خلاصه داستان قسمت سوم سریال وارش
آنچه در قسمت سوم سریال وارش دیدید
یاراحمد بلاخره مردی را یافت که با همدیگر ماهیگیری کنند. مرد یک پا نداشت و قرار بر آن شد که با قایق کوچک مرد کار کنند.مرد پارو بزند و یاراحمد ماهیگیری کند.
در اولین روز کاری که به دریا رفتن ناگهان زلزله ای سخت به وقوع پیوست و مرد به دریا افتاد. یاراحمد مرد را نجات داد و برای نجات جان زن و فرزند خود عازم خانه شد.
در میانه ی راه وارش از او تقاضای کمک کرد تا بچه اش که زیر آوار مانده بود را نجات دهد. یاراحمد فرزند وارش را نجات داد و به سمت خانه ی خودش رفت. و تنها توانست بچه اش را نجات دهد و همسرش(طوبی) فوت شد.
بعد از وقوع زلزله یاراحمد و میر ولی برای کمک به مردم رفتن اما متوجه ی دزدی تراب و دارو دسته اش شدن. آنها این موضوع را به پلیس اعلام کردن اما چون تراب با همه زد و بند دارد این شکایت نه تنها به نتیجه نرسید بلکه سبب شد پلیس آنجا به یاراحمد توهین کند.
در این میانه تراب به پیش میرولی رفت و برای خاستگاری از وارش قرار گذاشت. اما وارش به شدت ناراحت و عصبانی شد و به پیش تراب رفت و جواب رد داد. تراب علت جواب رد وارش را یاراحمد میدانست و به پیش میرولی رفت و با او گلاویز شد.
بعد از زلزله و خراب شدن خانه های مردم وارش و یار احمد در خانه ی میرولی ساکن هستن و این ماجرا سبب شد تراب به آن ها تهمت بزند.و حسادت کند.
نماینده ای که مردم گیلان بود نیز بعد از وقوع زلزله در میان مردم حضور یافت و تعدادی ماشین آذوقه برای مردم آوردن بود و با حرفای فریبنده خود را دلسوز مردم نشان می داد. اما در واقع به دنبال صید ماهی های گران قیمت و ارسال آنها به کارخانه ش بود.
در قسمت بعد راجع به آقای نماینده چیزهای بیشتری میبینیم…
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |