سریالسریال‌ایرانی

خلاصه داستان قسمت هجدهم سریال مانکن

فرخنده و سلمان که دیگر می دانند کاوه برای آزادی پدرش خودش را فدا کرده و با کتی ازدواج کرده، در دفتر کار کتایون، از او می خواهند که این ماجرا را تمام کند و از کاوه جدا شود.

کتایون در ابتدا خونسردی خود را حفظ می کند اما با زیاد شدن حرف ها و اصرار آنها، در را باز می کند تا بیرونشان کند. سلمان به او می گوید: «اگر فکر می کنی تو گذشته کوتاهی ای بوده، ببخش. اگر نمی تونی ببخشی تاوانشو من میدم. با کاوه کاری نداشته باش. » کتایون بعد از مدتی جر و بحث عصبی می شود و آنها را بیرون می کند.
همسر اخگر، به ژیلا پیام داده تا واقعیت را درباره شوهرش بداند. از سویی اخگر در دفترش رو به آدم هایش می گوید: «یه پول درشت به کسی می رسه که حداقل یکی از چهار نفری که دنبالشمو پیدا کنه. زنده و مرده شون فرقی نمیکنه. اونی که با آبتین درگیر شده از همه مهمتره. » در همین موقع، کاوه وارد دفتر می شود و می گوید: «اونی که دنبالش میگردی منم. » کاوه همان ابتدا یادآوری می کند که اگر تا چند دقیقه ی دیگر از آنجا سالم بیرون نرود اتفاق های بدی می افتد. او اخگر را تهدید می کند که اگر دست از سر دوستانش برندارد و فرانک را آزاد نکند همه چیز را برای همسرش مریم تعریف می کند و بعد از او شکایت می کند تا پرونده دار شود و در نهایت هم در بین دوستان گردن کلفتش به یک مهره ی سوخته تبدیل شود. اخگر وقتی مطمئن می شود که کاوه به همسرش دسترسی پیدا کرده می گوید: «باهات کاری ندارم. نه با تو و نه با دوستات. » کاوه از او تضمین می خواهد و اخگر می گوید: «تضمینی وجود نداره من آدم منطقی ای هستم. » بعد از رفتن کاوه، اخگر مضطرب و عصبی می شود و با فشار دادن ناخنش دست خود را زخم می کند.
ژیلا و بهرام و همتا در خانه ای منتظر نتیجه ی کار خطرناکی که کاوه کرده هستند. کاوه پیش آنها می رود و توافقش با اخگر را تعریف می کند. خیال همه تا حدودی راحت می شود. ژیلا دلش برای همسر اخگر می سوزد و دوست دارد واقعیت ها را برای او هم تعریف کند اما کاوه اجازه نمی دهد و می گوید که باید سر توافقشان بمانند.
اخگر هنوز هم از نقشه هایش دست نکشیده و به اردشیر می گوید: «چیزی که از همه مهمتره اون فلشه. همه ی مدارک مالی اون توئه. تا مشغول همتاست باید فلشو پیدا کنیم. هنوز به آخر خط نرسیدیم. » از طرفی کوشا سعی دارد به اطلاعات داخل فلش دسترسی پیدا کند.
شب، وقتی همتا به خانه ی سلمان می رود، کاوه هم همراهش وارد خانه می شود تا دلیل ازدواجش با کتی را توضیح دهد. سلمان که خودش از پیش، همه چیز را فهمیده پسرش را در آغوش می گیرد و به خاطر قضاوت های نادرستش عذرخواهی می کند. سپس از کاوه می خواهد که زودتر قضیه ی کتایون را حل کند زیرا به هرحال از نظر شرعی و قانونی همسرش است.
از طرفی ژیلا طاقت نمی آورد و سر خود با همسر اخگر تماس می گیرد…
یکی از اطرافیان کتایون که کاوه را تعقیب می کرد به کتی زنگ می زند و آمار کاوه و دوستانش را می دهد و می گوید که هر کدام در کجا پنهان شده اند و توضیح می دهد که هانیه همراه کاوه به خانه ی سلمان رفته است. کتایون با شنیدن خبر آخر به یاد تمام لحظاتی که همتا با اسم هانیه در شرکت او مشغول به کار بوده می افتد و با چشمان پر از اشک حرص می خورد و حسابی عصبی می شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا