سریالسریال‌ایرانی

خلاصه داستان قسمت نهم سریال کره ای ذهن زیبا بدون سانسور

در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک داستان کامل قسمت نهم سریال کره ای ذهن زیبا را می خوانید: این سریال با الهام از رمان گوتیک فرانکشتاین اثر مری شلی، داستان یک جراح مغز و اعصاب بسیار مشهور اما بی‌احساس و درگیرشدن او با مرگ‌های مرموز در بیمارستانی را بازگو می‌کند که در آنجا کار می‌کند.

گذشته سال ۱۹۸۸

مردی به همراه فرزندش که مریض است به آن جا رفته که پذیرش اجازه معاینه به او را نمی دهد، دکتر لی به آن جا می رود و با دیدن عکس های پسر، دستور می دهد که اتاق عمل را آماده کنند. نام بچه را می پرسد که مرد جواب می دهد یونگ اوه لی است و خانواده اش او را به خاطر بیماری اش ول کرده اند.

از حرف های دکتر لی و همکارش می توان فهمید که این پسر مریضی یکسانی با پسر دکتر لی دارد و او برای این که دنبال راهی برای درمان پسرش باشد، مسئولیت عمل او را قبول کرده است.

دکتر لی در بیمارستان است که همسرش به آن جا می رود و می گوید که پسرشان مرده و او را مسبب مرگ هیونگ می داند. دکتر لی با حال بد در بیمارستان راه می رود، گریه می کند و اصلا حال خوبی ندارد…

همکار دکتر لی به کنارش می رود و می گوید آسیبی که به مغز زده باعث شده او تا آخر عمرش دیگر هیچ احساسی نداشته باشد و کار او را خطای پزشکی می نامد، دکتر همراهش قصد رفتن می کند که دکتر لی می گوید تصمیم دارم او را به سرپرستی بگیرم و تمام زندگی ام را وفقش کنم تا مثل آدم معمولی زندگی کند.

حال

جی سونگه که حال خوبی ندارد در کنار دکتر لی نشسته است و عمیقا گریه می کند. دکتر هیون جلسه مطبوعاتی سلول های احیا کننده قلب، لحظه مرگ جی یان و حرف های دکتر چه را به خاطر می آورد…

تمامی دکتر ها با هم درباره دکتر هیون و کاری که کرده حرف می زنند و همه او را خیانت کار می نامند که دکتر لی به اتاق آن ها می رود و از آن جایی که متوجه شده آن ها از او می ترسند، حسابی اذیتشون می کنه و خندان از آن جا می رود.

دکتر لی با دکتر چه صحبت می کند و ناراحت است که چرا بدون هماهنگی ماجرای سلول های احیا کننده قلب را علنی کرده است و دکتر لی سعی می کند از رابطه او با دکتر شین با خبر شود …

مدیر کانگ دکتر لی را با اکثر آرا جانشین دکتر شین می کند و از او می خواهد امور بیمارستان را به بهترین شکل انجام دهد. بعد از رفتن او دکتر چه مدیر کانگ را مواخذه می کند و دلیل کارش را می پرسد و او می گوید به خاطر آبرویش هم که شده اجازه نمی دهد هیونگ اوه کاری بر خلاف بیمارستان انجام دهد.

دکتر لی مشغول معاینه بیمارش است و از او درباره سیگاری بودنش سوال می پرسد که بیمار نه می گوید و او سعی می کند که باهاش به مهربونی برخورد کند تا جواب بگیرد اما او همچنان دروغ می گوید که باعث عصبی شدن دکتر لی می شود و نسخه ی سرسختانه ای برایش تجویز می کند.

جی سونگه به بخش جنایی رفته تا دوباره با آن ها کار کند که همکارانش به رییس غر می زنند که چرا او برگشته، اما رییس از جی سونگه حمایت می کند و می گوید او بهترین نیرو در بخش جنایی است.

جی سونگه شروع به آموزش می کند و در صورتی که همه چیز را یاد بگیرد، می تواند پرونده بیمارستان هیونگ سانگ را در دست بگیرد.

جی سونگه به همراه مدیرش به یک عملیات جنایی می رود که مرد سارق از حال می رود و آن ها او را به بیمارستان منتقل می کنند. دکتر لی برای معاینه بالای سرش می رود و او را آرام می کند و بهش می گوید که او را می شناسد و اجازه نمی دهد که از آن جا برود. اما مرد دزد جواب می دهد که از قصد بیهوش شده تا بتواند از دست دزد ها فرار کند.

حال او هر لحظه بدتر می شود و دکتر لی تشخیص می دهد که هر چه سریع تر بایستی آب مغزشو خالی کنند و به جی سونگه توضیح می دهد که بیماری پیشرفت کرده و راهی برای درمانش وجود ندارد. کارآگاه جی سونگه که حرف های دکتر لی را شنیده تشخیص او را اشتباه می داند و با تمام شدن حرف هایش می رود.

خانواده پسر دزد به آن جا رفته اند و باورشان نمی شود که او همچین کاری کرده است، اما او می گوید که به خاطر پول و فروش مغازه حاضر نیست که عمل بشود و از کارآگاه جی سونگه می خواهد که ببرتش.

یک بیمار تو مخ با کادر درمان و پزشکان بیمارستان حرف می زند و آن ها را با حرف هایش تحقیر می کند که دکترش حاضر نمی شود او را ببیند و از این رو پرستار با بد شدن حال آن خانم دکتر هیون را صدا می کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا