دروغ هایی که بینندگان سریال چرنوبیل باید بدانند
مجله اینترنتی کولاک، سریال چرنوبیل درست سر بزنگاه، دروغی کوچک یا اغراقی محدود دارد که هدف آن برانگیختن تأثر بیشتر در مخاطب است. پایگاه «بیزینساینسایدر» در مطلبی به برخی از آنها اشاره کرده؛ اما کارکرد دراماتیک آنها موضوعی است که اینجا بررسی میشود.
دود حجیم، بلند و سیاهی که در فیلم بهعنوان هولناکترین نشانه قابلمشاهده پس از انفجار رآکتور نشان داده میشود، درواقع، مقدار محدودی دود سفید بوده است. سیاهی و گستردگی این دود البته هم کارکرد دراماتیک دارد و هم بهنوعی در ذهن مخاطب با انفجار گرافیت موجود در داخل هسته رآکتور ارتباط ایجاد میکند که درباره آن در فیلم بهشکلی مفصل بحث میشود.
شخصیت اولانا هومیوک که خود نیز اساسا تخیلی است، در همین اپیزود به اعضای دولت هشدار میدهد انفجار دومی که وقوع آن محتمل است، این قدرت را دارد تا چهار مگاتن از مواد رادیواکتیو را آزاد کند. او ادعا میکند هرچیزی تا شعاع ۳۰کیلومتری مشتمل بر سه رآکتور دیگر در مناطق حومه چرنوبیل نیز نابود میشود و این اتفاق موج بزرگی ایجاد میکند که تا ۲۰۰ کیلومتر گسترش مییابد. این اعداد اغراقآمیز که در میان هراس و اضطراب اعضا اعلام میشود، طبعا تنها کارکرد دراماتیک دارند.
ارتباطی که در فیلم میان شربینا و لگاسوف پخته میشود و تکامل مییابد، یکی از تخیلآمیزترین بخشهای چرنوبیل است. صحنههای دونفره بسیاری در فیلم تأکید میکند این دو درکنار یکدیگر مشکلات حادثه را حل میکنند؛ اما هیچ شواهدی برای این دیدارها وجود ندارد. البته، کارکرد دراماتیک این صحنهها نیز در آخرین سکانس در اپیزود پنجم روشن میشود؛ جاییکه در فرصت تنفس دادگاه، لگاسوف از شربینا دلجویی میکند و او را قهرمان پشتپرده این داستان میخواند؛ قهرمانی که اگر نبود، اهریمن بزرگ دولت هرگز حاضر به همکاری برای کنترل فاجعه و افشای حقیقت نمیشد.
لگاسوف واقعا دو سال بعد از فاجعه چرنوبیل خودکشی میکند و از خود مطالبی در توضیح فاجعه برجای میگذارد که دلالت بر بیثمربودن تلاشهایش در مدیریت وضعیت چرنوبیل میکنند؛ اما در این پیامها هرگز جملاتی شبیه آنچه سریال با آن آغاز میشود و پایان مییابد، نگفته است. او نهتنها جمله «هزینه دروغها چقدر است؟» را نگفته؛ بلکه اساسا به اندیشیدن در معنی حقیقت نیز اشارهای نکرده است.
روایت روسی از فاجعه چرنوبیل ساخته میشود
درکنار شوروی، دربرابر آمریکا
اوایل هفته جاری، روسیه هم اعلام کرد روایت خودش را از فاجعه چرنوبیل روی آنتن خواهد برد. شاید این موضوع توجه شما را هم جلب کرده باشد که روسیه امروز چه نسبتی با شوروی پیش از فروپاشی دارد و در ماجرای چرنوبیل که تنها سه سال مانده به آغاز فرایند قطعی فروپاشی اتفاق افتاده، بر کدام بخش اتفاق تکیه و داستان را از کدام سو روایت خواهد کرد. ممکن است فکر کنیم علیالقاعده روسیه امروز میتواند دربرابر مسأله کتمان حقیقت در شوروی موضعی مثبت یا دستکم خنثی داشته باشد؛ اما ظاهرا ماجرا به گونه دیگری است. تلویزیون دولتی روسیه، NTV، اعلام کرده روایت او حول نقش یکی از جاسوسان آمریکایی در فاجعه چرنوبیل میگردد. گاردین معتقد است خط داستانی اعلامشده برای این سریال تخیلی است؛ چون واقعا اینطور است؛ اما الکسی مورادوف، کارگردان این سریال میگوید: «این سریال به مخاطبان نشان خواهد داد واقعا چه اتفاقی افتاده است.»
او میافزاید: « فرضیهای وجود دارد که آمریکاییها به نیروگاه هستهای چرنوبیل نفوذ کردهاند و بسیاری از تاریخنگاران هم این را انکار نمیکنند که درست در روز انفجار، یکی از مأموران سرویس اطلاعاتی دشمن در پایگاه حضور داشته است». تمرکز بر این زاویه دید نشان میدهد روایت آمریکایی چرنوبیل آنچنان از زاویهای دشمنانه روایت شده که در کشور مذکور به برانگیختهشدن حساسیتی فارغ از دوره تاریخی وقوع حادثه منجر شده است. شاید ماجرای چرنوبیل برای ما در ایران، واقعیتی درحد یک اسم باشد؛ آنقدر که تنها فیلم را ببینیم و اهمیتی به اصل واقعه ندهیم؛ اما اینکه شبکههای پرقدرت آمریکایی در فیلمها و سریالها، مدام روایت خود را از هر ماجرایی به همه جهان و حتی مردم خود منطقه قالب میکنند، لااقل برای ما ایرانیها اتفاق آشنایی است. البته، رسانههای آمریکایی شبیه تصویر فیلمهای منتقد خودشان شدهاند؛ همانهایی که مردم را میترسانند که نکند هژمونی رسانهای صاحبان پول و قدرت در حال حقنهکردن دروغهایی به مردم باشند که هرگز راهی برای پیبردن به بدل واقعیشان نیست.
مضرات تأخیر در ساخت روایت بومی وقایع مهم
خودت بگو قبل از آنکه وادارت کنند
«این غفلت، گناه تأسفباری است که پس از گذشت ۳۳ سال از انفجار رآکتور شماره چهار چرنوبیل، هنوز کشور پساشوروی چیزی به متقاعدکنندگی سریال HBO تولید نکرده است». این نکتهای است که لئونید برشیدسکی نویسنده «مسکوتایمز» بدان اقرار و از آن گلایه کرده است. او معتقد است مردم کشورهای پساشوروی با تولید چنین مجموعههایی، میتوانستند نشان دهند چیزهای زیادی از این ماجرا آموختهاند؛ اما حالا در فقدان روایت بومی از این حادثه، نهتنها همه جهان، بلکه حتی مردم خودِ این منطقه هم روایت HBO را بهعنوان واقعیت خواهند پذیرفت. برشیدسکی درباره لگاسوف، شخصیت اصلی داستان، هم تصریح میکند که او نه در آپارتمان کوچکی شبیه آنچه در سریال نشان داده میشود، زندگی میکرده و نه بههمراه گربهای در تنهایی جان داده است. پس از بیماریهای ناشی از حضور در منطقه چرنوبیل، همسر و دختر لگاسوف از وی مراقبت میکردهاند. این موضوع و سایر نکات ریزتری که تنها یک روسی میتواند دربارهاش حساس باشد، نشان میدهد اهمیت ساخت روایت خودی قبل از پرداخت دیگران، چقدر حیاتی است.
تایلر
«من قبل از تماشای سریال چرنوبیل: شنیدم اتفاقی کوفتی بهدلیلی موهوم در یکی از نیروگاههای هستهای افتاده.
من بعد از تماشای سریال چرنوبیل: نمیتوانم باور کنم اتحاد جماهیر شوروی از میلههای کنترلی با سر گرافیتی در نیروگاه چرنوبیل استفاده کرده باشد.
سالوا مالامود
«من حتی یک قسمت از سریال چرنوبیل را هم ندیدم؛ اما اینجا نزدیک کانتمیروسکایا، یادمانی گرانیتی با پلاکی مشکی هست که امروز برای اولینبار از زمانی که اینجا ساکن شدم، کنارش گُل درآمده است».
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |