داستان کامل قسمت ۵۹ سریال ترکی کلاغ
داستان کامل قسمت ۵۹ سریال ترکی کلاغ kuzgun به همراه ماجرای این قسمت از سریال در این مطلب همچنین خلاصه داستان سریال کلاغ سیاه قسمت ۵۹ / بازیگرانی که در این سریال بازی می کنند عبارتند از: باریش اردوچ، بورجو بیریجیک، ستار تانریوجن، هتیجه اصلان، سنار شاهین، اشن ارگولو، آیتک سایان، ایپک ادرم، دریا بسرلر، آمینا کارمان، نورای شرف اوغلو، لونت اولگن،هنده دیلان هنچی، سو بورجو کوشن، آیکوت ییلماز که از مهمترین هنرمندان و بازیگران سریال ترکی کلاغ سیاه هستند.
دیلا پس از صحبت با مریم در ماشین مینشیند و به حلقه ازدواج اش نگاه میکند. حالا که همه شواهد نشان میدهد کوزگون پدرش را به بندرگاه برده بود، و حالا دیگر در این روزهای سخت کنارش نیست، دیلا تصمیم میگیرد از کوزگون طلاق بگیرد و حلقه اش را بیرون پرت میکند. دیلا سراغ قمری میرود و میگوید که از لو دادن حمل و نقل خبر دارد. قمری بسیار از خود راضی ست و خانواده بیلگین را متهم میکند. دیلا میگوید: « بهتره بری راجع به پدربزرگت تحقیق کنی. اصلا میدونی اون کیه؟» سپس او را با این سوال ترک میکند و به یکی از افرادش دستور میدهد که زین پس قمری را تعقیب کند کوزگون در انباری که سلجوق زندانی شده با کلافگی قدم میزند.
.
دیلا پیامی داده و با کوزگون کنار درخت همیشگی قرار میگذارد.. با آمدن کوزگون، دیلا میگوید که میداند پدرش را کوزگون کشته است. او میداند که پدرش را زندانی کرده و با بهرام برای کشتن رأفت همکاری کرده. کوزگون در جواب میگوید: « اگه برای آزاد کردن پدرت تلاش نمیکردی اینجوری نمیشد. من فقط خواستم دوباره زندانیش کنم.» دیلا میداند که بهرام پدربزرگ کوزگون است و این را به زبان میآورد. کوزگون که از قبل مدام رأفت را بخاطر خلاف کار بودنش سرزنش میکرد حالا پدربزرگی دارد که رئیس خلافکاران است. کوزگون میگوید که از همکاری دیلا با پلیس و خیانتش خبر دارد.
.
دیلا در راه تنها قصد داشته که بهرام را تحویل پلیس بدهد و خیانتی به کوزگون نکرده است. کوزگون نیز از ابتدا نقشه داشت که بهرام را بکشد اما پس از فهمیدن حقیقت منصرف شد. حالا دیلا میگوید: « بعد از تموم این اتفاقات، فقط یک شانس برای ما وجود داره. بهرام رو تحویل من بده. بهم بگو کیه تا انتقام پدرم رو بگیرم.» کوزگون قبول نمیکند و نمیتواند به پدربزرگ اش خیانت کند. دبلا که حرصی شده قول میدهد خودش بهرام را پیدا کند. دیلا متوجه شده که در وجود کوزگون همچنان نفرت وجود دارد که هیچگاه خوب نمیشود. قمری با مادرش تماس گرفته و در مورد درویش جوهری میپرسد.
.
از آنجایی که قبلا با پدرش ارتباط داشته، سوال هایی در ذهن دارد. اما مریم جواب درست حسابی به او نمیدهد. برای همین به آدرس درویش رفته و وارد اتاق خیاطی او میشود که در یک بازار قدیمی ست. قمری خودش را معرفی میکند و از پدرش سوال هایی دارد. درویش یا همان بهرام از دیدن نوه اش خوشحال شده اما به روی خود نمیآورد. قمری از او میپرسد که پدرش را از کجا میشناسد و چرا بهم نزدیک بودند. درویش میگوید که از زمان زندان باهم آشنا شده و دوست صمیمی شده بودند. قمری در مورد کوزگون و سالهایی که درویش خود را پنهان کرده بود میپرسد. او نمیداند چرا برادرش و درویش آنقدر بهم نزدیک هستند و اگر دوست پدرش است چرا به آنها سر نزده بود. درویش سعی دارد قمری را دست به سر کند ولی قمری میگوید: « من یه خبرنگارم. منو نمیتونی گول بزنی. معلومه یه چیزی پنهان میکنی. من فکر میکنم تو نزدیک تر از یک دوست برای پدرم بودی.
.
ولی حالا که حرف نمیزنی خودم میفهمم.» قمری بیرون میآید و همه جارا زیرنظر میگیرد. ناگهان دزدی کیف زنی را در کوچه میقاپد و همگی به کمک زن میروند. قمری فرصت را غنیمت شمرده و دسنه کلیدی که برای مغازه روبه رویی درویش است را برمیدارد. او پنهانی وارد مغازه شده و از پنجره رفت و آمد هارا زیرنظر میگیرد. تا اینکه دیلا را میبیند که وارد اتاق درویش میشود. دیلا که همچنان گمان میکند درویش واسطه بهرام است برای او پیغامی دارد : « پیام بهرام و مجازاتش رو گرفتم. حالا نوبت منه. به بهرام بگو که منو دست کم نگیره. من پیداش میکنم و نفس آخرش میشم.»
همچنین بخوانید:
داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی کلاغ سیاه kuzgun
بیوگرافی بازیگران در سریال ترکی کلاغ سیاه + معرفی نقش ها
⇐ برای دیدن مطالب بیشتر به لینک های: سریال ترکیه ای، سریال های در حال پخش ترکیه ، سریال ترکی عاشقانه و سریال ترکی جدید مراجعه کنید.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |