تئاترهایی چون «شایعات»، «طناب» و «وقتی کبوترها ناپدید شدند» با هنرنمایی این بازیگر روی صحنه رفته است. با رویا میرعلمی به مناسبت پخش مینی سریال «مرثیه» در یک روز بارانی بهار نود و نه گفتگویی صمیمی داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو: عباسعلی اسکتی

عکس: فائزه سلیمیان

گفتگو با رویا میرعلمی
گفتگو با رویا میرعلمی

*چرا بازی در این نقش را پذیرفتید؟

فیلمنامه را مطالعه کردم، فکر کردم نقش را دوست دارم و کاراکتر، کاراکتر قابل قبولی برای من بود که آن را بازی کنم.

*چرا از این همه فعالیت هنری، بازیگری را انتخاب کرده اید؟

از وقتی روی صحنه رفتم، حس کردم که می توانم این کار را به شکل حرفه ای ادامه بدهم. بازیگری برای من خیلی جذابیت دارد و خیلی به من اعتماد به نفس می دهد.

*این برای اولین بار کی بود و چگونه اتفاق افتاد؟

سال هفتاد و هفت، سال اولی که وارد دانشکده شده بودم، خیلی اتفاقی وارد یک کار شدم و اولین بار همان سال در جشنواره دانشجویی در دانشکده هنرهای زیبا روی صحنه رفتم، صدای من می لرزید و قلبم تند تند می زد. تجربه خیلی سخت و وحشتناکی بود، هیچ وقت روی صحنه نرفته بودم و جلوی تماشاچی بازی نکرده بودم، اما احساس کردم این کار چقدر به من اعتماد به نفس می دهد. اینکه می توانم نقش آدم های متفاوت و هزار و یک زندگی را تجربه کنم، برای من خیلی جذاب است. بازیگری می تواند قدرت تخیل من را بالا ببرد. من از بچگی آدم رویاپردازی بوده ام.

*استرس اولین اجرا کم کم کمرنگ شد؟

بدون اغراق می گویم که هنوز وقتی می خواهم روی صحنه بروم، فشارم می افتد و قلب من به شدت می زند. این اواخر دکتر به من گفت اگر اینگونه باشد و شما اینقدر استرس دارید، باید بازیگری را کنار بگذارید. البته من فکر می کنم این موضوع در میان تمام بازیگرها وجود داشته باشد و هیچ وقت عادی نمی شود.

*در دنیای بازیگری، الگوی خاصی هم داشته اید؟

بازی های خوب را خیلی دوست دارم و کسی که هنرمند باشد، برای من قابل احترام است، کارهایش را می بینم و شخصیت و کاراکترش را تحلیل می کنم، ولی به آن شکلی که شما فکر می کنید، کسی را الگوی خودم قرار بدهم، آنطور نبوده و نیست.

*چه ویژگی هایی باید در یک نقش وجود داشته باشد تا آن را بپذیرید؟

اینکه کاراکتر دارای پیچیدگی باشد، کاراکتر تخت را اصلا دوست ندارم. کاراکتری که در نمایشنامه یا فیلمنامه هیچ عملی را انجام ندهد، دوست ندارم. نقش باید بالا و پایین و چرخش داشته باشد. خوشبختانه تئاتر زیاد کار کرده ام و این اتفاق در آنجا برای من زیاد افتاده، اینکه کاراکتر دراماتیک بوده و من را دچار چالش کرده است. نقش باید روندی در نمایشنامه و فیلمنامه داشته باشد که رویا میرعلمی را دچار چالش کند.

*تئاتر کجای زندگی شما قرار دارد؟

تئاتر همه جای زندگی من است. خواستگاه من تئاتر است و با تئاتر متولد شده ام، با آن از روی صحنه شروع کرده ام و فکر می کنم زندگی شخصی ام تحت تاثیر کار تئاتر قرار گرفته است. هر چیزی که الان هستم را از تئاتر دارم و هر اتفاقی برای من افتاده، از صحنه تئاتر شروع شده است.

*وضعیت امروز تئاتر را چگونه می بینید؟

فکر می کنم که رو به پسرفت است. با اتفاق هایی که افتاده، کار کردن در تئاتر خیلی سخت شده است. یادم می آید که سال های پیشتر، جوان ها خیلی می توانستند در تئاتر ابراز وجود کنند، به خاطر شرایطی که در تئاتر حاکم بود و فضای بهتری که برای جوانها ایجاد می شد. همان جوان ها بودند که آمدند و نمایشنامه نویس های جدید و کارگردان های خوش فکر متولد شدند. بازیگرهایی که از آن سال ها آمدند، در تئاتر و تصویر ماندگار شدند، به خاطر اینکه به آنان بها داده شد و از گروه های جوان حمایت می شد.

*و آن وضعیت، امروز به چه شکل در آمده است؟

الان تئاتر یک شکل خصوصی گرفته است. تماشاخانه های خصوصی با قیمت های عجیب و غریب آمده اند. شما فکر کنید که یک جوان خوش فکر بخواهد یک کار اجرا کند و نمی تواند، به خاطر اینکه نه می تواند سرمایه گذار پیدا کند و نه لابی و رانت و ارتباطات دارد. مگر اینکه بچه پولدار باشد و بیاید هفتاد هشتاد میلیون در سالن کارت بکشد تا به او اجازه کار داده شود. من فکر می کنم خیلی از استعدادها دارند نابود می شوند. تئاتر باید هر سال تولدی جدید با چهره های جدید داشته باشد.

*چقدر موافق حضور سلبریتی ها در تئاتر هستید؟

همه می توانند بیایند و کار کنند، تماشاچی قضاوت خواهد کرد. نظر من این است که اگر شما هزار و یک چهره هم بیاورید و نمایشنامه، نمایشنامه خوبی نباشد، کار دیده نخواهد شد. من معتقدم کار باید کار خوبی باشد و زرق و برق و اتفاقات و چهره، تماشاچی را گول نزند. اگر کار کار خوبی نباشد، تماشاچی نمی آید. شما تماشاچی را در تئاتر نمی توانید گول بزنید. آن زمان که تماشاچی دوست داشت چهره ببیند، تمام شده است.

*بارها کاندیدای جوایز مختلف شده اید، جلوی آینه تمرین جایزه گرفتن می کنید؟

به نظر من جایزه گرفتن حس خوبی است و خدا را شکر من این حس را بارها تجربه کرده ام. این برای من همیشه جذاب بوده است که اگر جایزه بگیرم، چگونه روی سن بروم، چه بگویم و احساس من چگونه باشد. جلوی آینه نه، اما بیشتر در خیالم تمرین جایزه گرفتن می کنم.

*تئاتر چقدر در سبد فرهنگی و اولیت های هنری مردم قرار دارد؟

امروزه یک عده تماشاچی خاص داریم که در این چند سالی که تئاتر نسبت به گذشته تا حدودی رونق گرفته، تماشاچی ثابت تئاتر هستند. فکر نمی کنم تئاتر در سبد فرهنگی مردم قرار داشته باشد و هنوز به آن شکل جا نیفتاده است. به خاطر اینکه این اتفاق نیاز به فرهنگ سازی دارد. باید مردم را به این هنر سوق بدهند و این اتفاق نیفتاده است و مردم با تئاتر بیگانه هستند.

*فکر نمی کنید نسبت به قبل خیلی بهتر شده است؟

شما فقط دارید تهران را می بینید، به نظر من شما وقتی می توانید این حرف را بزنید که همه ایران را در نظر بگیرید. مثلا در فرانسه در یک روستا هم سالن تئاتر وجود دارد، ولی در کشور ما و در شهرهای بزرگ چقدر به تئاتر اهمیت داده می شود؟

*چه مقدار از تئاتر شامل دانش و آگاهی و چقدر مهارت های فردی می شود؟

شاید نود درصد دانش و آگاهی و علم باشد و ده درصد مهارت های فردی. کسی که می خواهد وارد این هنر شود، باید این علم را به شکل اصولی و حرفه ای فرا بگیرد، به شدت آگاهی و علم خودش را در هنر بالا ببرد و کاملا به روشی علمی برخورد کند. هم تئوری و هم عملی باید دانش قابل قبولی داشته باشد.

*شرایط مافیایی در تئاتر هم وجود دارد؟

به آن شکل نمی توانیم بگوییم که وجود دارد، می توانیم بگوییم یکسری گروه هستند. خود من سال ها در گروهی کار می کنم که از سال هفتاد و هفت وارد آن شده ام، با هم بوده ایم و چند نفر ثابت در این گروه هستند، یک عده دیگر هم وارد می شوند و می روند. برای خیلی از تئاترهای الان این اتفاق می افتد و خیلی به مافیا در تئاتر اعتقاد ندارم.

*این همه هنرجوی نمایش، آینده ای دارند؟

شرایط تئاتر را به شما گفتم، شرایط خوبی برای آنان فراهم نیست. سالن هایی ساخته اند که من اسم آنها را سالن نمی گذارم. هرچند تا حدودی خوب هستند که هنرجوها آنجا تمرین می کنند، ولی این تضمینی نیست که آینده فوق العاده ای برای آنان وجود داشته باشد، چون بستری برایشان فراهم نمی شود. من نمی دانم چرا هر سال دانشگاه آزاد حدود هفتصد هشتصد نفر خروجی نمایش دارد؟ مگر چه بستری برای هنرجوها فراهم شده است؟

*پسرتان کارن هم به تماشای اجراهای شما می آید؟

خیلی، همیشه حضور دارد و همیشه بهترین منتقد من پسرم است. شاید جالب باشد که این خاطره را برای شما تعریف کنم. در نمایش مادر که اثر «فلوریان زلر» و یک نمایش بسیار تاثیر گذار است، بازی می کردم. داستان آن درباره مادر و پسری است که مادر به شکلی عاشقانه و مالیخولیایی عاشق فرزندش است و در نهایت از عشق پسرش دچار جنون می شود و خودکشی می کند. پایان اجرا صدای مادر پخش می شود که با بچه اش حرف می زند و این صدا در آن نمایش خیلی تاثیرگذار بود، حس تاثیرگذاری روی تماشاچی داشت و حتی صدای گریه تماشاچی ها را می شنیدم. خیلی نمایش عجیبی بود. کارن نمایش را دید و بعد از نمایش که سوار ماشین شدیم، خیلی منقلب شد، حالش بد شد و گریه کرد. انگار تمام آن لحظات اجرا یک بغض فروخورده داشت. به من گفت خیلی دوستت دارم و مثل آن پسر نیستم. یادم می آید من هم با کارن گریه کردم.

*دوست دارید فرزندتان هم بازیگر شود؟

اگر خودش دوست داشته باشد بله. من تشویق نمی کنم، ولی به پسرم پیشنهاد می دهم که اگر دوست داشته باشد، می تواند به شکل حرفه ای تحصیلات آن را انجام بدهد و کار کند.

*این روزها کرونا چه تاثیری بر فضای هنری گذاشته است؟

کرونا یک اتفاق عجیب است. به نظر من نه فقط در ایران، بلکه در دنیا و روی فعالیت های فرهنگی- هنری همه جا تاثیر گذاشته است. همانطورکه شاهد هستیم، در تمام دنیا تئاتر و سینما تعطیل شده و به طور حرفه ای اصلا کاری انجام نمی شود.

*در مورد اجراهای آنلاین که این روزها می بینیم، چه نظری دارید؟

دوستانی در ایران هستند که به فکر کارهای جدید افتاده اند تا با این شرایط سازگاری داشته باشد./ چون برای اولین بار است، نمی دانم تا چه حد موفق می شوند، اما تغییر اصولا اتفاق جالبی است. اینکه آدم شهامت این را داشته باشد که در چنین شرایطی با یکسری تغییرات، تازگی ها و اتفاقات جدید بتواند کاری انجام بدهد. من چون بیشتر کار تئاتر می کنم، پس برای من جالب است که ببینم چه اتفاقی خواهد افتاد.

*این تاثیر بعد از پایان کرونا ادامه دار خواهد بود؟

فکر می کنم حتی اگر سالن های تئاتر باز شوند تا مدتی تماشاچی همچنان به سالن نخواهد رفت، به خاطر ترسی که وجود دارد و تاثیر روانی که این موضوع روی جامعه می گذارد و این تاثیر روانی خیلی بیشتر از خودِ مریضی آدم ها را درگیر کرده است. تماشاچی به این فکر می کند که من می روم تئاتر ببینم و تنگاتنگ بین تماشاچی ها بنشینم و ممکن است چند ناقل آنجا وجود داشته باشد. این ترس تاثیر بدی روی نه تنها تئاتر، بلکه همه اجتماعات فرهنگی- هنری خواهد گذاشت.

*شما چقدر قرنطینه را رعایت کرده اید؟

من سر کار بودم و کار با تمام پروتکول های بهداشتی کاملا سازگاری داشت. تمام بچه ها سعی می کردند به نحوی خودشان رعایت کنند و گروه هم شرایطی را فراهم کرده بود که در یک محیط امن فعالیت کنیم. کارمان را می کردیم و کار که تمام می شد، هر کسی به اتاق خودش می رفت. وقتی هم برگشتم، سعی کردم رعایت کنم، مگر اینکه خیلی کار ضروری داشته باشم و بخواهم بیرون بروم.

*بیشتر دوست دارید چه نقش هایی را بازی کنید؟

دوست دارم نقش هایی که پیچیدگی داشته باشد را بازی کنم. فکر می کنم نقش های هیستریک و روان پریش را بهتر بازی می کنم.

*در سریال های شمعدونی و لیسانسه ها کاراکتر طنز داشتید، به این سبک علاقه دارید؟

خیلی زیاد، به نقش های کمدی علاقه دارم.

*خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد نقش به بازیگرها تاثیر دارد؟

خوشبختانه این دوره دیگر دارد تمام می شود و امروز چندان اهمیتی ندارد که شما چهره خوب داشته باشید و این ثابت شده که می توانید با یک قیافه معمولی هم بازی درخشانی داشته باشید.

*دوست دارید در کنار کدام بازیگرها بازی کنید؟

کنار هنرپیشه هایی که دوستشان داشته ام بازی کرده ام، مثلا جواد عزتی را خیلی دوست دارم و در دو نمایش با ایشان همبازی شده ام.

*تمایل دارید برای کدام کارگردان ها بازی کنید؟

آقای کیمیایی را دوست دارم، آقای کیانوش عیاری را دوست دارم، آقای بهرام بیضایی، آقای ناصر تقوایی، آقای داریوش مهرجویی، آقای امیر نادری. نه صرفا اینکه همکاری داشته باشم، بلکه کارهای آنان را دوست دارم. اصلا مگر می شود آقای کیارستمی را دوست نداشت؟

*نقشی بوده در میان فیلم های ایرانی که دوست داشته باشید آن را بازی کنید؟

فیلم هایی را که دوست داشته ام، بازیگران آن خیلی مناسب بوده اند و هیچ وقت دوست نداشته ام جای آنان باشم، چون خیلی خوب بازی کرده اند.

*چقدر به ماندگاری در هنر ایران فکر می کنید؟

صددرصد هر کسی این حرفه را انتخاب می کند، اول از همه به این ماجرا فکر می کند که چگونه می تواند ماندگار شود؟ چون تئاتر برای من در اولویت و مهم است، دوست دارم در تئاتر ماندگار شوم. تئاتر هنر والایی برای من است.

*در بین بازیگران امروز کسی را داریم که ماندگار شود؟

به نظر من خیلی ها هستند، مثلا نوید محمدزاده خیلی خوب است، جواد عزتی خیلی خوب است، اینها خیلی زحمت می کشند.

*چقدر اهل موسیقی هستید؟

موسیقی جزو لاینفک زندگی همه آدم هاست و خواننده های مورد علاقه من فردی مرکوری و فرهاد مهراد هستند.

*تجربه صداپیشگی در کتاب صوتی «شهر قصه» چگونه بود؟

بازیگر باید اصولا روی صدای خودش کار کند. همیشه سعی کرده ام روی صدای خودم کار کنم، درست حرف بزنم و بیان من خوب باشد. نمی دانم تا چه حد موفق بوده ام، ولی صداپیشگی را دوست دارم. پیشنهادهایی هم برای دوبله شد که در نهایت نشد کار کنم. یک کار هم با هومن خیاط به نام «زندگی مخفی حیوانات» داشته ام و جای یک شخصیت انیمیشنی حرف زده ام.

*شما خیلی بازیگر کم حاشیه ای هستید، حاشیه را دوست ندارید؟

من از حاشیه فرار می کنم، اصلا و به هیچ وجه حاشیه را دوست ندارم و این موضوع آنقدر روی من تاثیر گذاشته که وقتی به مصاحبه تلویزیونی می روم، می گویند این خانم چقدر سرد و خشک است. اینقدر می ترسم حاشیه درست شود که دو یا سه سال مصاحبه نکرده ام!

*نظر مخاطبانتان چقدر برای شما اهمیت دارد؟

به نظر من خیلی مهم است و خیلی وقت ها از نظر مخاطب درس گرفته ام. مخاطب ما مخاطب باهوشی است و مدام دارد اطلاعات کسب می کند و به روز می شود. نظرش خیلی قابل احترام است و من به نقدهایی که سازنده است، عمل می کنم.

*برخورد جالبی از سمت مخاطبانتان داشته اید؟

پسر نوجوانی که کم بیناست با پدرش می آید و تئاترهای من را می بیند، خیلی برای من جالب است و خیلی این بچه را دوست دارم.

*اتفاقی افتاده که دوست نداشته باشید چهره مشهوری باشید؟

نه! آدمی که به هر صورت شناخته می شود، زندگی سختی خواهد داشت و در همه جا خیلی باید مراقب رفتارش باشد. حتی معتقد هستم وقتی می خواهید در فضای مجازی هم فعالیت کنید، باید خیلی مراقب باشید چه چیزی می نویسید و چطور حرف می زنید. منظورم این نیست که خودتان را سانسور کنید، اما خیلی باید مدیریت کنید، چون به هر حال آدم های زیادی حرف ها و اعمال شما را دنبال می کنند. به نظر من آدم های معمولی خیلی راحت تر زندگی می کنند.

*شهرت را دوست ندارید؟

شهرت را دوست دارم، اما نه به هر شکلی. حالا شما تیتر نزنید شهرت را دوست دارم!

*در زمینه هنر تصمیمی گرفته اید که پشیمان شده باشید؟

بله به شدت! مثلا تئاتری بوده که رفته ام و به شکل وحشتناکی پشیمان شده ام. راه پس و پیش هم به هیچ وجه نداشته ام. برای همین به کسی که نمی شناسم، می گویم ده روز سر تمرین می آیم، با فضای کاری شما آشنا می شوم و بعد نظر می دهم، چون نمی شود اعتماد کرد. یکسری آدم ها شناخته شده هستند و سبک کاری آنان مشخص است و آدم چشم بسته می رود و می داند چه اتفاقی می افتد، ولی یکسری افراد را نمی شناسید، وارد کار که می شوید، می بینید چیز دیگری اتفاق می افتد!

*دوستان صمیمی شما هنری هستند. حسادت چقدر در بین بازیگرها وجود دارد؟

بله، در همین حیطه هستند. حسادت به آن شکل وجود ندارد، ولی رقابت وجود دارد. من با کسانی دوست هستم که اصولا خیلی آدم های سالمی هستند. آدم باید خودش در زندگی دوستانش را انتخاب کند.

*غیر از بازیگری فعالیت دیگری دارید؟

نه به آن شکل، ولی نوشتن را خیلی زیاد دوست دارم و برای خودم داستانک می نویسم. هنوز اعتماد به نفس آن را ندارم که بخوام ارائه بدهم.

*علاقه مندی ها و تفریحات شما؟

وقت هایی که خیلی بیکار باشم، فیلم می بینم و کتاب می خوانم، اما بیشتر با پسرم هستم و زمان هایی که وقت خالی دارم، ترجیح می دهم با پسرم باشم.

*ازدواج برای هنرمندان سخت تر است؟

برای هنرپیشه ها بله، چون همیشه سر کار هستند. کلا در هر حرفه ای اگر کسی شاغل باشد سختی های خودش را خواهد داشت، ولی در حرفه ما باید از لحاظ شغلی به هم نزدیک باشند تا درک کنند.

*یک نکته جالب از خودتان برای مخاطبان ما؟

شاید برخلاف ظاهر آرامی که دارم، خیلی دچار استرس هستم، اما هیچ وقت نمی گذارم کسی متوجه شود.

*دنیا را چه رنگی می بینید و خط قرمزهای شما چیست؟

دنیا را صورتی می بینم و خط قرمزهای من دروغ و تظاهر هستند. تظاهر خیلی زیاد و اصلا از آن خوشم نمی آید.

*چهار شخصیت که دوست دارید از نزدیک ببینید؟

یکی فردوسی است، یکی صادق هدایت، یکی ناپلئون بناپارت و دیگری فردی مرکوری، یکی هم فریدا کالو نقاش مکزیکی!

*سه چیزی که با خودتان به جزیره تنهایی تان می بردید؟

موبایل، یکسری وسایل حرفه ای آشپزی و یکسری فیلم.

*دوست داشتید کجا متولد می شدید و با چه شغلی؟

دوست داشتم در اسپانیا متولد می شدم و رقصنده بودم.

*فوتبال تماشا می کنید؟ هوادارا چه تیمی هستید؟

هوادار استقلال هستم. به خاطر پسرم که مانند پدرش استقلالی است و اگر تیمش ببازد، در خانه ما فاجعه به بار می آید، دنیا را روی سرش می گذارد، گریه و زاری می کند و من باید پسرم را آرام کنم.

*چیزی که از خودتون انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟

نه! هنوز نیستم. من مدام دنبال تغییر و پیشرفت هستم و دوست دارم روز به روز از لحاظ جایگاه و پیشرفتی که مدنظر خودم است، بهتر شوم. باید سعی کنم از لحاظ روحی، کاری، دانش و آگاهی به آن نقطه ای که می خواهم برسم.

بزرگترین لذت های دنیا برای شما چیست؟

یکی پسرم و آن یکی هم بودن روی صحنه تئاتر.

*فکر می کنید ده سال بعد کجا باشید؟

مطمئن هستم از هر لحاظ خیلی پیشرفت کرده ام. پیشرفت چشمگیری خواهم داشت، چون سعی و تلاش می کنم و مدام در حال تغییر کردن هستم. خیلی آدم با اعتماد به نفس تری شده ام و تمام تلاشم را می کنم آن چیزی که می خواهم، باشم.

 

گفتگو با رویا میرعلمی / گفتگو با رویا میرعلمی / گفتگو با رویا میرعلمی / گفتگو با رویا میرعلمی / گفتگو با رویا میرعلمی / گفتگو با رویا میرعلمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا