خلاصه داستان کامل سریال هندی جنون مایا + عکس بازیگران
مجله اینترنتی کولاک، ترجمه: سمیرا فیض آبادی: افتتاحیه سری دوم سریال هندی جنون مایا در دسامبر سال ۲۰۱۹ برگزار شد. فیلمبرداری ۸۶ قسمت از این سریال به اتمام رسیده بود که به خاطر شیوع کرونا، ادامه فیلمبردای متوقف شد. «جنون مایا» در یک فصل ۲۷۳ قسمتی تولید شد و هر قسمت ۲۰ دقیقه می باشد.سریال جنون مایا (Beyhadh) یک سریال تلویزیونی هندی مهیج عاطفی است که اکتبر سال ۲۰۱۶ تا اکتبر سال ۲۰۱۷ از شبکه سونی تی وی هند پخش می شد. جنیفر وینجت، کوشال تاندون، آشیش چودری بازیگران اصلی این سریال هستند. داستان این سریال درمورد دختری به نام مایا مالهوترا می باشد که کودکی پریشان حالی داشته و حالا در جوانی تاثیرات روزهای بد کودکی را در زندگیاش می بیند.
خلاصه داستان سریال:
مایا مالهوترا صاحب امتیاز یک نشریه مد و فشن است که به خاطر کودکی آشفته حال و پدر بد رفتاری ، آشوین مالهوترا که داشته در زمان حال در ترس و وحشت زندگی میکند. آرجون شرما، یک عکاس شاد، سرزنده و بی خیال است که برای مایا در دفتر مجلهاش کار میکند. بهترین دوستان دوران کودکی او؛ سانج ماتور الان یک وکیل خبره و ماهر است. سانج به ماتور علاقه دارد اما آرجون، سانج را فقط به چشم یک دوست میبیند و او را فقط بهترین دوست خود میداند. آرجون یک روز مایا را که در آسانسور گیر افتاده بود نجات میدهد و یک بار دیگر از دست پدر بدرفتارش او را نجات میدهد و همین اتفاقات باعث میشود مایا در خواب و خیال برود و به آرجون علاقه پیدا کند و به همین خاطر بعد از مدتی به آرجون پیشنهاد ازدواج میدهد که در ابتدا آرجون مایل به این اتفاق نیست. امایک سری اتفاقات دیگر در طی سریال، مثل آزاد شدن ایان توسط مایا، کمکهای مایا به آرجون برای پی بردن به اشتباهات گذشتهاش و… باعث میشود آرجون هم به مایا علاقه پیدا کند و بالاخره این بار آرجون در جزیره موریس به مایا پیشنهاد ازدواج میدهد و این اتفاق باعث ناراحتی سانج میشود.
مایا و آرجون در حال تدارک دیدن برای مراسم ازدواجشان هستند و مایا سعی دارد به هر نحوی شده رابطه و دوستی آرجون با سانج را محدود کند. پدر مایا سعی دارد سانج و واندانا را علیه مایا تحریک کند. مایا که این مسئله به شدت خشمگین است به خانه پدرش، آشوین میرود و او را می کشد. بالاخره به هر گونهای که شده مایا و آرجون با هم ازدواج میکنند.
جانوی، مادر مایا متوجه میشود قتل شوهرش آشوین کار مایا بوده است و مایا که از این بابت احساس خطر کرده مادرش را از بالکن آپارتمانشان پایین پرت میکند و جانوی به کما میرود. مایا به دروغ وانمود میکند که یک بچه سقط کرده و سانج را مقصر این اتفاق میداند و باعث میشود یک اختلاف و ناراحتی میان سانج و آرجون ایجاد شود. سانج که به شدت دلش شکسته هند را ترک میکند و به لندن میرود.
سه سال بعد:
مایا به طور کامل، آرجون را جهان بیرون جدا کرده است. آرجون متوجه شده که مایا دچار یک بیماری روانی است و سعی دارد او را ترک کند و به زندگی مشترکشان پایان ببخشد اما تلاش او بیهوده است. سانج همراه دوست پسرش سمای آهوجا به هند برمیگردد و قرار است به زودی با سمای ازدواج کند. بعدا مشخص میشود که سمای طی ۸ سال گذشته به شکل دیوانه واری عاشق مایا بوده است.
بالاخره سانج و آرجون متوجه موضوع مایا و سمای میشوند. آرجون، مایا را که باردار است و بچه او را در شکم دارد از یک سانجه نجات میدهد. وقتی ایان، برادر ناتنی آرجون درصدد فاش کردن شخصیت واقعی مایا است، مایا با ماشینش از روی ایان رد میشود وباعث میشود ایان به شدت مجروح و آسیب دیده شود. مایا همچنین دوباره سعی میکند مادرش جانوی را بکشد اما موفق نمیشود.
۶ ماه بعد:
مایا به یک بیمارستان روانی رفته تا درمان شود و ظاهرا وانمود میکند که پذیرفته دچار بیماری روانی است و در ادامه وانمود میکند که معالجه شده است. این بار مادر آرجون سعی دارد چهره واقعی مایا را فاش کند. آرجون به مایا میگوید رابطه آنها فقط یک توافق بود و دیگر دوست ندارد با او زندگی کند. مایا که پر از خشم و کینه است و میخواهد از مادر آرجون انتقام بگیرد او را به قتل میرساند. مایا به دروغ وانمود میکند که به قتل رسیده و قتل را گردن آرجون میاندازد و درنهایت آرجون محکوم به قتل شده و دادگاه حکم قصاص و قتل را برای او تعیین میکند. آرجون معتقد است مایا زنده است. درعین حال مایا برنامه ریزی میکند تا در زمان اعدام آرجون بمیرد تا در آن دنیا و بعد از مرگ باز هم در کنار آرجون باشد.
اما آرجون از زندان فرار میکند تا مایا را بکشد. مایا با سمای همدست میشود تا علیه سانج و آرجون توطئه چینی کند اما آرجون، سمای را متقاعد می کند که مایا فقط میخواهد از او سوءاستفاده کند. مایا، سمای را میکشد و سانج را میرباید. آرجون، سانج را نجات میدهد و مایا در دادگاه با شهادت مادر خودرش، جانوی متهم شناخته میشود. سرانجام سانج و آرجون با هم ازدواج میکنند.
۵ سال بعد:
مایا هنوز در زندان به سر میبرد. آرجون حالا میلیادر شده است. ایان یک مرد زن مرده است و یک دختر دارد و سانج و آرجون دختر او را بزرگ می کنند. مایا یک بار دیگر به دروغ یک صحنه ساختگی ایجاد میکند و وانمود میکند مرده و از زندان فرار میکند. آرجون و سانج خیلی دوست دارند خودشان بچه داشته باشند اما به سانج گفته شده نمیتواند بچه دار شود. آنها تصمیم میگیرد از طریق رحم جایگزین صاحل فرزند شوند. مایا ترتیبی میدهد تا او آن فردی باشد که این کار را انجام میدهد و باردار شود و سانج و آرجون را شوکه کند.
سانج تصمیم میگیرند باوجود دشمنی دیرینهاش با مایا از او که بچهاش را در شکم دارد مراقبت کند درحالیکه مایا در حال توطئه چینی علیه همه می باشد. درحالیکه روزهای آخر بارداری مایا میرسد، مایا به سانج میگوید در ازای آرجون حاضر است بچه را به او بدهد. آرجون نفرت خود را به مایا و عشقش به سانج را ابراز میکند. مایا یک نوزاد دختر به دنیا میآورد و با او فرار میکند. اما آرجون و سانج او را پیدا می کنند. مایا اسلحه را روی پیشانی سانج میگذارد و او را مقصر از دست رفتن زندگی و شادیهایش میداند. آرجون به مایا شلیک میکند و مایا در دستان آرجون درحالیکه به عشق دیوانه وارش نسبت به او اعتراف میکند میمیرد.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |