سریالسریال خارجی

سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا | داستان قسمت ۴۲۰ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا

در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک داستان کامل قسمت ۴۲۰ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا از نظرتان می گذرد، نظرات خود را در خصوص این سریال با ما در میان بگذارید.

ناگهان بتول را می بینند و به بتول خبر می دهند بتول نیز عدنان را همراه خود به سمت خانه می برد فکرت و سایر افراد با دیدن عدنان بسیار خوشحال می شوند او را در آغوش می گیرند‌.

زلیخا و مهمت از جستجو نا امید می شوند تصمیم می گیرند در ساحل یک چای بخورند زلیخا از گارسون راجب خانواده گوموش اوغلی میپرسد و از شانس خوب زلیخا گارسون با آن خانواده اشناییت دارد و آدرس خانه هولیا را به زلیخا میدهد و آنها همراه به مهمت به سمت خانه هولیا میروند.

فکرت به در خانه بتول میرود و از او تشکر میکند بابت اوردن عدنان بتول نیز با حالت چهره گرفته می گوید که عدنان بچه برادر زاده اوست و نیازی به تشکر نیست و فکرت عذر خواهی میکند که آن روز پیش او نیامده اما بتول می گوید که فکرت به او ارزش نداده و اصلا برای او مهم نیست اگر این چنین بود همچین کاری نمی کرد و ادامه می دهد که هر گاه ارزش قائل شدی آن موقع به در خانه بیا‌.

زلیخا و مهمت به در خانه میرسند و به داخل میروند زلیخا هولیا را می بیند و خود را معرفی میکند و از او میخواهد تا تعریف کند تا بین او و دمیر چه گذشته است‌.

هولیا گریه اش می گیرد و می رود و پرستارش می گوید که الان می آید پرستارش ادامه میدهد تا آنجایی که من میدانم دمیر عاشق هولیا بوده و در آن زمان نامه هایی برای او می نوشت و به قول داده بود که با هم ازدواج کنند اما بعد از اینکه شراکتش با هاکان به هم می خورد فقط در دو سطر برای او نامه می نویسد که او میخواهد با کس دیگری ازدواج کند و هولیا دست از سر او بردارد.

هولیا نیز با دریافت نامه های دمیر خودکشی می کند اما موفق نمی شود و به این حال روز می افتد‌. فکرت در حیاط در حال قدم است که ثانیه و لطفیه را می بیند.

از آنها درباره سفرشان می پرسند آنها هم می گویند چیز زیادی دستگیرشان نشده و فکرت ادامه می دهد پس کلن بیهوده رفته اند و وقتی فکرت خبردار می شود که زلیخا همراه با مهمت به سفر رفته عصبانی میشود اما نمی تواند چیزی بگوید‌. هولیا می آید و تمام نامه ها ی دمیر را به زلیخا می دهد زلیخا باز می کند و نامه ها را شروع به خواندن می کند و تعجب می کند..‌‌

در ادامه می خوانید:

خلاصه داستان قسمت ۴۲۱ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا