خلاصه داستان قسمت چهارم سریال ستایش ۳
سریال ستایش ۳ زاویه نگاه جدیدی به آدمها داشت. ما با دو طرز تفکر مواجه بودیم یکی خانواده ستایش و دیگری خانواده حشمت فردوس. به علاوه اینکه با سرنوشت دختری مواجه بودیم که در ابتدای امر به نظر بیدست و پا و بی تجربه به نظر میرسد و اما گذر زمان و حوادثی که برایش اتفاق میافتاد از او یک زن میساخت که از پدر بیمار و دو فرزند یتیمش نگهداری میکرد. این سریال در اصل گذری بود که از یک زن، انسانی پر تکاپو میساخت.
حشمت فردوس که به زندان افتاده است …پری سیما همسر صابر در دفتر خود نشسته بود که مردی ب اجبار وارد اتاق کار او می شود، مرد برادر اسناد رسمی بود که قبلا صابر و پری سیما سر حشمت فردوس کلاه گزاشته بودند . پری سیما که لحن بدی داشت او را به بیرون راهنمایی کرد ولی مرد صدای ضبط شده قبلا صابر و همسرش را در گوشیش داشت و طلب پول کرد. پری سیما با لحن بد به اون گفت که تو اخاذ هستی و این صدا صدای من نیست ولی مرد شماره خود را گذاشت و گفت ۳روز فرصت داری بهش فکر کنی وگرنه صدا را برای حشمت فردوس می برم؛ محمد به دنبال چاره ای است که پول پدر بزرگ را از همکارا و دوستان خود حشمت بگیرد و چک حشمت را تصویه کند تا از زندان بیرون اید. دوست فردوس به زندان برای ملاقات و گره گشایی کار حشمت فردوس رفته است؛ او به حشمت فردوس پیشنهاد گلریزان برای پاس شدن چک هایش داد، حشمت فردوس عصبانی پیشنهاد او را رد می کند و میگوید: موندن تو زندان برای من گوارا تر است… محمد که به خانه آمد همه داستان را برای مادرش تعریف کرد در همان حین بودند که علی مراد به گوشی حشمت که دست محمد بود تماس می گیرد و به تهران می آید؛ محمد سند قرار به زندان می برد حشمت فردوس خوشحال از کاری که علی مراد کرده است، محمد دنبال انبار برای کمک به پدربزرگ خود است،روی ماشین جدید صابر فحش نوشته بودند..
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |