انتقاد سنگین و جنجالی یکی از منتقدان تلویزیون از سریال از یادها رفته
مجله اینترنتی کولاک، چرا یک شب «از یادها رفته» زیرنویس میکنید بالای ۱۲ سالهها ببینند و یک شب خبری از این هشدار نیست؛ در جامعه ایرانی که خانوادگی سریال میبینند، این زیرنویس رده سنی گاه به گاه چه معنی میدهد؟مردم عادت کردهاند هر ساله سریالهای خاص با مفاهیم معنوی روی آنتن رمضانِ تلویزیون ببینند. داستانهایی که با قالبهای مختلف، رمضان را به رخ مخاطب میکشاند؛ درام به نمایش درمیآورد، داستان طنز یا جدی روایت میکرد مخاطب را به این باور میرساند این سریال، سریالِ رمضانی است و مفاهیم اخلاقی، تربیتی و معرفتی را به تصویر میکشد. اما امسال فارغ از سریال «برادر جان» و «دلدار»، «از یادها رفته» ورود به داستان، نوع روایت و اهداف ناگفتهای که به تدریج باز میشود و تشابهات تکنیکی، داستانپردازی، فنی و عملکردهای بازیگران میتوانیم بگوییم با ذهنیت مخاطب نسبت به مجموعههای رمضانی، بسیار متفاوت بود.
در روزهای پایانی پخش سریال «از یادها رفته» احتمالاً به تدریج این برداشت حاصل میشود که منظور اصلی داستان ماجراهایی است که دوره رضاخان در مسجد گوهرشاد پیش آمد. همان بحث کشف حجاب و داستان معروف بهلول در تاریخ معاصر و خاطرات مسجد گوهرشاد که یکی از افراد فعال در افشاگری و فعال در بحث کشف حجاب اجباری رضاخان بود. داستان بعد از این همه وقت با ظرافت ما را به این ماجرا میرساند که متوجه شویم آنچه میگوییم «از یادها رفته» مبنای اولیه کشف حجاب بوده است.
اما داستان به سختی این منظور را میرساند؛ یک روایتهای چند گونهای که ما بعضاً در برابر ارجاعات تاریخی آن دچار شگفتی میشویم. چرا که اگر به گفته کارگردان، سریال در سال ۱۳۱۹ میگذرد یعنی سالهای جنگ جهانی دوم و آخرین سال حکومت رضاخان که میدانید آنقدر کشور به هم ریخته میشود حتی انگلیسیها، رضاشاه را عوض میکنند و پسر او را به این جایگاه منصوب میکنند. از طرفی دیگر مردم تحت فشار اقتصادی و معیشتی ناشی از جنگ جهانی دوم بودند. ما در موارد تاریخی خواندیم که حتی مردم در تهیه غذا دچار تنگنا شده بودند. اما تصویری که در این سریال نشان داده میشود جامعهای است به دور از عوارض جنگ جهانی دوم، همه به راحتی زندگی میکنند و رفت و آمدها متناسب با زمان خودش، خیلی شیک جلو میرود. برقراری ارتباط تاریخی، اینجا پرسش ایجاد میکند واقعاً ما در زمان جنگ جهانی دوم به این حالت بودیم یا خیر؟!
نکته بعد در طراحی چهره و پردازش لباس قابل تأمل و جای نقد دارد. پوشش بانوان چادری و رفتار آنها نقطه قوتی در داستان ندارد. به اصطلاح مادرخوانده مهربانو به نام “فریده” نوع رفتارهایش رفتارهای معقولانهای نیست و چهرهای که برای او درست کردند با پروتز دندان، نماد محکم بانوان باقیمانده بر حجاب، نیست. یا دختر پزشک سریال(حسین پاکدل) نیز کاراکتر محکمی برای باقی ماندن بر بحث حجاب نیست. حتی در این داستان همسر دایه یا همان شالچی به سمت مشهد فرار کردند نماد محکمی از افراد ماندگار بر حجاب نیستند. در یکی از قسمتها حیک مجلس زنانه را نشان دادند که مأمورها ریختند آنها را دستگیر کنند خیلی مناسب پردازش تصویری نشد. در صورتیکه در پردازش تاریخی خیلی نکات را دیدیم، خواندیم اما با داستانهایی که در برابر ما گذارده شده، فاصله دارد. پس پوشش چادریها نمادهای کاراکتری محکمی نیستند.
اما در مقابل تمام کسانی که کشف حجاب اجباری را پذیرفتند از جمله قهرمان اول داستان “مهربانو شکیبا” در لباس عوض کردن در صحنههای فیلم و حتی چند بار عوض کردن لباس در روز، نشان داده می شود. آدم با دیدن این صحنهها احساس میکند این الگوی پوششی از نمونههای خوبی است که میتواند الگوی مناسبی برای دختران کمتوجه به پوشش در سال ۹۸ باشد. به جای روسریهای آنچنانی یا مانتوهای جلو باز و بدننمای امروزی از این الگو استفاده شود بهتر است. البته این الگو در سال ۱۳۱۹ سِیر میکند که اینجا هم تناقض تاریخی وجود دارد.
سال ۱۳۱۹ رضا خان کَمِکم ۱۵ سال حکومت کرده اما با این قدمت بازماندهای قاجاریه اتابک، مستوفی و شکوهالسلطنه به پلیس پول میدهند. اعمال قدرت میکنند کسی را سر کار میآورند، شخصی را با این اعمال نفوذ و قدرت کنار میگذارند. همانطور که آن دکتر از بیمارستان اخراج میشود. چگونه در ۱۵ سال حکومت رضاخان، بازماندههای قاجاریه هنوز قدرت دارند و این مفهوم نیست برای ما رضا خان با آن همه سوابق قدرتمندانهای که ثبت شده است چگونه در مرکز کشور یک چنین افرادی این کار را بکنند و کسی جلوی آنها را نمیگیرد؛ اینجا هم ضعفهای تاریخی مشهود است.
سایر شخصیتها را چه امثال “خسرو مهرگان”، “محراب” که کشته شد، اتابک و شکوهالسلطنه در داستان جلو آمده کاراکترهای محکمی نیستند. نمیگویم حتماً کاراکتر یا سیاه مطلق و یا سفید مطلق است بلکه باید خاکستری هم باشد زیرا در عین کارهای بسیار بد انسان امکان دارد یک قدم خوب بردارد و یا در عین خوب بودن ضعف داشته باشد. یک شخصیت باید بنیان فکری مشخص داشته باشد. قهرمان خوب داستان، “خسرو مهرگان” است اما اتکای این شخصیت چیست؟ در سر نماز دعا میخواند اما در شهر به یک عنصر انگلیسی معروف است. یکی از متزلزلترین شخصیتهاست. «مهربانو شکیبا» هم همین طور. کاراکتر مهرادخان و اتابک در قسمتهای اولیه دائمالخمر، معتاد و آدم ضعیفالنفس تصویر شده بود. برای ما اکنون نوعی قدرتنمایی میکند که تبیینی است و مواد مخدر و بحث نوشیدنیهای الکلی را کنار گذاشت و ناگهان آدم بد روایت ما شد. در دو قسمت اول سریال، انسان سست بنیه و ضعیف تصویر شده و این کاراکتر گردن کلفت الان با شروع اولیه هماهنگی ندارد. چطور این همه آدم دور خودشان جمع کرده است؟
حتی تک تیرانداز یک چشم- پوریا پورسرخ- هم آن چنان پرقدرت و مخفی نشان داده شد آدم تصور میکند که یک حرفهای همه کارها را انجام دهدیا الگویی که فروغالزمان گرفت یا آن سکانسی که مهربانو بچه را برداشت یاد آن صحنه زن جومونگ انداخت که در حال فرار پایش در رفت و بچهاش برایش گریه و زاری میکرد. اما همان حالت زن جومونگ با برگزاری و عین آن الگو ساخت. در «جومونگ» لای علفها این اتفاق افتاد ولی در سریال ایرانی، فرد در چاه افتاد. با چه عمقی تصور کنم به بالا بیاید. آن چاه در بیابان چکار میکند و معمولاً نزدیک آبادی باید باشد و در خشکی این اتفاق نمیافتد.
همه این شخصیتهای سست بنیه داستان جلو میبرد و برداشت دیگری مطرح شد هرچه قدر سریال نمایش خانگی شهرزاد با این فضاسازی، لوکیشن، کاراکترها و مثلث عشقی حرکت میکرد آن یک برداشت و تعبیر اندیشهای برای خودش دارد. هر کاراکتری نماد یک نگرش و قشری است و برای خودش به نتیجهای رسید. اینجا هیچ کاراکتری معادل هیچ گروهبندی، قشری، سیاسی و اقتصادی نیست.
فقط از لحاظ ظاهر میتوانیم بگوییم شبیه “شهرزاد” است. و جالب است سریال «شهرزاد» سال ۱۳۳۲ ساعت مچی فلزی امروزی نمیبینیم ولی کاراکترهای سریال «از یادها رفته» سال ۱۳۱۹ ساعت مچی با دسبتند فلزی امروزی در دست بابای مهربانو -رسول نجفیان- و سال ۱۳۱۹ نشریه هفتگی تیم عکاسی و تیم تحریریه کامل دارد و هفتگی تهیه میشود اما تیم روزنامه سال ۱۳۳۲ فرهاد یکی از شخصیتهای تأثیرگذار سریال «شهرزاد» روزنامه به شدت بود. روزنامه بیست سال بعد، از فقر امکانات و تحریریه ناله میزند و اینها از وجود فراگیر امکانات، آن تاریکخانه، تحریریه و عکاس حرفهای بهره میبرد. آگهی هم میتوانند بگیرند. در واقع روایتی برای ما در حال تعریف است با نشانههای امروزی در لوکیشنهای قدیمی که منطق ندارد. خیلی از کاراکترها را نمیداند در تیتراژ میآید و انتظار داریم این اسامی تا انتهای روایت حداکثر افراد در داستان باقی بمانند و جلو بیایند.
چند نفر از میدان به در شده است شکوهالسلطنه، پدر مهراد، پرویز خان، قرار است احتمالاً فروغ الزمان و علیرام نورایی در زندان هم کنار بروند. ما با کدام کاراکتر قرار است جلو برویم! ماجرای عکسهای داستان گوهرشاد که روشن توضیح داده نمیشود شیشههای عکاسی یا نگاتیو انگلیسیها بگیرند و از بین ببرند؛ درست توضیح نمیدهند! چرا انگلیسیها باید پیگیر آن باشند و کسی یادشان نرفته است. شما درست تشریح کنید با گذشته ذهنی خودش مقایسه میکند به داستان «کلاه پهلوی» میرسد. سریال پخش میشد بلافاصله مورخین ابعاد تاریخی را باز میکردند.
این روایت با صحنهپردازیهای متنوع، پُرابهام و پُرپرسش چرا این طوری است؟ با اطلاعات اندک درباره منظور اصلی روایت بعد از ۲۰ قسمت چگونه می خواهد تا انتهای ۵۰ قسمت که اعلام شده ما را به منظور اصلی برساند. احتمالاً حدس ما این است که «از یادها رفته» کشف حجاب در جامعه بود و چه کسانی مقاومت کردند. سریال منظور را مبهم کرده و داستانی که تعریف میکند الگوی سریال «تاج و تخت» است که کاراکترها را از بین میبرد. اگر قرار است با این روایت جلو برویم اینجا هم تناقض وجود دارد. در واقع داستان با چه کسی جلو میرود به یک موقعیت و قهرمان واحد برسد و نهایتاً کدام از اینها ما را به «از یادها رفته» برساند.
واقعاً این چه سریالی است که در برخی از قسمتها عنوان رده سنی کمتر از دوازده سال زیرنویس میشود و این هشدار را میدهد. در عین حال برخی از قسمتها هم این زیرنویس را ندارند. در جامعه ایرانی که خانوادگی سریال میبینند ساعت پخش بهترین شبکه را به این فیلم اختصاص دادند. به جز بخشهای خبری از هیچ نکتهای متأثر نبوده و سر ساعت پخش میشود. این زیرنویس رده سنی گاه به گاه چه معنی میدهد؟ در جامعه ایرانی برای خانواده ایرانی و برای تماشاگر سریال ایرانی داستان تعریف میکند چه درست یا غلط، مردم نگاه میکنند. چگونه میتوان تصور کرد خانوادهها بخشی از اعضا را از اتاق خارج کنند به آنها بگویند نبینید! آیا این کار شدنی است؟
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |