سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی تردید | سریال تردید Hercai قسمت ۶۵

خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی تردید همچنین سریال هرجایی Hercai قسمت ۶۵ به همراه جزئیات ماجرای این قسمت از سریال تردید در همین مطلب. «تردید» (هرجایی) Hercai یک سریال عاطفی و درام محصول کشور ترکیه‌ می باشد که در دو فصل ۲۵ قسمتی (هر قسمت در حدود ۱۵۰ دقیقه) تهیه و تولید شده است و هم اکنون در حال پخش است.

داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی تردید
داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی تردید

میران با چشمان اشک آلود می گوید: «ریان پیدا شده و من انتقامم را خواهم گرفت و بالاخره خانواده ات چهره واقعی تو را خواهند دید و از تو دوری خواهند کرد و آن موقع من را درک خواهی کرد.» میران و ریان به عمارت برمی گردند و میران از او می خواهد که جزئیات دزدیده شدنش را به خاطر بیاورد تا هرطور شده آن دزدها را پیدا کند.

ریان سعی می کند همه چیز را به خاطر بیاورد تا به میران کمک کند. صبح زود، وقتی ریان و میران سر میز صبحانه می نشینند بقیه از جایشان بلند می شوند و میران که احساس می کند ریان ناراحت شده است می گوید: «بالاخره ما هم زندگی خوبی خواهیم داشت… ما هم یک زندگی عادی خواهیم داشت و به چیزهایی که در حسرتشان هستیم خواهیم رسید.»

هازار هم همه اهل خانه را جمع می کند و خبر پیدا شدن ریان را می دهد و طبق معمول یارن ناراحت می شود. آزاد که توسط الیف خبردار شده سریع به خانه می آید و وقتی می فهمد همه قبل از او اطلاع داشته اند ناراحت می شود و فریاد می زند: «شما چحور انسان هایی هستید! من دارم درد می کشم آن وقت همه چیز را از من پنهان می کنید.» هازار رو به او می گوید: «خواهش می کنم فکر ریان را از سرت خارج کن و دنبال زندگی خودت برو.» آزاد با ناامیدی می رود. میران به روستایی که ریان را به آنجا برده بودند می رود و متوجه می شود همه کسایی که آن شب ملاقات کرده و خبر از ریان گرفته وجود خارجی ندارند و همه چیز نقشه بوده است.

در این بین متوجه می شود که ماشین گلوله باران شده اش هم ناپدید شده است. سریع به عمارت برمی گردد و این خبر را به عزیزه می دهد و عزیزه می گوید: «من درمورد بازی های هازار به تو هشدار داده بودم. » میران می گوید: «همین هازار که می گویی من را برد و نشانه های روی ماشین را نشانم داد. » عزیزه از این حرف او جوش می آورد! میران می گوید: «من فقط می خواهم بدانم چه کسی پشت درهای بسته برای ما نقشه می کشد! » و از اتاق خارج می شود.

پشت سر او ریان وارد اتاق عزیزه می شود. عزیزه با نفرت نگاهش می کند و می گوید: «از وقتی قدم نحست را به این خانه گذاشتی همه بلاها سرمان آمده. حالا چه می خواهی؟ » ریان یادداشتی را به او می دهد و می گوید: «این را آدم رباها در جیبم گذاشتند. این نشان می دهد که دزدیده شدن من هم تقصیر توست!»


خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تردید Hercai

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا