سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی تردید | سریال تردید Hercai قسمت ۶۶

خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی تردید همچنین سریال هرجایی Hercai قسمت ۶۶ به همراه جزئیات ماجرای این قسمت از سریال تردید در همین مطلب. «تردید» (هرجایی) Hercai یک سریال عاطفی و درام محصول کشور ترکیه‌ می باشد که در دو فصل ۲۵ قسمتی (هر قسمت در حدود ۱۵۰ دقیقه) تهیه و تولید شده است و هم اکنون در حال پخش است.

داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی تردید
داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی تردید

عزیزه بعد از دیدن یادداشتی که ریان به او داده و در آن نوشته شده: به زودی تقاص کارهایت را پس خواهی داد… ترس وجودش را فرا می گیرد و ریان با دیدن ترس او مطمئن می شود که پدرش بی تقصیر است. هازار جلوی میران را می گیرد و می گوید: «چی باعث شد به این نتیجه برسی که دشمن دیگری دارید؟ » میران جوابی نمی دهد و هازار می گوید: «دشمن تو درون خانه ات است و تو چشم هایت را بسته ای! » آزاد به دوستش جانر می گوید: «ریان به زور اسلحه و تهدید کنار میران مانده و اگر با من تنها بشود حتما برای نجاتش از من کمک می خواهد. »

و فورا به الیف زنگ می زند و از او می خواهد که ملاقاتی با ریان ترتیب دهد و تهدید می کند در غیر این صورت به عمارت اصلان بی خواهد آمد. الیف با آزاد قرار ملاقات می گذارد و قول می دهد کمکش کند. جهان که در تعقیب پسرش است با دیدن الیف در ماشین آزاد به خودش قول می دهد که الیف را عروس خودش کند و انتقام خانواده اش را با سوزاندن دل عزیزه بگیرد! عزیزه ذهنش درگیر نوشته است و به همه مشکوک شده و حتی وقتی خدمتکارش محمود به او خبر می دهد که میران و هازار تلفنی صحبت کرده اند و قرار همکاری گذاشته اند به او مشکوک می شود و او را خارج از شهر می برد و اسلحه را به دست او می دهد و می گوید: «من از بچگی به تو رسیدگی کرده ام. حالا برای اثبات وفاداری خود باید خودکشی کنی!»

محمود اسلحه را به طرف مغز خود شلیک می کند و عزیزه که از قبل گلوله را از اسلحه خازج کرده است خیالش از بابت محمود راحت می شود. نصوخ چند وکیل استخدام می کند تا عمارتش را هرطور شده از عزیزه پس بگیرد. میران و فیرات دنبال ربایندگان ریان می گردند اما کسی چیزی نمی داند. الیف به ریان می گوید: «اول میران را در جریان بگذار بعد به دیدن آزاد برو و بگو که با میل خودت اینجا هستی وگرنه آزاد به اینجا می آید و کشته می شود. » ریان که می داند میران با این تقاضا موافقت نخواهد کرد ولی قبول می کند که آزاد را ملاقات کند.

کمی بعد شهریار به ریان خبر می آورد که میران برایش ده ها دست لباس خریده و به خانه فرستاده. ریان و الیف به حیاط می روند و ملیکه را می بینند ریان به طرف او می رود و با خوشحالی او را در آغوش می گیرد. سلطان که با دیدن لباس ها اختیارش را از دست داده، دست ملیکه را می گیرد تا او را از عمارت بیرون بیندازد. ریان می گوید: «شما با مهمان اینطور رفتار می کنید؟ » و مانع سلطان می شود. عزیزه وارد عمارت می شود و با دیدن ملیکه به نگاهبان ها دستور می دهد او را بیرون بیندازند.

ملیکه گریه می کند و ریان سعی می کند او را از دست نگهبان ها نجات دهد. میران هم داخل عمارت می شود و با دیدن این صحنه نگهبان ها را بیرون می کند و می گوید: «از این به بعد مادر و خواهر ریان و ملیکه حق دارند به عمارت بیایند و کسی به آنها بی احترامی نخواهد کرد. » اما ملیکه نمی خواهد دیگر دعوا شود از عمارت خارج می شود و ریان هم به دنبال او می رود. ملیکه از ریان می خواهد که با هم به مزرعه برگردند اما ریان می گوید که عاشق میران است و مطمئن است که عشق آنها این دشمنی را از بین خواهد برد. ریان، میران را به اتاق می برد و می گوید: «می دانم الان وقتش نیست ولی خودت رفتاری را که با ملیکه شد را دیدی. می خواستم از تو درخواست کنم ملاقاتی با آزاد داشته باشم. »


خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تردید Hercai

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا