سریالسریال خارجی
ماجرای کامل قسمت ۲۷۳ سریال ترکی سیب ممنوعه | داستان سیب ممنوعه قسمت ۲۷۳
خلاصه داستان قسمت ۲۷۳ سریال ترکی سیب ممنوعه به همراه جزئیات و داستان کامل در این مطلب yasak elma مجموعه پرطرفدار درام و عاشقانه ترکیه ای ست که بازیگران اصلی آن عبارتند از: شوال سام در نقش اندر آرگون، تالات بولوت در نقش هالیت آرگون، اونور تونا در نقش علیهان، ادا اجه در نقش ییلدیز، سودا ارگنچی در نقش زینب. این مجموعه به کارگردانی نسلیحان ایسیلیورت و نویسندگی ملیس سیوئلک و زینپ سویا ساخته شده است. سریال سیب ممنوعه توسط شرکت تولید MED YAPIM تولید شده است.
اندر پیش هالوک می رود و به او میگوید که شاهیکا او را کنار گذاشته است و به زودی به او ضربه می زند. او هالوک را متقاعد میکند که حقیقت را به حسن علی بگوید. هالوک پیش حسن علی می رود و تمام ماجرا را تعریف میکند و میگوید که شاهیکا از او خواسته بود تا دروغ بگوید. حسن علی از او بخاطر دروغ عصبانی می شود. هالوک سپس خودش استعفا داده و می رود. حسن علی پیش شاهیکا می رود و ماجرا را به روی او می آورد و میگوید که هالوک او را لو داده است. او با شاهیکا دعوا میکند و او را از شرکت بیرون میکند. شاهیکا به شدت عصبی شده و حرصش میگیرد. حسن علی ماجرا را به اندر میگوید. اندر خوشحال شده و میگوید که حق با او بوده و حالا حسن علی میتواند از این به بعد او را بیشتر باور داشته باشد. او سپس مرت را صدا زده و از او معذرت خواهی میکند و میگوید که حقیقت را فهمیده است و به زودی تمام اختیارات شاهیکا را از او میگیرد. مرت خیالش راحت شده و سر کارش برمیگردد. بورجو برای شب از ییلدیز میخواهد همراه او و دوست پسرش که از طریق کمک های ییلدیز دوباره با او ارتباط برقرار کرده بیرون بیاید. ییلدیز قبول میکند و آنها بعد از بار آووکادو، به رستوران می روند.
وقتی ییلدیز با او می رود، متوجه می شود که چاتای، دوست پسر بورجو بوده و شوکه می شود. آنها فقط میگویند که یکدیگر را می شناسند و همسایه هستند. کمی بعد ییلدیز به عمد جنک را نیز دعوت میکند. جنک از این قضیه خوشحال شده و با اشتیاق پیش آنها می رود. چاتای با دیدن ییلدیز کمی پکر می شود. بورجو تصور میکند که چاتای از بورجو خوشش نمی آید، اما چاتای چنین چیزی را انکار کرده و میگوید با او مشکلی ندارد. کمی بعد، آیسل با ییلدیز تماس گرفته و میگوید که حال هالیت جان خوب نیست و تب دارد. ییلدیز نگران می شود و میخواهد به خانه برود. جنک میخواهد او را برساند اما چاتای میگوید که خودش همراه ییلدیز می رود. بورجو متعجب شده و چیزی نمیگوید. آنها به خانه رفته و هر دو به هالیت جان رسیدگی میکنند و تب او پایین می آید. فریده که متوجه شغل ییلدیز شده است ،برای اذیت کردن ییلدیز، پرده های خانه خود را برای شستن به خشکشویی او ارسال میکند. روز بعد او با عصبانیت پرده ها را پس می فرستد و با ادعای پاره شدن آنها درخواست خسارت زیادی میکند. او به دروغ میگوید که پرده ها عتیقه بوده و ارزش خیلی زیادی داشته اند.
ییلدیز و جانر و امیر نگران و ناراحت می شوند و به خانه فریده می روند تا او را قانع کنند که پرده سالم بوده تا هزینه زیادی بابت جریمه از آنها نگیرد. گولر که با فریده برای این نقشه همدستی کرده ، کمی دو دل است اما فریده میگوید که این حق ییلدیز است و آنها کار درستی کرده اند. ییلدیز با دیدن فریده به عنوان مشتری، عصبانی شده و با او بحث میکند. کمی بعد چاتای نیز به آنجا آمده و متوجه می شود که فریده به عمد کاری کرده که ییلدیز را اذیت کند. جنک به خانه چاتای می رود و با ناراحتی میگوید که ییلدیز قصد رابطه جدی ندارد و او را نمیخواهد. چاتای متعجب می شود زیرا میدانست که ییلدیز رابطه جدی و ازدواج میخواهد . او دم خانه ییلدیز می رود و در این باره سوال میکند. ییلدیز میگوید که او این رابطه را با چاتای میخواسته است. چاتای لبخندی زده و ییلدیز را می بوسد .
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |