سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی گودال | سریال گودال قسمت ۴۵ + عکس

داستان کامل قسمت ۴۵ سریال ترکی گودال Çukur به همراه جزئیات و خلاصه داستان سریال ترکی چوکور (گودال)  قسمت ۴۵ را در این مطلب بخوانید. ساخت سریال گودال از سال ۲۰۱۷ آغاز شده است. این سریال در ۳ فصل پخش می شود. بر طبق آنچه برخی از رسانه های هنری ترکیه منتشر کرده اند. سریال گودال محصول Ay Yapim است که از شبکه شو تی وی و شبکه ماه تی وی به زبان فارسی پخش می شود. این سریال محصول سال ۲۰۱۷ کشور ترکیه است و در ژانر درام و اکشن ساخته شده است. از بازیگران شاخص این سریال می توان به آرای بولوت اینملی اشاره کرد که قبلا در سریال روزی روزگاری، نفوذی و حریم سلطان ایفای نقش کرده است.

قسمت ۴۵ سریال ترکی گودال
قسمت ۴۵ سریال ترکی گودال

وارتلو ادامه می دهد: «همه برگه ها رو بهت میدم. یکیشو برمیدارم. » و بدون این که به برگه ها نگاهی بیندازد یکی از برگه ها را برای خود برمیدارد. بعد هم بقیه برگه ها و اسناد را به ادریس می دهد. ادریس می گوید: «خب در ازاشون ازم چی میخوای ؟ » وارتلو به یاد حرف های مادرش می افتد که گفته بود: «یه روزی بابات پیدات میکنه و مثه داستانایی که من برات تعریف میکنم، یه داستان برات تعریف میکنه. »… وارتلو بعد از کمی مکث رو به ادریس می گوید: «برام یه داستان تعریف کن. » ادریس با تعجب او را نگاه می کند و وارتلو ادامه می دهد: «بابام برای من هیچ وقت داستانی تعریف نکرد.. برام یه داستان تغریف کن و همه برگه هارو بگیر. »

ادریس شروع به تعریف داستانی می کند. وارتلو با چشمان پر از اشک داستان او را گوش می دهد. بعد هم ادریس به او می گوید: «وارتلو تو آدم عاقلی هستی. اما نمیدونم این فکرهارو عقلت به تو میده یا عقل کسای دیگه.. تا الان خیلیا سعی کردن ولی نتونستن. اما تو تونستی یه لقمه از گودال برداری. آفرین… من حریفمو کوچیک فرض نمیکنم. اما تو پسر منو کشتی. نفرتی که به تو دارم به چشمم پرده میکشه. » بعد هم برگه هارو برمیدارد و آنجا را ترک می کند. وارتلو بعد از رفتن او با حرص و چشمان پر از اشک گردنبدش را در دست می گیرد. سنا به خانه می رود و درن به او می گوید که ناظم امده. سنا با تعجب به ناظم نگاه می کند و سنا، درن را با خود به آشپزخانه می برد تا بداند ناظم چرا آمده است.

درن می گوید: «وقتی به داداشم گفتم تو درمورد ناظم میپرسی فورا به ناظم همه چیزو گفت. اونم اومد که ببینتت. » کمی که می گذرد باز هم گوشی ناظم زنگ می خورد و آقای محترم است که با او تماس گرفته است. این صحنه از چشمان سنا دور نمی ماند و او فورا به آشپزخانه رفته و به یاماچ زنگ می زند. از طرفی یاماچ به همراه پاشا، عمو و سلیم در انباری نشسته است و انها را زیر نظر دارد که سنا زنگ می زند و به او می گوید: «ببین گوشی کسی بین اون سه نفر زنگ میخوره؟ اون هرکسی که هست جاسون اونه… » یاماچ می بیند که گوشی پاشا زنگ می خورد.. کمی بعد ناظم خانه سنا را ترک می کند و فورا به سلیم پیام میدهد: «از دهنشون گرفته شدید آقا سلیم! » سلیم به یاماچ که حرکات پاشا را زیر نظر دارد نگاه می کند. ادریس یاماچ را صدا می زند و می گوید: «وارتلو همه برگه هارو بهم داد جز یکی. از این به بعد وارتلو یه سهم تو گودال داره. » یاماچ معذرت خواهی می کند.

ادریس به او می گوید: «این اسناد مثل ناموس توئه. دیگه به خاطر هیچ چیز از اینا استفاده نکن. » بعد هم خودش را بیشتر به یاماچ نزدیک می کند و با بغض می گوید: «من نمی تونم ذهن وارتلو رو بخونم. هردفعه که به صورتش نگاه میکنم قهرمان میاد جلو چشمم… دستایی که قهرمانو گرفت یادم میفته. من نمیتونم اما تو انجامش بده. » بعد هم یاماچ را محکم در آغوش می گیرد. کاراجا حسابی به خود رسیده و منتظر آدرس است تا به جایی که جلاسون خواسته برود. کمی بعد او به سوئیتی که با گل و شمع تزئین شده می رود و منتظر می ماند. پاشا مقابل زندانی که قاسم در آن است منتظر نشسته است. کمی بعد صدای انفجاری از زندان بلند می شود. پاشا بلند شده و با خونسردی انجا را ترک می کند. علیجو با دوربین تک تیراندازش او را زیر نظر دارد و با ناراحتی زیر لب پاشایی می گوید.

سلطان در بالکن خانه باز به گذشته ها فکر می کند. زمانی که پاشا به او گفت که دیگر همه چیز حل شده و بچه را جایی برده که حتی به خود سلطان هم نخواهد گفت. سلطان با نگرانی به او می گوید: «از این موضوع ادریس نباید خبردار شه. حتی ما هم دیگه حرفشو نزنی. » پاشا با اطمینان به او قول می دهد…. ادریس به بالکن می آید و سلطان را در فکر می بیند و به او می گوید: «چیزی هست که باید به من بگی؟ بگو. » سعادت از گوشه ای آنها را نگاه می کند و کمی بعد بخاطر فشار زیادی که تحمل می کند بیهوش می شود و کف زمین می افتد. وارتلو به سمت خانه کودکی هایش می رود و خاطرات ان دوران و چگونگی کشته شدن مادرش را به خاطر می آورد. بعد هم با نفرت همه وسایل و در و دیوار خانه را به درم می شکند و نابود می کند. یاماچ که به او مشکوک شده آدرس برگه ای را که وارتلو برداشته بود را پیدا می کند و سراغ او به همان خانه می رود.

 


همچنین بخوانید:

داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی گودال + معرفی بازیگران و نقش ها

 


⇐ برای خواندن موارد به روز شده بیشتر به لینک برچسب های سریال ترکی عاشقانه ، سریال ترکیه ای ، سریال های در حال پخش ترکیه و سریال ترکی جدید مراجعه کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا