خلاصه داستان قسمت ۱۲۹ سریال ترکی گودال | سریال گودال قسمت ۱۲۹ + عکس
داستان کامل قسمت ۱۲۹ سریال ترکی گودال Çukur به همراه جزئیات و خلاصه داستان سریال ترکی چوکور (گودال) قسمت ۱۲۹ را در این مطلب بخوانید. ساخت سریال گودال از سال ۲۰۱۷ آغاز شده است. این سریال در ۳ فصل پخش می شود. بر طبق آنچه برخی از رسانه های هنری ترکیه منتشر کرده اند. سریال گودال محصول Ay Yapim است که از شبکه شو تی وی و شبکه ماه تی وی به زبان فارسی پخش می شود. این سریال محصول سال ۲۰۱۷ کشور ترکیه است و در ژانر درام و اکشن ساخته شده است. از بازیگران شاخص این سریال می توان به آرای بولوت اینملی اشاره کرد که قبلا در سریال روزی روزگاری، نفوذی و حریم سلطان ایفای نقش کرده است.
خلاصه داستان قسمت ۱۲۹ سریال ترکی گودال
یاماچ، وارتلو، جومالی، مدد، جلاسون، کمال و متین را در خانه جمع می کند و نقشه ای را که کشیده را به انها می گوید. نقشه از این قرار است که شبانه به بالای پشت بام آزمایشگاهی که در آن جنس را تولید می کنند بروند و درون تانکر آبی که انجاست دارو بریزند و جنس ها را قبل از تولید کامل نابود کنند. میتن و کمال و جلاسون دنبال کارهایی که یاماچ به انها سپرده است می روند. یاماچ و جومالی هم در اتاق مشغول آماده کردن اسلحه ها هستند که مدد به اتاق می آید و یاماچ را صدا می زند. یاماچ به هال می رود و سنا را می بیند که آکشین را با خود آورده است. یاماچ از دیدن اکشین خوشحال می شود و چشمانش پر از اشک می شود. آنها کمی با هم حرف می زنند و اکشین می گوید: «دیروز نبودی عمو.. مامانبزرگم از تو هم عصبانی میشه. دیروز اگه منو گیر مینداخت از منم عصبانی میشد ولی نتونست گیرم بندازه من رفتم انباری پیش آبجی سعادت… » جومالی وقتی آکشین را می بیند جلو می آید و با چشمان پر از اشک موهای او را نوازش می کند. آکشین می رود تا برای همه چایی بیاورد و جومالی با گریه می گوید: «بوی قهرمانو میده… » یاماچ هم زیر گریه می زند. وارتلو که اسم سعادت را از زبان اکشین شنیده امیدوار می شود که سعادت زنده است اما مدد به او می گوید که زیاد به حرف های آکشین امیدوار نشود چون عقل درست و حسابی ندارد.
سلیم منتظر می ماند تا سلطان به خواب برود. بعد نزدیک او می شود و دستش را می بوسد و گریه می کند. سلطان چشمانش را بسته اما نخوابیده. او هم آرام اشک می ریزد. یاماچ به همراه جومالی و وارتلو شبانه بالای پشت بام آزمایشگاه می روند و متین و کمال و جلاسون هم از پایین هوای آنها را دارند. به هر سختی ای که بود یاماچ موفق می شود که از مانع نگهبان ها عبور کند و مواد را داخل تانکر آب آزمایشگاه بریزد.
از طرفی هم بره های سیاه که داخل آزمایشگاه هستند هرکاری می کنند مواد را نمی توانند درست کنند و ارسوی وقتی وضعیت را می بیند می فهمد که یاماچ کارش را درست انجام داده. او به چتو زنگ می زند و می گوید که موادشان خراب شده است. چتو که همان لحظه مشغول صحبت با بلغاری هاست خیلی عصبانی می شود. شب وقتی یاماچ به خانه برمی گردد. تنهاست. مدد که نگران وارتلو شده سراغ او را می گیرد اما نه از وارتلو خبری است نه حتی از جومالی.
وارتلو به خاطر حرف های سعادت از طریف فلس ها وارد خانه کوچوالی ها شده و بعد خیلی آرام وارد خانه می شود و به سمت انباری می رود و سعادت را صدا می زند اما وقتی صدایی از او نمی شنود ناامید شده و می رود. از طرفی ماحسون که متوجه آمدن او شده بود جلوی دهان سعادت را می گیرد و اسلحه اش را هم روی شکم او می گذارد تا صدایی از سعادت در نیاید. بعد از رفتن وارتلو، ماحسون که کلافه شده رو به چتو می گوید که خیلی راحت میتوانستند او را بکشند پس چرا این کار را نمی کنند. چتو پوزخندی می زند و می گوید: «اگه این وارتلو پامیشه به خاطر گرفتن زنش به قلعه ی بره های سیاه میاد، برا من مسئله ای نیست. سعادت اینجا باشه، وارتلو اینجاست! وارتلو اینجا باشه یاماچ اینجاست! یاماچ اینجا باشه جومالی اینجاست! اگه جومالی اینجا باشه کل کوچوالی ها اینجان. »
ماحسون حرف او را تایید می کند. ادریس به مراسم همیشگی و هرساله اش به بولنت خانم می رود. او مثل همیشه عکسی از ملیحه را جلوی روی خودش می گذارد. اما به جای بولنت خانم، صدای آشنای دیگری به گوش می رسد. ادریس مات و مبهوت ملیحه که در حال خواندن آهنگی است می ماند. ملیحه بعد از خواندن آهنگ روبروی ادریس می نشیند و به هم خیره می شوند. جومالی هم همراه جلاسون سوار ماشین است و از قبل که سه تن از بره های سیاه را گرفته، همانجا می کشد. بعد هم به محله می روند و دو نفر دیگر را میکشد. بعد هم بالای پشت بامی می روند و از آنجا ۱۲ بره سیاه را نشانه می گیرند. جلاسون قطره اشکی می ریزد و اسلحه را از پشت سر روی بدون این که جومالی بفهمد روی سر او می گیرد و به خاطر می آورد که وقتی اکشین به خانه کوچوالی ها و انباری رفته بود به جای این که فرار کند به اتاق خواب قبلی خودشان در آن خانه می رود و پنهان می شود. چتو او را می بیند و فورا تشخیص می دهد که اکشین است. او لبخند موذیانه ای می زند و آکشین را همان شب به دم در خانه عایشه می فرستد. بعد هم به جلاسون زنگ می زند و تهدیدوار به او می گوید: «آهوی زخمیت برگشت خونه جلاسون؟! اگه کاری که دستته رو تموم کنی به صلاح همتون میشه. »
همچنین بخوانید:
داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی گودال + معرفی بازیگران و نقش ها
⇐ برای خواندن موارد به روز شده بیشتر به لینک برچسب های سریال ترکی عاشقانه ، سریال ترکیه ای ، سریال های در حال پخش ترکیه و سریال ترکی جدید مراجعه کنید.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |