خلاصه داستان قسمت پنجم سریال وارش
آنچه در قسمت پنجم سریال وارش دیدید
در قسمت قبلی دیدیم که به یارمحمد به علت نداشتن جواز اجازه ماهیگیری داده نشد.این نقشه ای بود که تراب به وسیله ی ریس ژاندارمری کشیدن تا او را خانه نشین و بیچاره و بی پول کنن. آنها به یارمحمد گفتن چون تو اهل اینجا نیستی نمیتوانی ماهیگیری کنی. یارمحمد نیز در جواب گفت : میرولی هم اهل اینجا نیست. چرا به او کاری ندارید. آنها نیز با دعوا و تهدید او را بیرون کردند و جواب قانع کننده ای نداشتند. این حرف یارمحمد باعث ناراحتی میرولی و همسرش از او شد.
از آن پس یارمحمد شبانه به ماهیگیری می رفت و روزها در بازار می فروخت.
یار محمد برای رفع کدورت به پیش میرولی رفت و در نهایت با هم عهد بستن که جلوی تراب بایستن.
طبق قرار قبلی و نقشه ای که یار محمد برای تراب داشت جلوی بردن ماهی توسط تراب را گرفت و کارگر ها را به جان تراب انداخت.
تراب که از این قضیه سخت آشفته بود به یاراحمد گفت بلاخره چاقوی خودمو در قلبت فرو می کنم.
تراب عصبانی به پیش نماینده شهر رفت و گفت که یاراحمد مانع از بردن ماهی شده است. اون نیز پس از تحقیر تراب گفت خودت این قضیه را حل کن وگرنه به فکر جایگزینی برای تو خواهم بود.
تراب که تصمیم به کشتن یاراحمد داشت به همراه دو تا نوچه اش مراسم گاوبازی راه انداختن و تمام مردم برای دیدن آن جمع شدن.
یارمحمد نیز برای دیدن مراسم رفت و در میانه ی آن پسر بچه ای کوچک به پیش یارمحمد رفت و چیزی گفت. انگار آدرس جایی را به او داد تا آنجا برود.
یارمحمد به سمت تعدادی خانه ی و طویله ی خالی رفت و دید که یکی از نوچه ها تراب زنی را به زور داخل طویله ای می برد. یارمحمد با دیدن این صحنه به داخل طویله رفت و دید که آن زن در واقع یکی دیگر از نوچه های تراب است که لباس زنانه پوشیده است. آن ها به بارمحمد حمله کردند و به قصد مرگ او را زدند.
سپس شبانه جنازه ی او را در تور ماهیگیری پیچیدن و به داخل قایق خودش بردن و در دریا انداختن.و وقتی متوجه زنده بودن او شدن با پارو چند بار بر بدن او کوبیدن تا جنازه به قعر آب فرو رود.
وارش که به علت نیامدن یارمحمد نگران او شد به پیش میرولی و گیلانه رفت و گفت که نگران یارمحمد است. آن ها شب را تا صبح به دنبال او گشتن و در نهایت صبح دوست یارمحمد که یک پا نداشت قایق یارمحمد و تکه ای از لباس خونی او را پیدا کرد و همه متوجه مرگ او شدن.
وارش که به شدت از مرگ یارمحمد بی تابی می کرد شروع به شیون کرد و از شدت غم قایق او را به آتش کشید.
پلیس ژاندامری نیز برای لاپوشانی قتل یارمحمد علت مرگ را اینگونه عنوان کرد که او شبانه به دریا رفته و غرق شده است اما وارش قبول نکرد و گفت دیشب باران می بارید و هنگام ماهیگیری نبود. تور و چکمه های یارمحمد نیز در خانه است.
در قسمت بعد باید دید ماجرای مرگ یارمحمد به کجا می رسد….
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |