داستان کامل قسمت ۱۶۱ سریال ترکی سیب ممنوعه به همراه جزئیات و خلاصه داستان در این مطلب yasak elma مجموعه پرطرفدار درام و عاشقانه ترکیه ای ست که بازیگران اصلی آن عبارتند از: شوال سام در نقش اندر آرگون، تالات بولوت در نقش هالیت آرگون، اونور تونا در نقش علیهان، ادا اجه در نقش ییلدیز، سودا ارگنچی در نقش زینب. این مجموعه به کارگردانی نسلیحان ایسیلیورت و نویسندگی ملیس سیوئلک و زینپ سویا ساخته شده است. سریال سیب ممنوعه توسط شرکت تولید MED YAPIM تولید شده است. شبکه پخش کننده این سریال مهیج، شبکه تلویزیونی FOX است. زمان پخش این سریال از ۹ آوریل ۲۰۱۸ آغاز شده است.
لیلا به اتاق کار کایا می رود و برای او قهوه می برد. او متوجه شده است که بعد از آمدن هالیت و شاهیکا، کایا پکر شده است. او به کایا پیشنهاد میکند که کمی بیرون رفته و در جاهای قشنگ شهر قدم بزند. کایا از این پیشنهاد استقبال کرده و از لیلا میخواهد که همراه او بیاید. لیلا نیز قبول میکند. آنها داخل شهر رفته و قدم می زنند. سپس داخل مغازه ای عتیقه فروش رفته و کایا یک جعبه کوچک که لیلا قبلا تعریف کرده بود از بچگی این جعبه ها را دوست داشته، برای او می خرد. اندر و ییلدیز سوار ماشین شده و اندر قصد دارد اول ییلدیز را به خانه رسانده و خودش به یک نمایشگاه هنری برود.
.
در راه، امیر با ییلدیز تماس میگیرد و طبق حرفی که شاهیکا به او زده بود از ییلدیز میخواهد که شب تنهایی به خانه او بیاید تا با هم صحبت کنند. ییلدیز متعجب شده و نهایتاً قبول میکند. در نمایشگاه، شاهیکا نیز حضور دارد. او با دیدن اندر جلو رفته و شروع به کنایه زدن و تحقیر او می کند. اندر بین حرفهایش به او میگوید که هالیت پول زیادی به او بدهکار است و امروز نیز سهم زیادی از پولش را از شرکت دریافت کرده است. شاهیکا از این حرف حرصش میگیرد. مردی در نمایشگاه حضور دارد که شاهیکا را تحت کنترل دارد. او سپس در قسمت مدیریت نمایشگاه می نشیند.
.
شاهیکا با آن مرد تماس میگیرد و اندر که نزدیک میز آن مرد است، وقتی صدای او را می شنود فوری یادش می آید که آن صدا را در تلفن شاهیکا شنیده است. او سپس دقت میکند که همزمان آن مرد با شاهیکا مشغول پیام دادن هستند. کمی بعد اندر به عمد جلورفته و با آن مرد آشنا می شود. او در مورد آثار هنری صحبت کرده و شماره آن مرد را میگیرد تا بعداً از او راهنمایی بگیرد. او در ذهنش به نقشه های بعدی فکر میکند. مردی که لیلا را در مهمانی وکلا دیده بود، در شهر ازمیر به دیدن مرد دیگری که گویا شوهر لیلا است می رود، و به او خبر میدهد که لیلا یا همان عایشه را، در استانبول دیده است. آن مرد عصبانی شده و به عکس عروسی خودش و لیلا روی میز نگاه میکند. او تصمیم دارد به استانبول برود تا زنش را پیدا کند.
.
کایا شب لیلا را به خانه می رساند. او دم در غیرمستقیم از لیلا میخواهد تا رابطه ای را شروع کنند، اما لیلا آن را رد میکند و میگوید که نمیتواند. شب، ییلدیز به خانه امیر می رود. صدقی که در حال تعقیب ییلدیز بوده، با هالیت تماس گرفته و این خبر را میدهد. هالیت که فکر میکند ییلدیز در حال خیانت به اوست، فوری حاضر شده تا به آنجا برود. شاهیکا در پوست خودش نمیگنجد،اما وقتی هالیت به خانه امیر می رود میبیند که مادر ییلدیز و بچه و دختر های خودش نیز آنجا هستند. او جا خورده و به متین که گفته بود به آنجا بیاید، پیام میدهد و از او میخواهد برگردد. کمی بعد، شاهیکا تماس گرفته و ییلدیز عمدا بگو و بخند میکند تا حرص او را در بیاورد. شاهیکا از اینکه نقشهاش خراب شده عصبی می شود.
.
معلوم می شود که جانر و اندر متوجه نقشه شاهیکا شده و به عمد تربیتی داده اند تا او ناکام بماند. زهرا به ییلدیز میگوید که فردا قرار است در تلویزیون برای مصاحبه برود و طبق گفته اکین، چند نفر یاد همراه او باشند. او از ییلدیز میخواهد که بیاید و ییلدیز نیز قبول میکند. لیلا دم خانه ییعیت می رود. او از دست ییعیت عصبی است و از او میخواهد که احساسش را بروز دهد. آنها با یکدیگر بحث کرده و ییعیت به او ابراز علاقه میکند، اما میداند که لیلا توانایی زندگی حقیرانه با ییعیت را ندارد.