سریالسریال خارجی

سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا | داستان قسمت ۴۱۱ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا

در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک داستان کامل قسمت ۴۱۱ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا از نظرتان می گذرد، نظرات خود را در خصوص این سریال با ما در میان بگذارید.

شرمین داد و فریاد می کند و او را به بیمارستان می برد و لطفیه به صحنیه می گوید که می داند به عمد این کار را کرده است. صحنیه با خنده می گوید حق شرمین بوده و این کار را کرده که شرمین در مراسم یک گوشه بنشیند و در کارهایشان دخالت نکند.

در بیمارستان پای شرمین را گچ می بندند، بتول و زلیخا به بیمارستان می روند و شرمین زا به خانه بر می گردانند. شرمین می گوید صحنیه به عمد این کار را کرده است اما صحنیه انکار می کند.

بتول برای اینکه بتواند ارجان را از شرکت بیرون کند نقشه ای می کشد و پیش ارجان می رود و سعی می کند برایش دلبری کند. او به ارجان پیشنهاد می دهد برای نهار به رستوران بروند.

روز بعد مراسم ختنه سرون برگزار می شود و توی عمارت میز و صندلی چیدند و تدارک دیده اند. غفور و راشد مشروب خوردند و مست شدند، هر دو برای نبود دمیر در مراسم گریه می کنند.

وقتی صحنیه متوجه مست بودنشان می شود عصبی شده و غفور را کتک می زند. مهمت کارا و عبدالقدیر و بزرگان چوکوروا به مراسم میایند. عزیزه خانوم به خودش رسیده و پیش مهمت کارا می نشیند و او را معشوقه خودش می داند.

فکرت و چتین پیش دوست فکرت می روند و او می گوید همه جا را گشته و اثری از دمیر پیدا نکرده است. فکرت نامه را به دوستش نشان می دهد و او با دیدن تمبر روی نامه می گوید این تمبر برای زمان حاضر نیست و به ان ها دروغ گفته اند.

فکرت و چتین عصبانی می شوند. روز بعد لطفیه به بازار می رود و حرف های فسون و زن های دیگر که از او و فکرت و تکین بدگویی می کنند و می گویند ان ها برای فریب دادن زلیخا و گرفتن دارایی های دمیر به عمارت رفته اند.

لطفیه با ناراحتی پیش تکین می رود و موضوع را می گوید. مهمت کارا پیش تکین به شرکت می رود. بعد از رفتن مهمت تکین به یکی از کارکنان خودش که اهل اسپارتا شهر مهمت کاراس در مورد امدن مهمت کارا می گوید.

کارمند تعجب می کند و می گوید مهمت کارا سالهاست به بیروت رفته است. تکین شوکه می شود و به مهمت شک می کند. او به اسپارتا می رود و متوجه می شود حرف کارمندش درست بوده و اون عکس مهمت کارا را به یکی از اهالی اسپارتا نشان می دهد و با شنیدن نام هاکان شوکه می شود.

در ادامه می خوانید:

خلاصه داستان قسمت ۴۱۲ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا