خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی استانبول ظالم
در این مطلب از سایت کولاک خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی استانبول ظالم را برای شما کاربران عزیز و علاقمند به سریال های ترکی آماده کرده ایم که در ادامه این پست می خوانید. سریال zalim istanbul در ژانر درام ساخته شده است و بازیگران این سریال عبارتند از؛ بهار شاهین، برکر گوون، سرا کوتلوبی، مینه توگای، دنیز اگور، ادریس نبی تاشکان، فیکرت کوشکان، سیمای بارلاس، اوزان دولونای.
خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی استانبول ظالم
حیوان به خواهرش تیکه می اندازد و او را مقصر این سرایداری و زندانی شدن میداند. جیوان بخاطر حرفهای تندش، از مادرش سیلی میخورد. او ناراحت به بیرون میرود و تلفنی به دوستش میگوید که به روستا باز خواهد گشت… نورتن به خانه ی سرایداری می رود تا دختر پرستار را با خود ببرد. سحر دلیل خواستن دخترش را می پرسد و میخواهد خودش هم همراه شود اما نورتن اجازه نمی دهد و جمره را با خود می برد. جرن که فکر میکرد نورتن برای بردن او آمده، ناراحت و عصبی میشود.
در اتاق آگاه بالای سر ندیم ایستاده است و با آمدن جمره از او میخواهد تا برادر زاده اش را معاینه کند. ندیم روی ویلچر نشسته و گردنش خم شده است. او به نقطه ای خیره شده و پلک نمیزند و حتی نتوانسته غذایش را بخورد. آگاه توضیح می دهد که هرچند وقت یکبار حافظه اش را نیز از دست میدهد و کسی را نمیشناسد. حتی بهترین دکترها هم نتوانسته اند بیماری اش را درمان کنند بخاطر همین آگاه از دست دکترها شاکی است. جمره با معاینه متوجه می شود که دارویی به ندیم خورانده شده است.
آگاه بیشتر از قبل عصبانی میشود و گمان میکند دکترها داروی اشتباه تجویز کرده اند. او اکیپی از آزمایشگاه خبر می کند تا با انجام آزمایش وجود آن ماده را در خون ندیم اثبات کند پسر آگاه (جنگ) قرار است فردا صبح از آمریکا به استانبول بازگردد و شنیز جشنی برای سوپرایز پسرش ترتیب داده , اما جنک بدون اینکه به کسی خبر دهد، زودتر از موعد به استانبول آمده است. او سه دختر خیابانی که فاحشه بودند را سوار ماشین میکند و به هتل می برد. در حالی که جنک لم داده است، دختر ها با موزیک ترکی برایش می رقصند.
او با بی میلی به آنها نگاه میکند و کمی بعد به سرویس بهداشتی میرود و پنهانی به پلیس راپورت میدهد. او به دست خودش کاری میکند تا پلیس به هتل بیاید و همه را دستگیر کند. اخبار دستگیری جنگ کاراچای در تمام اینترنت پخش میشود و خواهرش داملا، ویدیو را در گوشی تلفن اش میبیند. شنیز با دیدن ویدیوی بازداشت شدن پسرش همراه فاحشه ها، دست و پایش را گم میکند و میداند اگر آگاه با خبر شود بسیار عصبانی خواهد شد. تلفن خانه زود به زود زنگ میخورد و همه از این اتفاق با خبر شده اند.
درحالی که آگاه در اتاق ندیم است، تماسی دریافت میکند و جریان را میفهمد. او ندیم را به دست جمره امانت میدهد تا به کاری رسیدگی کند و همراه بادیگارد هایش به اداره پلیس می رود. مراحل آزاد شدن جنگ طی میشود و پدر و پسر بعد از پنج سال با یکدیگر رو به رو میشوند. آگاه بدون اینکه با پسرش سلام و احوالپرسی کند مستقیم به سمت ماشین رفته و سوار میشود. جنگی که نمیخواست به خانه برود به زور بوسیله بادیگاردها سوارماشین دیگری میشود تا او را به خانه ببرند. داما به تازگی از دوست پسرش جدا شده و میبیند او در دیسکو با دختر های دیگر مییلکد. داملا حرصی میشود و میخواهد به آن دیسکو برود. او جیوان را میبیند که دارد به خانه بازمی گردد و با عجله به او میگوید راننده اش شود.
جیوان سوار ماشین می شود ولی از آنجا که استانبول را نمی شناسند، داملا به او آدرس میدهد. پس از رسیدن به مقصد، داملا به دیسکو میرود و میز دوس پسرش را بهم میزند. به پسر و دخترهای دورش فحش میدهد و بیرون می آید و پسر به دنبالش. او دستش را روی دامن بلند میکند اما جیوان نمی گذارد داملا سیلی بخورد و پسر را میزند. داملا و جوان با عجله سوار ماشین میشوند و آنجا را ترک میکنند. شنیز که علت این کارهای جنگ را حضور ندیم می داند، به طبقه بالا میرود.
او متوجه حضور جمره نشده و به ندیم ناسزا میگوید اما جمره سرفه ای میکند تا دیده شود. شنیز از دیدن جمره جا میخورد و نمیداند او کیست برای همین پرس و جو میکند. آگاه و جنگ از راه می رسند و شنیز برای استقبال به پایین میرود و پسرش را در آغوش میگیرد. جمره متوجه شده که آن زن با ندیم بدرفتاری میکند و ممکن است او این بلا را سر ندیم آورده باشد. جرن که از خانه ی سرایداری متوجه آمدن جنک شده، پنهانی از خانه خارج میشود تا جنک را ببیند.
او خیال میکند جنگ شوهر آینده اش است. جمره از پنجره خواهرش را میبیند که پنهانی وارد عمارت میشود سپس برای اینکه جلویش را بگیرد از اتاق بیرون میرود. آگاه و جنگ در سالن پذیرایی دعوا میکنند و جنک یک سیلی از پدرش میخورد. او که ناراحت شده به طبقه بالا میرود و شنیز به دنبالش. جمره که در راه پله ایستاده بود، اتفاقی به اتاق جنگ برای پنهان شدن میرود. شنیز به پسرش التماس میکند که در خانه بماند و برایش سوپرایزی آماده کرده. جنک بی توجه به اتاقش میرود و با جمره رو به رو میشود. او گمان میکند جمره سوپرایز امشب است و او را میبوسد.
سحر از اینکه بچه هایش به خانه نیامده اند آرام و قرار ندارد و به اتاق نریمان میرود و پول های زیادی دست او میبیند. پس از پرس و جوهای سحر، نریمان اعتراف میکند که به آگاه دختر فروخته است..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی استانبول ظالم
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |