خلاصه داستان قسمت بیست و سوم سریال وارش
در این مطلب از سایت کولاک خلاصه داستان قسمت بیست و سوم سریال وارش را برای شما کاربران عزیز و علاقمند به سریال های تلویزیون ایران آماده کرده ایم که در ادامه این پست می خوانید.این مجموعه تاریخی-درام-عاشقانه ایرانی به کارگردانی احمد کاوری است که در در حال حاضر در شبکه سه در حال پخش میباشد.
خلاصه داستان قسمت بیست و سوم سریال وارش
شاپور میگوید :« چرا باید اینجا نامه بفرستد؟ شاید فرستاده درمانگاه.» شکوفه به درمانگاه میرود.از منشی میپرسد :«نامه ای برای من نیامده است؟»منشی پاسخ منفی میدهد. شکوفه با عصبانیت کلید اتاق دکتر خضوعی را از منشی میگیرد. و نامه های جاوید را در قفسه کتابهای دکتر پیدا میکند. آنها را برمیدارد. به دریا میرود و با اشک شروع به خواندن آنها میکند.
سپس به بیمارستان میرود و به دکتر خضوعی میگوید :« خیلی کار اشتباهی کردید که نامه های من را پنهان کردید. خیلی…» دکتر خضوعی میگوید :« صبر کنید توضیح میدهم » اما شکوفه میرود و به حرف او گوش نمیدهد.
یوسف با شیوا مدام بحث دارند. شیوا میخواهد به تهران برود. و میگوید که در شمال امکانات برای رشد و پیشرفت او کم است. اما یوسف میگوید :« جاوید هنوز نیامده است. مادرم تنهاست. نمیتوانم او را رها کنم.» پدر شیوا هم مدام یوسف را تحت فشار میگذارد. کارخانه ساخته شده و رونق خوبی دارد. اما پدر شیوا مدام آیه یاس میخواند و میگوید :« ده درصد فروش کم شده!!! » یوسف میگوید :« شرایط جنگ است طبیعی است.بگذارید جاوید بیاید برای زندگی به تهران میروم.»
پدر شیوا حرفای کنایه دار میزند. جوری که انگار جاوید شهید شده است و بر نخواهد گشت. در این بین فقط به فروش کلوچه و توسعه کارش فکر میکند. مانند شیوا که فقط به فروش تابلو هایش فکر میکند.یوسف برای پیدا کردن جاوید به تهران میرود. سه روز بیمارستان های مختلف را میگردد. پدر شیوا به او زنگ میزند و میگوید :« به دنبال پیدا کردن یک آپارتمانم باش. به فکر شیوا نیستی. مدام به فکر مادر و برادرت هستی. به فکر پیدا کردن یک دفتر فروش برای کلوچه ها در تهران باش. پول پیش آپارتمانم من میدهم.»
در همین حین مادر شیوا میگوید :« عه نمیخواهد تو پول بدی پرروش کردی.» یوسف صدای مادر شیوا را میشنود. خشم خود را فرو میخورد و میگوید:« من محتاج پول پیش نیستم. جاوید را پیدا کنم چشم. دنبال آپارتمان هستم.»
جاوید بلاخره در یک بیمارستان پیدا میشود. در حالیکه یک پایش را از دست داده است. یوسف و جاوید همدیگر را در آغوش میگیرند. جاوید را به قاضیان میبرند. همه برای ورود جاوید آمده اند. شاپور دور تر ایستاده و نگاه میکند. دکتر خضوعی هم آنجاست و با دیدن شکوفه که پیش جاوید ایستاده میرود. وارش گریه کنان جاوید را در آغوش میگیرد.
با ما همراه باشید تا ببینیم در ادامه قسمت بیست و سوم سریال وارش چه اتفاقی می افتد.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |