سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی آقای اشتباه | سریال آقای اشتباه قسمت ۳۱

داستان کامل قسمت ۳۱ سریال ترکی آقای اشتباه به همراه خلاصه ای از جزئیات و ماجرای خواندنی سریال ترکی bay yanlis در قسمت ۳۱ را اینجا بخوانید.سریال ترکی آقای اشتباه یک سریال تلویزیونی موفق و پربیننده‌ی کمدی –  عاشقانه محصول سال ۲۰۲۰  کشور ترکیه است.این سریال ترکی در یک فصل و ۱۳ قسمت در استانبول تولید شده است که تاکنون پخش آن از نیمه راه گذشته است. جان یامان و اوزگه گورل بازیگران اصلی این سریال هستند. 

ازگی و اوزگور به یکدیگر می گویند که چقدر همدیگر را دوست دارند و بعد اوزان که جعبه ی کادوی اوزگور یادش بود، آن را بیرون می آورد و مقابل ازگی می گذارد. اوزگور چیزهای کوچک اما بامعنی برای ازگی درون جعبه گذاشته تا خاطرات روزهایی که با هم گذرانده اند باشد. مثلا جعبه ی کمک های اولیه و بز عروسکی کوچک و فندک و مجله ای که روی آن به جای اقای اشتباه، آقای عاشق نوشته شده! و در آخر هم بلیط سفر به ایتالیا. ازگی از این که او انقدر رمانتیک است و جزئیات را فراموش نمی کند به وجد می آید و اوزگور را می بوسد. دنیز و اوزان با همکاری هم به خاطر تولد ازگی اهنگ عاشقانه ای می خوانند و حین خواندن هم چشم از هم برنمیدارند! لونت در خوردن مشروب زیاده روی می کند و درست وقتی که اوزان به دنیز پیشنهاد می دهد تا با هم قرار بگذارند، لونت هم با کاغذ شکلات، حلقه ای درست می کند و جلوی جانسو زانو می زند و از او درخواست ازدواج می کند. جانسو هم احساساتی می شود و می گوید: «این زیباترین حلقه ایه که دیدم. » و بله را می گوید. آخرهای شب، لونت و جانسو و ازگی و اوزگور قصد رفتن به خانه را می کنند اما اوزان و دنیز تصمیم می گیرند تا کمی دیگر آنجا بمانند. ازگی در خانه به اوزگور می گوید: «امروز بهترین روز زندگیم بود.
 
من تا حالا انقدر آروم و خوشحال نبودم و انقدر خودم رو تو امنیت حس نکرده بودم… » اوزگور می گوید: «چون هرچی که تجربه میکنیم واقعیه… » و با هم مشغول رقصیدن در آغوش هم می شوند. صبح وقتی دنیز چشمانش را باز می کند می بیند که همانجا روی بازوهای اوزان خوابش برده. اوزان می گوید که خیلی از این صحنه با اینکه خودش نتوانسته بخوابد لذت برده و حتی از دنیز می خواهد تا کمی بیشتر آنجا بمانند و دنیز هم قبول می کند. لونت کابوس می بیند و مدام می گوید: «نه نه هنوز خیلی زوده. من نمیخوام. » این در حالی است که جانسو کنار او نشسته و به حلقه اش با لبخند خیره شده. او لونت را بیدار می کند و لونت در مورد کابوسش می گوید: «دیشبو دیدم با این تفاوت که من اومدم ازت با کاغذ شکلات حلقه درست کردم و خواستگاری کردم! چقدر چرت و پرت!» جانسو با عصبانیت حلقه را به او نشان می دهد و لونت تازه می فهمد که همه چیز واقعیت داشته. وقتی دنیز به سرکارش می رسد، ایرم در مورد این که این اواخر زیاد سر کار نمی آید کنجکاوی می کند و می پرسد: «نکنه مربوط به رابطه ت با اوزان شفه؟! » دنیز می گوید: «آفرین درست حدس زدی! » ایرم می گوید: «امیدوارم حساسیت آقا ارجمند در مورد صمیمیت بیش از حد با مشتری هارو بدونی! » و فورا این را ارجمند می گوید.
 

ارجمند هم دنیز را به دفترش صدا می زند و می گوید: «دنیزی که من میشناختم واسه کارش ارزش قائل میشد. به خاطر این سر به هواییت و رابطه ت با اوزان پرونده ی مربوط به لاگابیا رو ازت میگیرم! » دنیز عصبانی می شود و زیرلب به خودش می گوید: «هیشکی حق نداره منو مجبور به کاری کنه که نمیخوام! » ازگی مشغول خوردن صبحانه با اوزگور است. ازگی به اوزگور می گوید که دیگر رابطه شان را مادرهایشان بگویند چون اصلا دوست ندارد دروغ و سوتفاهمی بینشان باشد. همان موقع تولگا به او زنگ می زند و می گوید که برای یک مراسم مهم به برنامه ریزهای او نیاز دارند. ازگی هم شغل جدیدش را با اوزگور در میان می گذارد و آماده می شود تا به محل کار جدیدش برود. اوزگور کمی از این که ازگی دیگر با آنها کار نخواهد کرد دلخور می شود. آنها دست در دست از آپارتمان خارج می شوند و حیدر فورا ویدیوی آن را برای فیتنات و سویم می فرستد. دوست اوزگور به او زنگ می زند و می گوید که مشکل مجوز را حل کرده و در واقع کسی مدارک تقلبی را با اصلی جابجا کرده بوده اما جای نگرانی نیست چون مدارک اصلی پیشش است و این قضیه را می تواند حل بکند. اوزگور هم پیش تولگا می رود و پیروزمندانه به او می گوید که نقشه اش را فهمیده و حالا دیگر مانعی در نگرفتن مجوز ندارد! تولگا عصبی می شود.

 
 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا