سریالسریال خارجی

سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا | داستان قسمت ۴۰۸ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا

در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک داستان کامل قسمت ۴۰۸ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا از نظرتان می گذرد، نظرات خود را در خصوص این سریال با ما در میان بگذارید.

زلیخا که متعجب شده از او تشکر می کند. عزیزه خانوم با دیدن مهمت کارا می‌گوید او را می‌شناسد، مهمت که در زمان قدیم به خانه دمیر رفت و آمد داشته و عزیزه را دیده مضطرب می شود و زلیخا به او می گوید که عزیز خانوم آلزایمر دارد بعد از رفتن مهمت کارا تکین و فکرت می‌آیند و زلیخا ماجرای حق امضا را به آنها می‌گوید.

فکرت نسبت به این ماجرا مشکوک است و به مهمت حس خوبی ندارد. مهمت پیش عبدالقدیر می‌رود و در مورد عزیزه به او می‌گوید و ابراز نگرانی می کند.

صبح صحنیه با غفور به خاطر تنبلی و کار نکردن او دعوا میکند و غفور عصبانی می‌شود و می‌گوید از کار در عمارت استعفا می‌دهد و عمارت را با عصبانیت ترک می‌کند.

غفور برای کار به شهر می رود و متوجه می‌شود مهمت کارا برای زمین هایش کارگر های زیادی می‌خواهد. غفور همراه کارگرها سر زمین می‌رود و با اکراه مشغول کار می‌شود.

عبدالقدیر یک پرستار را به عمارت دمیر می فرستد تا به بهانه چکاپ عزیزه خانوم او را بکشد. فادیک می‌گوید زلیخا به همراه عزیز به دکتر رفته‌اند در شهر مهمت کارا با زلیخا و عزیزه خانم روبرو می‌شود.

عزیزه خانم دوباره مهمت را می‌بیند و ادعا می‌کند او را می‌شناسد. می‌گوید او عبدی پاشا خواستگارش است و زلیخا به مهمت می گوید عبدی پاشا عشق دوران جوانی عزیز خانم بوده است و خیال مهمت راحت می شود

در ادامه می خوانید:

خلاصه داستان قسمت ۴۰۹ سریال ترکی روزگارانی در چوکوروا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا