داستان کامل قسمت ۵۸ سریال ترکی کلاغ

۰ زمان تقریبی مطالعه 3 دقیقه

داستان کامل قسمت ۵۸ سریال ترکی کلاغ kuzgun به همراه ماجرای این قسمت از سریال در این مطلب همچنین خلاصه داستان سریال کلاغ سیاه قسمت ۵۸

بازیگرانی که در این سریال بازی می کنند عبارتند از: باریش اردوچ، بورجو بیریجیک، ستار تانریوجن، هتیجه اصلان، سنار شاهین، اشن ارگولو، آیتک سایان، ایپک ادرم، دریا بسرلر، آمینا کارمان، نورای شرف اوغلو، لونت اولگن،هنده دیلان هنچی، سو بورجو کوشن، آیکوت ییلماز که از مهمترین هنرمندان و بازیگران سریال ترکی کلاغ سیاه هستند.

قسمت 58 سریال ترکی کلاغ — قسمت ۵۸ سریال ترکی کلاغ

به افرادش دستور می‌دهد که سلجوق را بگیرند و نزد او بیاورند. مراسم خاک‌سپاری رأفت بیلگین برگزار می‌شود. دیلا و ناز برای پدرشان اشک می‌ریزند. علی که همچنان بازداشت است همراه پلیس آمده و وقت آزادش تمام می‌شود. او قبل از رفتن در گوش دیلا می‌گوید: «قوی باش. بهرام به ما خیانت کرد باید انتقام بگیریم. یه نفر به نام فرمان کوروغلو دشمن بهرامه. باهاش همکاری کن.» پس از رفتن همه، دیلا سرخاک می‌ماند. او با گریه پدرش را به مادرش می‌سپارد. چرا که مزار مادر و پدرش کنار هم قرار دارد. دیلا دیگر از زندگی نا امید است و نمی‌داند زین پس برای چه چیزی بجنگد و چرا زنده است.

کوزگون از پشت درختان به دیلا نگاه می‌کند. دیلا بلند می‌شود تا برود ناگهان حس می‌کند کسی از پشت درختان به او نگاه می‌کند. او جلو می‌رود و با صدای بلند میگوید: « کوزگون بیا بیرون. خودتو نشون بده. تو دیگه برنده شدی و من باختم.» اما کوزگون بیرون نمی‌آید و دیلا می‌رود. کوزگون سرخاک رأفت می‌رود. او انتظار داشت که با مردن رأفت دلش خنک شود و خوشحال شود. اما همچین حسی ندارد و می‌داند اگر صدبار هم رأفت را بکشد باز به حالش فرقی نخواهد کرد. او با خود می‌گوید پس از رأفت، دیلا بزرگترین دشمن اش خواهد شد. دیلا روز هارا به تنهایی سپری می‌کند و با کسی حرف نمی‌زند.

شرمین با وکیل ها جلسه می‌گذارد. وضعیت مالی شرکت روبه راه نیست و خانواده بیلگین رو به ورشکستگی هستند. شرمین سراغ دیلا رفته و میگوید که تصمیم دارد سهامش را به علی و دیلا بدهد. شرمین می‌گوید که بعد از آمدن کوزگون، زندگی شان از هم پاشیده است. دیلا دیگر به پول و مادیات اهمیت نمی‌دهد. ناگهان کمیسر با او تماس گرفته تا اطلاعات مربوط به مرگ رأفت را بدهد. دیلا به آگاهی رفته و کمیسر توضیح می‌دهد دوربین های مداربسته جاده، از رفت و آمد کوزگون به طرف آن کانکس نشان می‌دهد. دیلا می‌داند که بهرام از همکاری اش با پلیس اطلاع پیدا کرده و انتقام گرفته است.

کمیسر می‌گوید که کوزگون نوه ی بهرام است و این نقشه را باهم انجام داده اند. دیلا در صحبت هایش متوجه می‌شود که روز حمل ونقل را قمری به پلیس گزارش کرده است. نتیجه اینکار قمری و آمدن پلیس ها به مرگ پدرش منجر شده است. کمیسر باز هم از دیلا می‌خواهد که بر علیه بهرام با او همکاری کند اما دیلا چیزی نمی‌گوید و آنجا را ترک می‌کند. فرمان کوروغلو به گوشی دیلا زنگ می‌زند و می‌گوید: « ما دشمن مشترک داریم و اون بهرامه. میتونیم باهم همکاری کنیم.» دیلا این پیشنهاد را رد میکند. . کوزگون و قمری به جهان کمک می‌کنند و او را از بیمارستان مرخص می‌کنند.

در خانه ی جهان قمری از او می‌پرسد که آیا برادرش کوزگون در قتل رأفت نقش داشته یا خیر. چهره ی جهان درهم می‌شود و می‌گوید : « سوالی که نمیتونی از برادرت بپرسی از من نپرس. من به کوزگون خیانت نمی‌کنم.» هنگام رفتن قمری، بهرام به گوشی جهان زنگ می‌زند تا حالش را بپرسد. جهان می‌گوید: « سلام درویش بابا» قمری این اسم را می‌شنود و به یاد درویش جوهری می‌افتد که قدیم ها دوست پدرش بوده. اما قمری اشتباه فکر می‌کند. دیلا سپس سراغ مریم می‌رود و می‌پرسد که جای پدرش را از کجا میدانست. مریم می‌گوید : «از حرف های کوزگون شنیدم.

اما پسر من پدرتو نکشته.» دیلا می‌گوید که درست است زیرا کاری کرده اند تا با دستان خودش پدرش را بکشند. بهرام کوزگون را در جایی که سلجوق را با چشمان بسته زندانی کرده اند می‌برد. سلجوق اعتراف می‌کند که دیلا قبلا با کمیسر همکاری می‌کرد و شروع همکاری قبل از ازدواج اش بود. ولی مدتی پیش قطع همکاری کرده است. کوزگون دلیل اینکار دیلا را می‌پرسد اما سلجوق بی اطلاع است. او می‌گوید که ما بوسیله دیلا فهمیدیم که تو نوه ی بهرام آدی وار هستی. کوزگون با بازجویی از سلجوق متوجه می‌شود که او برای فرمان کوروغلو کار می‌کند. سلجوق می‌گوید که فرمان قصد دارد با دیلا علیه بهرام همکاری کند. او همچنین نمی‌داند که چه کسی حمل و نقل مواد را لو داده است.

همچنین بخوانید: