سریال

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال کره ای بیا و بغلم کن

خلاصه قسمت اول پارت یک و پارت دو سریال کره ای بیا و بغلم کن:

ابتدای داستان از زمان حال شروع می شود شما پسری (جانگ کی یونگ در نقش چا دو جین ) رو می بینید که فارغ از افرادی که خودشون را برای مصاحبه (ورودی به آکادمی پلیس) آماده می کنند چشمهاشو بسته و روی صندلی نشسته…..

و در ادامه داستان دختری(جی کی جو در نقش گیل ناک وون) رو می بینید که برای تست بازیگری در حال ایفای نقش است تا کارگردان را راضی کند تا بتواند بازی کند.

کارگردان یک متن عجیب به دختر می دهد که هنگام خواندن متن حال دختر منقلب می شود.

این داستان بی شک ربطی به زندگی او دارد؟

در این سمت در زمان مصاحبه از هر فرد علت پلیس شدنش را می پرسند؟

در طول مصاحبه فردی در خصوص پرونده ای جنایی صحبت می کند که در باره یک قاتل روانی (هِوجوون هو در نقش یون هویی جایِه) است که با به قتل رساندن یک بازیگر معروف دستگیر شده و ۱۲سال است که در زندان منتظر اجرای حکمش است.

و  چادو جین نیز بعد از گفتن علت پلیس شدنش که حس عذاب وجدان و ادای دین به قربانیان جرم و جنایت است خود را پسر آن قاتل روانی معرفی می کند…..

و می گوید خودش بوده که پدرش را به پلیس معرفی کرده است….

در ادامه داستان به ۱۲سال قبل ونحوه آشنایی ناک وون و دوجین باز می گردد.

جایی که خانواده ناک وون تازه به آن جا نقل مکان کرده بودند جایی درست بالای تپه ها…

دختری بازیگوش با خانواده ای شاد و بدون هیچ سختی و ناراحتی و پسری باهوش و آرام با تمام مشکلات و سختی با یکدیگر آشنا می شوند و زمانی این آشنایی عمیق می شود که سگ ناک وون (لوکی)  جلوی  ماشین پدر دوجین پیدا می شود و آن را به زیر زمین خود می برد.

و معرفی شخصیت های فرعی و شاید اصلی داستان و شروع اتفاقات زندگی آن ها…..

و داستان به قتل رسیدن قربانیانی که دوجین بعد از گذشت۱۲سال هنوز احساس دین می کند.

آیا او می تواند از این حس خلاص شود یا نه؟…….

حالا بعد از ۱۲سال جدایی پسر و دختر داستان زمان آن رسیده که این دو باز همدیگر را ببینند؟

خلاصه قسمت دوم = پارت یک و پارت دو 

ناک وون لوکی را در زیر زمین هنگامی که دوجین(اسم اصلی دوجین نامو بوده) با چکش در حال باز کردن قفل قفسی است که لوکی در آن زندانی شده است، او را پیدا می کند.

پدر نامو از راه می رسد و ناک وون را بخاطر بدون اجازه وارد شدن به آن جا دعوا می کند و ناگهان چشمش به نامو می افتد  نامو هر چه زودتر قفل قفس را می شکند تا بتواند ناک وون را از جلوی دید پدرش ببرد تا به او آسیبی نرساند.

در ادامه برادر ناک وون با برادر نامو به دلیل آسیب رساندن ب یکی از دانش آموزان برخورد می کند و داستان آن ها نیز شروع می شود….

در طول مسیر رساندن ناک وون توسط  نامو ناک وون به دلیل آسیب دیدن دست نامو به او می گوید اگر درد دارد بگوید و هیجوقت ساکت نباشد:(  نامو به او می گوید که دیگر هیچوقت به خانه آن ها نیاید و جوری رفتار کند که اورا نمی شناسد ناک وون این حرف را قبول نمی کند و و میگوید چون از تو خوشم میاد نمی خواهم به حرفت گوش بدم< تو مثل اسمت یک درخت واقعی هستی برای همین دوست دارم>

نامو ناک وون را به خانه شان می رساند و با خانواده او آشنا می شود و در طول مسیر بازگشت به برادر ناک وون برمی خورد که او می گوید برایش مهم نیست با خواهرش وقت می گذراند  هیچوقت مثل امروز نگرانش نکند این هم یک خواهشه و هم یک تهدید…

خواهر ناتنی نامو به دلیل دیدن چکش در دست پدرش سریعا پیش مادرش می رود و به او ترسش را بیان می کند.

پلیس به خاطر آسیب رسیدن فردی که برادر نامو باعثش بود دنبال او می گردد و برادر نامو در حال فرار است اما پلیس او را به بازداشتگاه می برد.

از سمت دیگر نیز پدر نامو یک قتل دیگر انجام می دهد و اینبار قربانی یک دختر است.

نامادری نامو به دنبال پیدا کردن پدر نامو است که متوجه می شود او در انباری که سگ ها را نگه می دارد آن زن را به قتل رسانده و سریعا از آنجا فرار می کند تا دخترش را پیدا کند.

نامو در مدرسه به خود قول می دهد تا از کسانی که دوستشان دارد محافظت کند حتی اگر آن ها او را ضعیف نشان دهد.

داستان به زمان حال برمیگردد و دوجین را در حال تیراندازی به سیبل ها نشان می دهد او در هنگام استراحت خود به جایی می رود که عکس ناک وون به عنوان پوستر تبلیغاتی آن جا است و می گوید <داره میخنده.اما انگارهمیشه  در حال گریه کردنه>

آیا نامو می تواند از ناک وون در برابر پدرش محافظت کند؟

آیا نامادری او با خودش بچه ها را می برد؟

خلاصه قسمت سوم = پارت پنج و پارت شش 

در پی دستگیری برادر نامو دادگاهی برای او برگزار می شود و حکم  او را به ۲ الی ۳ سال حبس و کار اجباری تعیین می کنند  و پدر نامو در دادگاه حاضر نمی شود…

نامو به دلیل احساس عذاب وجدان و شرمندگی از خانواده دانش آموز عذرخواهی می کند که با برخورد بد آن ها روبرو می شود.

از سمت دیگر نامادری نامو همراه با دختر کوچکش وسایل خود را برای فرار بر می دارند  که در مسیر با نامو برخورد می کنند و به او التماس می کند که به پدرش خبر فرار آن ها را ندهد و بگذارد آن ها از آنجا بروند تا سالم بمانند…

نامو تنها در جایی که ناک وون به او ابراز عشق کرد نشسته بود که ناک وون از پشت او را غافلگیر کرد نامو بعد از صحبت با ناک وون به او گفت دوستش دارد و او مانند اسمش برایش بهشت حقیقی وی است بخاطر همین است که دوستش دارد.

دوجین در زمان حال از خواب بلند می شود و از اتاق بیرون می رود که پشت در اتاق کتابی را می بیند که پدرش در زندان آن را نوشته است.  موضوع کتاب در خصوص قتل هایی است که انجام داده در واقع زندگی نامه پدر نامو است….

نامادری نامو در یکی از بندر ها برای خود رستورانی باز کرده و امرار معاش می کند که خبرنگاری سمج در پی مصاحبه با دوجین است که نامادری او آن ها را بخاطر زندگی سختی که نامو پشت سر گذاشته بود تهدید و بیرون می کند.

ناک وون نیز به سختی در تلاش برای بدست  آوردن یک  نقش  برای معروفیت خود است.

برادر ناک وون که حالا به یک وکیل  تبدیل شده از ناک وون مراقبت می کند او نیز راز هایی دارد که در طول سریال به آن پرداخته می شود….

فیلم بعد از یک سری اتفاقات به شبی که والدین ناک وون به قتل رسیدن برمی گردد جایی که صورت خونی نامو را نشان می دهد وصحبت ها و اتفاقاتی که آن شب رخ می دهد هنگامی که ناک وون از ماشین پلیس پیاده می شود و به نامو می گوید هر چه که اتفاق بیافتد باز هم او نامو را دوست دارد پس باید مراقب خودش باشد.

باز به زمان حال برمی گردیم جایی که ناک وون برای حمایت از سونبه خود برای عوامل فیلمبرداری کامیون غذا می فرستد و وارد آکادمی پلیسی می شود که دوجین نیز در آن حضور دارد.

آیا این دو همدیگر را می بینند؟ جایی که پر از دوربین و خبرنگاران است؟….

عشق ناک وون نسبت به نامو تغییر کرده یا نه؟

خلاصه قسمت چهارم = پارت هفت و پارت هشت 

جه یی(ناک وون نیز اسم خود را تغییر داده است) که بخاطر سوال های شوک برانگیز خبرنگاران در آغوش نامو از حال رفت با کابوس شبی که پدر و مادرش به قتل رسیدن و درگیری نامو و پدرش دوباره از خواب بیدار می شود و به دنبال نامو می گردد تا او را ببیند اما نامو از او دوری می کند و خبرنگاری که باعث این حال ناک وون شده است را سرزنش می کند و قبول می کند با آن ها مصاحبه کند….

جه یی بخاطر فاش شدن اسم اصلی او و ارتباطش با بازیگر معروف به قتل رسیده باید هرچه سریعتر از آکادمی برود تا گیر خبرنگاران نیفتد که به طور اتفاقی نامو در این فرار به او کمک می کند.

برادر جه یی سریعا بعد از خبر اتفاقاتی که برای خواهرش افتاده سریعا خود را به او می رساند و…..

آیا دوجین و جه یی باز همدیگر را ملاقات می کنند؟

برخورد برادر جه یی با دوجین چگونه است؟….

خلاصه قسمت پنجم = پارت نه و پارت ده

داستان با سکانس دستگیری قاتل روانی که پدر نامو است شروع می شود جایی که پدر نامو از لو دادن خودش توسط پسرش کینه به دل می گیرد و  با نوشتن زندگی نامه خود در زندان و چاپ کتاب توسط خبرنگاری که انسانیت و زندگی دیگران برایش معی ندارد و فقط به دنبال شهرت است ادامه پیدا می کند…

خبرنگاری که باعث خیلی از اتفاقات در زندگی دوجین و جه یی می شود…..

از سمت دیگر پدر نامو در زندان پسر خود را برا علیه نامو تحریک می کند پسری که برا به اثبات رساندن خود به پدرش حاضر به انجام هر کاری است…

روز برگزاری اهدا تقدیر نامه به افراد شایسته آکادمی پلیس خانواده قربانیان به قتل رسیده به دوجین حمله می کنند و او را که پسر یک قاتل است شایسته گرفتن مدال نمی دانند و شروع به فحاشی می کنند دوجین بخاطر حس شرمندگی در مقابل آن ها بدون ذره ای حرف می ایستد تا آن ها عقده های این همه سال را بر سر او خالی کنند…

جه یی در تمام مدت شاهد زجر کشیدن دوجین است و بعد…….

حالا دوجین تبدیل به یک پلیس کارکشته شده و وظیفه اش که نجات جان مردم است را به بهترین حالت ممکن به سرانجام می رساند…

جه یی تبدیل به یکی از بازیگران محبوب مردم شده است……

آیا این دو می توانند بعد از ای همه سختی به آنچه که خواهانش هستند دست پیدا کنند؟… باید دید…

خلاصه قسمت ششم = پارت ۱۱ و پارت ۱۲  

برادر نامو آزاد شده است و دوباره قتل هایی که شبیه به قتل هایی است که پدر نامو انجام می داد گزارش شده است.

در پی دستگیری یک مجرم  دوجین توسط یک چاقو دچار جراحت می شود و به بیمارستان می رود که آنجا از حال می رود.

در شب برگزاری جشن اهدا جوایز به جه یی او هدیه ای مرموز دریافت می کند که باعث از حال رفتن او  و انتقال وی به بیمارستانی می شود که دوجین در آنجاست….

دوجین بعد از به هوش آمدنش جه یی را در تخت کناری خود می بیند و دوباره به خواب می رود ..

بعد از بیدار شدنش تخت را خالی می بیند و به دنبال جه یی می رود و….

آن هدیه چی می تواند باشد که دوجین خود را مسئول پرونده جه یی معرفی می کند؟…

باید دید…..

خلاصه قسمت هفتم = پارت ۱۲ و پارت ۱۴

بازگشت به گذشته و نشان دادن شکل گیری رابطه نامو و افسر پلیس مسئول پرونده

افسر مسئول که به خاطر شغلش از آدم بیزار شده است ، با برخورد با نامو و نامادری اش که نامو را با وجود اتفاقات گذشته مثل پسر خود می داند به آدم ها امیدوار

می شود و رابطه صمیمی اش با این خانواده شکل می گیرد.

داستان به زمان حال برمی گردد و نشان می دهد این روابط صمیمی بین این سه نفر هنوز ادامه دارد.

افسر پلیس عکس چکشی که برای هه جین فرستاده شده را به دوجین نشان می دهد.

چکشی که درست شبیه چکشی است که ابزار قاتله پدرش بوده است و به همین علت نامو تشویق می شود خودش مسئول پرونده شود.

قبول کردن پرونده باعث می شود نامو و ناک اون دوباره به هم نزدیک شوند.

پلیس برای محافظت از هه جین ساعت هوشمند محافظتی را در اختیار او قرار می دهد.

در طی بازجویی هایی که دو جین از مظنونی که همکارش را زخمی کرده بود متوجه می شود برادرش که به تازگی از زندان آزاد شده است قصد آسیب رساندن به دو جین را دارد.

در همین حین یکی از قربانی های قتل های سریالی تازه شروع شده با چکش به هوش می آید و اذعان دارد که قاتل کفش های سفید به پا دارد.

کفش سفید در گذشته داستان نشانه اصلی برادر دوجین بوده است و به همین علت دو جین این جریان را با همکارانش در میان می گذارد تا مواظب چنین شخصی باشند.

توسط خبرنگاری که به داستان های جریان ساز علاقه دارد ، پدر نامو در زندان کتاب زندگی نامه خود و خلاف هایی که مرتکب شده است را منتشر کرده است. این

خبرنگار پدر نامو را از تمام جریاناتی که در بیرون از زندان اتفاق افتاده آگاه می کند.

هیون مو برادر دو جین ، سراغ نامادری و خواهر کوچکترشان که تنها کسانی اند که به آن ها تعلق خاطر دارد می رود.

در همین حین نتایج آزمایش خون های روی چکشی که برای هه جین فرستاده شده می آید که همگی مربوط به خون مقتول های کشف شده اخیر است و این

گواهی از یک قتل سریالی می دهد.

خلاصه داستان قسمت هشتم = پارت ۱۵ و پارت ۱۶ 

قصد هیون وو برای صدمه زدن به دو جین تا جایی پیش می رود که در یک فضا تمامی اتفاقات شب قتل پدر و مادر هه جین را شبیه سازی می کند و با یک پیامک دروغی هه جین را به آن مکان می کشاند.

هیون وو بعد از ترس و اضطرابی که برای آن دو ایجاد می کند با تماسی به دو جین یادآوری می کند که قصد دارد همه ی افراد اطراف دو جین را از بین ببرد. خصوصا ناک اون و برادرش.

در همین حین شخصی دیگر با کفش سفید و پوشش سیاه (نشانه های هیون وو) وارد مغازه نامادریشان می شود و بهانه خورد غذا آن ها را زیر نظر دارد
این تهدید را زمانی عملی می کند که دو جین برای محافظت از هه جین کنار اوست و شاهد درگیری دو برادر هستیم.

خلاصه داستان قسمت نهم = پارت ۱۷ و پارت ۱۸ 

در درگیری دو برادر ، هیون وو ادعا می کند که تمامی قتل های سریالی کار خودش بوده است و نفرتش از برادرش به علت علاقه ی شدید پدرشان به نامو است .

تمامی تلاش نامو برای قانع کردن برادرش و بیدار کردن از کابوسی که پدرشان برای هیون وو تعبیه کرده است ، بی نتیجه می ماند و او در حین تلاش برای صدمه زدن به ناک اون به برادر کوچکتر خودش نامو ضربه چاقو می زند. او که از این ضربه توسط خود ، حسابی جا می خورد پای به فرار می گذارد و نامو به بیمارستان منتقل می شود.

هیون وو ترسیده و در حال فرار با فردی رو به رو می شود که کاملا شبیه خودش لباس پوشیده (همان پسری که در مغازه نامادریشان دیده شد) پسر هیون وو را از حالت ترسیده اش مسخره می کند و با حرف هایی که می زند متوجه می شویم که با پدرشان در یک زندان بوده و از او برای خودش بتی ساخته و حاضر است هر کاری کند تا شبیه آن قاتل باشد .

در این گفتگو متوجه می شویم که سری قتل سریالی که به تازگی شروع شده است کار همین پسر است نه هیون وو.

خلاصه داستان قسمت دهم = پارت ۱۹ و پارت ۲۰

خبرنگاری که پیگیر این خانواده پر ماجراست ، طی یک مستند همه ی شواهد و مدارکی که از مردم (برای محافظت از قربانیان) پوشیده شده بود در رسانه منتشر می کند. این موضوع ،خشم پدر قاتل را برمی انگیزد و در طی ملاقاتی که در زندان با خبرنگار دارد به او حمله می کند ولی ماموران زندان جلوی او را می گیرند.

هیون وو به سراغ خبرنگاری که دست از تکرار آزار روانی برنمی دارد، می رود و نشان داده می شود که فردی لباس سیاه به تن دارد (ظاهرا هیون وو) خبرنگار را در خانه به قتل می رساند.

خلاصه داستان قسمت یازدهم = پارت ۲۱ و پارت ۲۲ 

دوجین و جه ایی فارغ از تمام اتفاقاتی که برایشان در حال رخ دادن است با یکدیگر وقت می گذرانند و شاد هستند.

از سمت دیگر خبرنگار سمج ماجرا پرده از اتفاقی که در شب قتل خانواده جه یی افتاده است بر می دارد و ….

برادر دوجین ،هیون مو نزد نامادری خود می رود و  برای محافظت از آن ها می گوید که به پلیس گزارش آمدنش به مغاره را بدهند تا پلیس در آنجا باشد و….

خبرنگار پارک  بعد از  پرده برداری از اتفاقی که در شب قتل خانواده جه ایی بود به قتل رسیده و همه به دنبال قاتل او هستند ….

چه اتفاقی برای او افتاده است؟

آیا قاتل او هیون مو،برادر دوجین است یا شخص دیگری از سر کینه این کار را کرده است؟

در ادامه این قسمت متوجه اوضاع می شوید.

خلاصه داستان قسمت دوازدهم = پارت ۲۳ و پارت ۲۴

دوجین قاتل اصلی خبرنگار پارک را پیدا کرده و به دنبال جمع آوری مدارک و دستگیری اوست

قاتل از الگو کشتن قرابانیان توسط هویی جه استفاده می کند……!!!!!!!!!

در این مدت جه یی نیز با اومدنش به ایستگاه پلیس از دوجین مراقبت و حمایت می کند….

جی هونگ خواهر دوجین را مورد حمله قرار می دهد تا اینکه هیون مو از راه می رسد و جای خواهرش با چکش جی هونگ دچار آسیب می شود و….

از سمت دیگر با انتقال قاتل روانی یعنی پدر دوجین افرادی باعث فرار او از دست پلیس ها می شود…

و این یعنی شروع کابوس های دوجین،جه یی و باقی بازماندگان قربانیان…

این بار یون هویی جه چه کسی را به قتل می رساند

خلاصه داستان قسمت سیزدهم = پارت ۲۵و پارت ۲۶

هویی جه  که با همدستی جی هونگ و یک پرستار که عاشقش بود فرار کرده و در یک خانه برای به سرانجام رساندن کار ناتمامش در حال نقشه کشیدن است.

از سمت دیگر نگرانی دوجین بابت جه یی بیشتر شده و از او مراقبت می کند تا آسیبی نبیند…..

برادر دوجین،هیون مو فیلمی که  در آن خبرنگار پارک به قتل می رسد را دست برادر جه یی می دهد تا او با کمک آن بتواند آن را دستگیر کند.

برادر جه یی به دیدن دو جین در ایستگاه پلیس می رود و فیلم را در اختیار او قرار می دهد و…

جی هونگ در پارکینگ خانه جه یی ظاهر شده و قصد حمله به او را دارد که دوجین سریعا خود را به او می رساند و بعد از یک درگیری او را دستگیر و به زندان می فرستد….

هویی جه اولین قتل خود بعد از فرارش را به سرانجام می رساند و آن کسی نیست جز….

در طی مراسم عزاداری نامادری دوجین به خانه برمی گردد ک ناگهان هویی جه از راه می رسد و…..

خلاصه داستان قسمت چهاردهم = پارت ۲۷و پارت ۲۸

نامادر دوجین بر اثر شدت جراحاتی که هویی جه به او وارد کرده بی حال است و هویی جه که می خواهد با آخرین ضربه او را به قتل برساند سر و کله هیون مو پیدا می شود و خود را سپر بلای نامادری اش می کند و هویی جه او را مورد حمله قرار می دهد…..

پلیس که در راه رسیدن به  خانه آن ها است باعث می شود که هویی جه نتواند به خواسته اش برسد و فرار می کند

دوجین جایی که هویی جه در آن سکونت داشت را پیدا می کند اما کسی در آن جا نیست جز یک یادداشت و کتابی که هویی جه در زندان نوشته بود

عنوان یادداشت این بود:

داستانی که نمی تونیم حرفی در موردش بزنیم،داستانی که باید تو قلبمون مخفیش کنیم….

تولد مادر جه یی نزدیک است و مردم بخاطر او بر سر مزارش گل می برند و جه یی نیز آماده رفتن نزد مادرش است.

دوجین بر سر مزار مادر جه یی یک چک کش پیدا می کند و…….

خلاصه داستان قسمت پانزدهم = پارت ۲۹و پارت ۳۰ 

داستان با اتفاقی در آینده شروع می شود :

هویی جه ،جه یی را گروگان گرفته و تنها شرط آزادی آن آمدن دوجین نزد پدرش بدون اطلاع به پلیس است….

سکانس به اتفاق شب قتل خانواده ناک وون برمی گردد جایی که نامو برای محافظت از ناک وون با چکش به سر پدرش ضربه وارد می کند و….

پلیس یک تیم امنیتی برای محافظت از جه یی در محل مستقر می کند تا همواره از او محافظت کنند اما با نقشه هویی جه این اتفاق نمی افتد و آن ها جه یی را گروگان می گیرند…

جه یی در دست هویی جه اسیر است و هویی جه می خواهد ثابت کند که خون خود در رگ های دوجین جاری است و او هم می تواند مانند پدر یک قاتل باشد

دوجین به محلی که جه یی در آن اسیر است می رسد و…..

خلاصه داستان قسمت شانزدهم = پارت۳۱و پارت ۳۲ 

درگیری بین دوجین و پدرش بالا می گیرد.

هویی جه دوجین را بیشتر از قبل عصبانی می کند تا به او نشان دهد که خود واقعی اش را  فراموش نکند.

از طرفی پلیس و برادر جه یی به دنبال مکانی اند که هویی جه در آن مخفی شده است تا آنها را نجات دهند.

جه یی بعد از درگیری با همدست هویی جه نزد دوجین می رود و او را در حال جنگ با پدرش می بیند و….

پلیس از راه می رسد و می بیند که دوجین پدرش را دستگیر کرده است خود و جه یی در حال خارج شدن بودند که هویی جه از دست پلیس فرار و یک پلیس را گروگان می گیرد که با شلیک دوجین به او نمی تواند نقشه اش را عملی کند و…..

امیدوارم از دیدن این سریال همراه با خلاصه داستان مجله کولاک لذت برده باشید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا