سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت ۸۵ سریال ترکی زن | سریال زن kadin قسمت ۸۵

خلاصه داستان قسمت ۸۵ سریال ترکی زن همچنین سریال زن (کادین) kadin قسمت ۸۵ به همراه جزئیات ماجرا و اطلاعات تکمیلی درباره این سریال ترکی در این مطلب. سریال «زن» سریالی ست که از سال ۲۰۱۷ ساخت و پخش آن همچنان ادامه دارد. این سریال از شبکه فاکس ترکیه پخش می شود. این سریال تلویزیونی در ژانر درام ساخته شده است. داستان این سریال ترکی بر اساس سریال ژاپنی زن محصول سال ۲۰۱۳ است. این سریال را Merve Girgin کارگردانی کرده است.

داستان قسمت ۸۵ سریال ترکی زن
داستان قسمت ۸۵ سریال ترکی زن

سارپ کمی به شیرین خیره میماند و آنجا را ترک میکند. شیرین مات و مبهوت او مانده و نمیتواند حرفی بزند و فقط به رفتن او خیره میماند. سارپ سوار ماشین اش میشود و شیرین دوان دوان خودش را به او نیرساند و سوار ماشین میشود و با هیجان میپرسد سارپ خودتی؟نه من دارم خواب میبینم.خودتی؟ سارپ به او سلام میدهد و شیرین باور میکند که او زنده است و مدام با ناباوری به او نگاه میکند.

سارپ هم بدون حرفی ماشین را روشن میکند و شیرین هم با او همراه میشود و در طول راه با هیجان و خوشحالی میگوید من خیلی دلم برات تنگ شده بود خیلی دلم برات تنگ شده بود سارپ. و وقتی میخواهد به سارپ دست بزند سارپ باعصبانیت فریاد میزند به من اصلا دست نزن. شیرین میترسد و دیگر چیزی نمیگوید . کمی بعد سارپ جلوی قبرستان نگه میدارد و شیرین راهم پیاده میکند و داخل میشوند. شیرین ترسیده و سارپ صبرش لبریز شده و رو به او با صدای بلند میگوید تو دنیا اندازه تو از کسی متنفر نیستم.

تو زندگی منو نابود کردی ،هرچی دلشتم رو از دست دادم بخاطر تو. تو چرا هنوز زنده ای؟ شیرین اورا هل میدهد و با عجله فرار میکند و فریاد میزند کمکم کنید و سارپ هم دنبال او میدود. شیرین پشت ینگ قبری پنهان میشود و سارپ فریاد میزند شیرین همه چیزو به من بگو. بگو برای بهار و بچه هام چه اتفاقی افتاده. اگه من بودم میتونستم نجاتشون بدم. شیرین از این حرف او کمی جا میخورد و وقتی سرش را بلند میکند ۳ سنگ قبر به نام های بهار نیسان و دوروک را میبیند و با تعجب به انها خیره میماند. بعد هم بدون این که سارپ او را ببیند باعجله تاکسی میگیرد و از انجا دور میشود.

سارپ در لحظه اخر او را میبیند و تاکسی را دنبال میکند. اما بین راه از دنبال کردن او دست برمیدارد. سیف الله به سمت حکمت شلیک میکند و پیامی خودش را جلوی شلیک گلوله او می اندازد تا حکمت را نجات دهد. حکمت زخم سطحی برداشته و پیامی هم در حال مرگ است. جیدا جلوی سیف الله و عمران جوری وانمو میکند که پیامی دوست پسرش است و مدام با نگرانی از او میخواهد زنده بماند.

عمران هم او را با خود برخلاف خواسته پدرش همراه میکند تا از پیامی دور نماند. ژولیده به سوات میگوید بزار پسرمو ببینم اگه برن امریکا ممکنه تا سالها نبینمش . حتی هنوز نوه هامم ندیدم. سوات میگوید قرارمون یادت نره تو پولتو میگیری و از همه دور میمونی. ژولیده با لبخند میگوید اون قرار داد وقتی نوشته شده که من نمیدونستم بهار و دوتا نوه هام زندن.

سوات از او میپرسد که چه میخواهد و ژولیده میگوید پول خیلی بیشتر شیرین خودش را فورا به خانه میرساند و به خدیجه میگوید به بهار زنگ بزند چون باید چیزی به او بگوید. خدیجه دست پاچه به انور زنگ میزند و انور وقتی میفهمد شیرین با بهار کار دارد از این کار امتنا میکند. اما بهار صدای او را میشنود و گوشی را از انور میگیرد و بدون این که به حرف شیرین گوش کند میگوید تا جهنم راه درازی داری و بعد تلفن را قطع میکند. شیرین که نمیداند چه کند با هیجان به مادرش میگوید که سارپ زنده است . خدیجه حرف او را باور نمیکند و وقتی شیرین به اتاقش میرود به دکتر سزای زنگ میزند.

سارپ به دیدن سوات میرود و میگوید من یه اشتباهی کردم. رفتم کوچه خانواده بهار ،خواهرش منو دید. سوات عصبانی میشود و میگوید چطور تونستی چنین کاری کنی چرا همه مونو به دردسر میندازی؟ بعد هم کمی فکر میکند و میگوید شما باید برین امریکا و دیگه هم هیچ وقت به این کشور برنگردین. و سارپ بدون گفتن حرفی انجارا ترک میکند و ژولیده که حرفهایشان را شنیده به فکر فرو میرود

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا