سریالسریال خارجی

خلاصه داستان سریال هندی یک عشق یک جنون همراه با اسامی بازیگران

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال هندی یک عشق یک جنون به همراه اسامی بازیگران سریال هندی مادهوبالا همچنین معرفی نقش ها در این مطلب. سریال «مادهوبالا – یک عشق یک جنون» که یک اثر عاشقانه درام است از سریال‌های طولانی و جذاب هندی طی یک دهه گذشته بوده به کارگردانی راویندرا گوتم است. این سریال که در یک فصل و مجموعا  ۶۴۸ قسمت تولید شد و از ۲۸ می ماه سال ۲۰۱۲ تا ۹ آگوست ۲۰۱۴ از شبکه کالرز تی وی هند پخش می‌شد. درشتی دسای و ویوان دسینا بازیگران اصلی این سریال هستند.

سریال هندی یک عشق یک جنون
سریال هندی یک عشق یک جنون

داستان این سریال در مورد دختری ساده به نام مادو و یک ستاره سینما به نام ریشب است که از سر لج و لجبازی و اذیت کردن همدیگر با هم ازدواج می‌کنند و درنهایت عمیقا عاشق هم می‌شوند و در این بین یک سری مشکلات برای آنها شکل می‌گیرد و در نهایت می‌توان یکی از پیام‌های اصلی داستان را این دانست که روح عشاق در حیات‌های بعدی هم در کنار هم قرار خواهند گرفت.

معرفی بازیگران سریال:

رشمی دسای در نقش مادو ؛ مادهو بالا

ویوان دسینا Vivian Dsena در نقش  ریشی کوندرا یا آر کی، در نقش کی آر کی و در نقش راجا

پلوی پوروهیت در نقش پادمینی مادر مادو

بوپنیدر سینگ در نقش  شمشیر مالیک ناپدری مادو

اسکندر کارباندا در نقش اسکندر باتیا برادر ناتنی آر کی

سیما میشرا در نقش دیپالی دوست دختر سابق آر کی

آوینش رکی در نقش سلطان

خلاصه داستان:

مادهو بالا (مادو)چودری (با بازی رشمی دسای) سر لوکیشن فیلمبرداری به دنیا می‌آید و تقدیر او این است که ستاره سینما شود اما فی الحال در یک سالن کار خدماتی می‌کند و عضای خانواده ای به عنوان آرتیست‌های خرده‌پا و فرعی در صنعت سینمای هند مشغول فعالیت هستند. برحسب یک اتفاق سرنوشت ساز او در مقابل فوق ستاره بالیوود ریشب کوندرا ملقب به «آر کی» روبرو می‌شود. مادو در یک پرونده مربوط به ضرب و شتم به جای دوستش موکوند در برابر ریشی کوندرا قرار می‌گیرد و او ر به زندان می‌اندازد و همین مسئله برای آر کی به یک کینه تبدیل می‌شود و درصدد انتقام گرفتن از مادو است.

موکوند به مادو پیشنهاد ازدواج می‌دهد که مادو می‌پذیرد و آنها با هم نامزد می‌کنند.  آر کی به دروغ می‌گوید که مادو دوست دختر اوست و با تحقیر کردن مادر مادو، پادمینی به خاطر رابطه با یک نگهبان به نام شمشیر مالک، به آنها اهانت می‌کند.درواقع آر کی می‌گوید آنها طی ۲۰ ساله گذشته با هم رابطه پنهانی داشته‌اند. موکوند هم با شنیدن این حرفها واقعا فکر می‌کند مادو با آرکی کی رابطه دارد و به همین دلیل نامزدی‌اش با او را به هم می‌زند.

مادو سر صحنه فیلمبرداری آر کی رفته و سیلی محکمی به صورت او می‌زند. آر کی به مادو به حالت تمسخر ۴۰ لاک روپیه پول تعارف می‌زند تا پدرش را که سر صحنه فیلمبرداری آر کی به شدت کتک خورده و جراحت دیده درمان کند! آر کی از مادو می‌خواهد با او ازدواج کند و مادو هم می‌پذیرد. آر کی که مردی گستاخ و بی رحم است زندگی را برای مادوبالا به جهنم تبدیل می‌کند و سعی دارد به هر شکلی شده او را مورد توهین و تمسخر قرار ددهد و از طرفی روی او تعصباتی دارد.

بالاخره با گذشت زمان اوضاع عادی می‌شود و مادو به آر کی علاقه مند می‌شود.  دیپالی،  همسر برادر ناتنی آر کی، اسکندر باتیا  قبلا دوست دختر آر کی بوده است. او با اسکندر که در یک فیلم بزرگ وارد بالیوود شد  و چهره شد ازدواج کرد و در آن زمان آر کی هنوز در تقلا برای دیده شدن بوده است. او می‌خواهد مادو، آر کی را ترک کند اما خواسته او بیهوده است.

شمشیر قصد دارد آر کی را بکشد چراکه مادو را در خانه‌اش محبوس کرده است. او که از تغییر کردن سناریو اگاه نیست، به سمت آر کی تیر شلیک می‌کند اما مادو با اهدا کردن خون به آر کی جان او را نجات می‌دهد. مادو می‌بیند که در احساساتش نسبت به آر کی تغییر بزرگی ایجاد شده است و رفتار آر کی با مادو هم در مقابل نرم‌تر می‌شود و دیگر نسبت به او گستاخی نمی‌کند. مادو تغییرات بزرگی در زندگی آر کی ایجاد می‌کند مثلا ایمان و اعتقاد او به خدا را مستحکم تر می کند و باعث بهبود رابطه آر کی با مادرش می‌شود.

مادو درس‌های متعدد دیگری از زندگی هم به آر کی می‌آموزد و همه از این بابت قدردان مادو هستند. هر دوی آنها اعتراف کردند که به همدیگر علاقه مند شده‌اند. آر کی به پادمینی (مادر مادو) و شمشیر کمک کرد که با هم ازدواج کنند. آر کی از مادو می‌خواهد که خانواده‌اش را ترک کند و همراه او به جای دیگری بروند و زندگی آرامی داشته باشند چراکه وقعا به یک مدت استراحت نیاز دارد و دوست دارد در کنار مادو باشد. مادو موافقت می کند و آری کی به او می‌گوید قبل از اینکه بروند می‌خواهد به جبران گذشته مراسم ازدواج درست و مفصلی برای او برگزار کند تا رابطه آنها زین پس به درستی جلو برود. طی مراسم ازدواج، آر کی ناگهان مراسم را متوقف می‌کند و رو به مادو می‌گوید هیچ وقت او را دوست نداشته و همه اینها نقشه بوده تا مادو را گرفتار عشق خودش کند و بعد با ترک کردن او زندگی او را ویران کند.

مادو که مایوس و دلشکسته شده تصمیم می گیرد راهشان را جدا کند. همه از این کار آر کی به شدت عصبی هستند و سعی دارند او را قانع کنند مادو را برگرداند چراکه او بدون مادو هیچ چیز نیست اما آر کی روی تصمیم خودش مصمم است. مادو سر صحنه فیلمبرداری آر کی به عنوان آرایشگر مو مشغول به کار می‌شود. سر لوکیشن، آر کی دوباره با مادو رفتارهای گستاخانه و سردی دارد و سعی دارد او را با این رفتارها از آنجا فراری دهد اما مادو برای او جواب دارد

آر کی به به رابطه مادو با یک مرد ناشناس شک کرده ناگهان از تصمیمش نسبت به ترک کردن مادو پشیمان می‌شود. او نمی‌تواند به دیدن مادو کنار مرد دیگری حتی فکر بکند و به اشتباه خودش پی می‌برد به همین خاطر تصمیم می‌گیرد برای اینکه دوباره مادو را به زندگی‌اش برگرداند او را بدزدد و به زور او را مجبور کند با او در خانه‌اش زندگی کند.  در ابتدا مادو نرم نیست اما بعدا تصمیم می گیرد تا او هم وارد بازی‌ای که خود آر کی راه انداخته بود بشود و این بار او به کمک سلطان آر کی را ترک کند. سلطان همان مرد مرموزی است که آر کی فکر می‌کند مادو با او در رابطه است. مادو بخواهد یک درسی به آر کی بدهد و او متوجه درد یک قلب شکسته بکند. آر کی قادر نیست احساساتش نسبت به مادو را بپذرد. مادو که می‌خواهد نقشه‌اش درست پیش برود، آر کی را ترک می‌کند و می‌گوید تا زمانی که آر کی به زبان نیاورد که عاشق اوست برنخواهد گشت.

طبق خواسته مادو، آر کی عشقش را به مادو اعتراف می‌کند و جلوی همه به او پیشنهاد ازدواج داد. مادو پیشنهاد او را قبول می‌کند و تدارکان برگزای یک مراسم مجلل و بزرگ انجام می‌شود. درست چند روز قبل از برگزاری مراسم مادو متوجه می شود که نمی‌تواند نقشه‌اش را اجرا کند چون واقعا عاشق آر کی است و نمی‌تواند او را ترک کند. سلطان از مادو می‌خواهد که به نقشه‌اش عمل کند چون آر کی وقتی متوجه نقشه مادو شود او را زنده نخواهد گذاشت.  اما مادو تصمیمش را تغییر داده و قلب سلطان را می‌شکند چون سلطان هم عاشق مادو است.  آر کی که متوجه نقشه مادو شده قلبش شکسته اما تصمیم می‌گیرد همه خاطرات و اتفاقات بد گذشته را فراموش کند، مادو را ببخشد و رسما با او ازدواج کند. سلطان که از آر کی به خاطر گرفتن مادو از او متنفر شده، از او انتقام می‌گیرد. سلطان متوجه می‌شود که برادر ناتنی  آر کی است و از همین مسئله به عنوان یک ابزار برای خجالت زده کردن آر کی در دید عمومی استفاده می کند.

سلطان، آر کی را یک فرزند نامشروع می‌خواهد چراکه پدر آرکی، موهان در ابتدا با مادر سلطان ازدواج کرده بود. آر کی بعدا متوجه می‌شود سلطان همه این کارها را برای بدست آورند مادو انجام می‌دهد. آر کی خیلی تصادفی سلطان را می‌کشد و به زندان می‌افتد. مادو متوجه می‌شود که سلطان زنده است و  همه این اتفاقات نقشه سلطان بوده تا آر کی را به زندان بیندازد و مادو را به چنگ بیاورد.

سلطان متوجه می‌شود آر کی به این راحتی‌ها اجازه رفتن به مادو نمی‌دهد و از این به بعد سلطان  مادو را شکنجه می دهد تا از آر کی طلاق بگیرد و سمت او بروند تا نجاتش دهد. مادو که درمانده شده قبول می‌کند. آر کی که به شدت خشمگین است قبول نمی کند مادو را طلاق بدهد و سپ متوجه می‌شود پشت همه این ماجراها سلطان است که مادو را مجبور کرده از او طلاق بگیرد.

آر کی بالاخره به کمک پلیس سلطان را می‌کشد و مادو را نجات می‌دهد. به دلیل آنکه آر کی به خاطر مشکلات شخصی دیگر قادر نیست در فیلم بازی کند و به امر بهل یک تهیه کننده سینما سیلی زده است از بالیوود محروم شده و تصمیم می‌گیرد که خودش فیلم تولید کند. کارگردانی کهنه کار تصمیم می گیرد به او کمک کند و مادو را به عنوان ستاره زن فیلم انتخاب می‌کند اما آر کی با این پیشنهاد مخالف است و می‌خواهد مادو فقط نقش مقابل خودش را بازی کند.  آر کی یک بازیگر زن برای فیلم پیدا می کند اما ناراضی است و قول می دهد مادو را تحت فشار قرار ندهد تا  قرارداد فیلم را امضا کند. در روز افتتاحیه فیلم، بازیگر زن به دلایلی قادر نیست به مراسن کنفرانس مطبوعاتی بیاید و یک سری مشکلات دیگری ایجاد می‌شود که آر کی تصور می‌کند حرفه او به آخر خط رسیده و می‌خواهد دست به خودکشی بزند که دستیارش با او تماس می‌گیرد و می‌گوید مادو وارد پروه شده و نقش زن داستان را بازی می‌کند.

آرکی که بسیار هیجان زده شده به عنوان بازیگر نقش یک فیلم در جلوی رسانه‌ها همراه مادو که اولین فیلم خود را بازی می‌کند قرار می‌گیرد. او جلوی دوربین‌ها اعتراف می کند عاشق مادو است و و از او تشکر می کند که ستاره زن فیلم اوست. یک قدیس به عمه آر کی، پابو می‌گوید که مادو نمی‌تواند همسر خوبی برای آر کی باشد. پابوو، مادو را شستشوی مغزی می‌دهد و او را مجبور می‌کنند یک سری سنت‌ها را اجرا کند اما بعدا می‌فهمد تمام اینها نقشه پابو و دیپالی برای بیرون کردنش از زندگی آر کی بوده است. مادو حاضر نمی‌شود آر کی را ترک کند. در طول فیلمبرداری، آر کی آسیب می‌بیند و فلج می‌شود اما مادو تصمیم می‌گیرد هر طور شده فیلم را به اتمام برساند. آر کی حالا دیگر در مقابل مادو احساس ناامنی می‌کند چراکه مادو در حال اوج گرفتن و رسیدن به شهرت است اما همه او را به خاطر اینکه فلج شده نادیده می‌گیرند. مادو باردار می‌شود اما آرکی می‌گوید با وجود این همه مشکل دلش بچه نمی‌خواهد که این حرف مادو را ناراحت می‌کند و  و قلبش را می‌شکند.

Madhubala – Ek Ishq Ek Junoon

فیلم آنها با نام «عشق یک جنون» پرفروش می‌شود و آر کی از مشکلات مالی و کاری بیرون می‌آید. مادو به خاطر استرسی که داشته بچه‌اش را از دست می‌دهد و آر کی را مقصر می‌داند.  مادو فعالیت خود را در سینما ادامه می‌دهد و درست همان طور که در تقدیر او آمده بود ستاره سینما می‌شود.

شخصی به نام کوال رام کوشکاها ملقب به «کی آر کی» در قالب پرستار و مددکار آر کی وارد می‌شود درحالیکه درواقعیت او از سوی کولبوشان به کار گرفته شده تا بابت همه توهین‌هایی که آر کی به او کرده از او انتقام بگیرد. کولبوشان می‌خواهد که کی آر کی همه پول و ثروت آر کی را برباید تا جایی که او را برشکسته و بدبخت کند. کی آر کی یک نجیب زاده است و تصمیم می گیرد هر زمان باعث جدایی مادو از آر کی بشود او را ترک کند. کی آر کی بعد از انجام دادن کار و گرفتن پولش به شهر خودش برمی‌گردد و کولبوشان به زندان می‌افتد. مادو دوباره باردار می‌شود و یک دختر به دنیا می‌آورد. آر کی نام دخترشان را هم مادوبالا می‌گذارد و پیشگویی می‌کندکه او هم مانند پدر و مادرش بازیگر خواهد شد.

۲۰ سال بعد:

آر کی و مادو در یک حادثه انفجار بمب از دنیا رفته‌اند. مادر آر کی، رادها،  مادهو بالا که هنوز نوزاد بوده را برداشته و فرار می‌کند و بدون وجود سایه صنعت سینما او را در گوشه‌ای منزوی بزرگ می‌کند. رادها مریض می‌شود. مادهوبالا بزرگ شده و حال درست شبیه مادرش است و برای مردی به نام آبهی کاپور کار می‌کند مردی که مادهوبالا عاشقش می‌شود. آنها اعلام می‌کنند که قصد دارند ازدواج کنند اما درعوض آبهی، مادهوبالا را به عقد یک پسر شیرین عقل به نام راجا درمی‌آورد (که شبیه آر کی است). آبهی بعدا فاش می‌کند تصمیم داشته به خاطر مرگ پدرش، هارشواردان که به خاطر مجرم شناخته شدن در کشته شدن مادو و آر کی خودکشی کرده انتقام بگیرد.

راجا هم معلوم می‌شود که پسر کی آر کی است و بعدا حالش خوب می‌شود و یک آدم سالم و نرمال می‌شود. او سبک زندگی یک گانگستر را دارد که مادهوبالا به این خاطر از او متنفر است و مرتب به او توهین می کند. بعد از کلی فراز و نشیب و اتفاقات ناگوار مادهوبالا متوجه می‌شود که باردار است و از راجا می‌خواهد که همدیگر را ببخشند و زندگی جداگانه‌ای از خانواده‌هایشان را آغاز کنند و با آرامش در کنار هم زندگی کنند و راجا هم می‌پذیرد. راجا یک گاراژ باز می‌کند و از آن طریف معاش می‌کنند. یک شی، یکی از تهیه کنندگان سینما، راجا را می‌بیند و فکر می‌‌کند او آر کی است و به او پیشنهاد بازی در فیلمش را می‌دهد فیلمی که سالها قبل می‌خواسته با مادو و آر کی بسازد.

مادوبالا، دفتر خاطرات مادو را می‌خواند و می‌فهمد آخرین آرزوی مادو ساخته شدن یک فیلم از زندگی خودش و آر کی بوده است. مادهوبالا، راجا را قانع می‌کند تا برای بازی در آن فیلم قرارداد ببندد. آنها حرفه خودشان را در سینما آغاز می‌کنند و نقش مادو و آر کی را بازی می‌کنند. راجا می‌گوید این پایان کار نیست بلکه شروع یک زندگی جدید است و  چراکه تقدیر همیشه این بوده که آنها در کنار هم زندگی کنند و سوپراستار باشند.

سریال هندی یک عشق یک جنون / سریال هندی یک عشق یک جنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا