سریالسریال‌ایرانی

سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا | داستان قسمت ۴۲۱ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا

در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک داستان کامل قسمت ۴۲۰ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا از نظرتان می گذرد، نظرات خود را در خصوص این سریال با ما در میان بگذارید.

زلیخا پس از فهمیدن ماجرا از هولیا معذرت خواهی میکند و خارج میشوند زلیخا به مهمت می گوید شرم میکند کسی مثل دمیر شوهرش است و ماجرای عشق خودش و ییلماز را می گوید.

مهمت کم کم نسبت به زلیخا حس هایی پیدا میکند، مهمت به زلیخا می گوید کاری دارد و بر می گردد پیش هولیا در واقعه مهمت همان هاکان گوموش اوغلی است که هویت خود را پنهان میکند.

فکرت از ماجرای ازمیر رفتن زلیخا بسیار عصبانی است و سر این با کارگری دعوا میکند وهمچنین چیتین که میخواهد واسطه شود دعوا میکند و چتین استعفا می دهد.

فکرت با عصبانیت شب منتظر زلیخا می ماند و وقتی زلیخا می آید با مهمت در گیر میشود و به او پرخاشگری میکند اما زلیخا مانع این کار میشود و با فکرت بحث میکند و می گوید تو حق نداری از من حساب بگیری.

فکرت از اتفاقات افتاده بسیار ناراحت میشود و از خانه خارج میشود زلیخا به ثانیه می گوید که تصمیم گرفته از دمیر جدا شود و همین فردا داد خواست میدهد اما ثانیه از او میخواهد باز هم فکر کند.

فکرت بیرون بتول را می بیند و بتول هم از او حمایت میکند و می گوید حق داری نگران زلیخا شوی و فکرت هم با بتول شروع به درد و دل میکند و دل بتول را به دست می آورد و می گوید واقعا برای او ارزشمند است در همین حال دو نفر از دوستان شرمین آنها را می بینند و شاهد ماجرا میشوند.

مهمت پیش عبدالقدیر میرود و می گوید نمی خواهد عملیات را انجام دهد و زلیخا آدم خوبی است نمیخواهد علیه او توطئه کند و فورا باید با کاپیتان حرف بزند تا عملیات را متوقف کنند. اما عبدالقدیر به پشتیبانی زنگ میزند و می گوید مانع ملاقات او و مهمت شوند.

وقتی مهمت به مرسین میرود نمی تواند کاپیتان را پیدا کند و نا امید بر می گردد. زلیخا صبح بیدار میشود و میشود ومشغول صبحانه خوردن میشود که از رادیو میشنود کشتی که حاوی بار های آنها بوده غرق شده است و فورا با نگرانی از خانه خارج و به سمت شرکت میرود.

چتین ماجرا را برای گلتن تعریف میکند و اشاره میکند فکرت نسبت به زلیخا حس هایی دارد و گلتن هم متعجب میشود که چتین چه می گوید. مهمت به زلیخا زنگ میزند و می گوید برای بررسی وضعیت بار ها به شرکت می آید زلیخا نیز خبر را به بتول می گوید و بتول هم تعجب میکند.

شرمین دونفر از دوستان خود را می بیند و به منظور پز دادن به آنها به زور می گوید سوار ماشینش شوند اما آنها از این کار امتناع میکنند شرمین تمام کوچه بازار را با صدای بوق خود پر میکند.

در ادامه می خوانید:

خلاصه داستان قسمت ۴۲۲ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا