سریالسریال‌ایرانی

خلاصه داستان قسمت چهارم سریال برف بی صدا می بارد

در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک داستان کامل قسمت چهارم سریال برف بی صدا می بارد به کارگردانی پوریا آذربایجانی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی از نظرتان می گذرد.

احمد به خانه دایی اش رفته است تا برای رفتن خداحافظی کند که سیمین از او می خواهد تا به پدرشان بگوید که عروسی او و آن ها از هم جدا برگزار شود و با آمدن مادر و پدرش از او دور می شود و به داخل می رود.
شکوه خانم دو تا از النگو هایش را به احمد می دهد تا با خودش به جبهه برود و بلاخره راهی می شود و در مسیر در خصوص مدیریت و عروسی جدا خودش با نسرین و شهاب و سیمین صحبت می کند و عطا می گوید که فردا با شهاب صحبت می کند.
شکوه خانم در خانه مشغول تمیز کردن اتاق کار حاج عطا می باشد که عکس سی تی اسکن او را می بیند و به هم می ریزد و به دکتر می رود تا جویای حال شوهرش شود.
بیمارستان شلوغ پلوغ شده است و تعداد زیادی مجروح آورده اند اما بلاخره به اتاق شهاب می رسد که او را روی تخت خواب می بیند.
یکی از پرستار ها می گوید که او تا صب بیدار بوده است و به مجروح ها رسیدگی کرده است.
به نظر می آید که پرستاری که آن جاس درباره عکس عطا همه چیز را گفته است و او با حال بد از بیمارستان بیرون می آید که در حیاط سیمین را می بیند اما نمی گذارد از این که چرا او آن جاست سر در بیاورد.
نسرین دمه رفتن احمد خودش را به او می رساند و از هم خداحافظی می کنند و از او قول می گیرد که بی خبرش نگذارد و راهی اش می کند.
حاج عطا در مسجد مشغول سخنرانی است که شکوه خانم به آن جا می رود و او را نگاه می کند و بعد راجب بیماری اش با هم صحبت می کنند.
سیمین به شهاب می گوید که پدرش با مهاجرتشان مخالفت کرده است که باعث جا خوردن شهاب می شود اما سیمین از او می خواهد دروغ بگوید تا ازدواجشان بهم نخورد.
شکوه خانم در خانه گریه می کند که نسرین متوجه حالش می شود و به کنارش می رود تا او را دلداری دهد و گمان می کند برای عروس شدن آن ها است، اما هیچ نمی داند که پدرش در حال و هوای خوبی نیست…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا