زمان پخش و تکرار سریال هندی قلبم تو دیار غربت گیر کرده + تعداد قسمت ها
زمان پخش و تکرار سریال هندی قلبم تو دیار غربت گیر کرده به همراه تعداد قسمت های سریال قلبم تو دیار غربت گیر کرده همچنین اطلاعات تکمیلی. این سریال؛ یکی از سریال های پر طرفدار هندی است. این سریال در ۱۷۰ قسمت ساخته شده است. این سریال ساعت ۲۰:۰۰ از gem balleywood پخش می شود. ساعات بازپخش آن نیز ۴:۰۰ و ۱۲:۰۰ است.
قلبم تو دیار غربت گیر کرده (به انگلیسی: My Heart Lives In A Foreign Land) یک سریال روزانه هندی است که توسط شبکه استار پلاس در ۷ نوامبر ۲۰۱۶ به نمایش درآمد. تولید شده توسط اکتا کاپور و شبها کاپور آرجون بیلانی، درشتی دهامی و وینیت رینا از ستارههای این فیلم هستند.
این سریال از فیلم سرزمین بیگانه با بازی شاهرخ خان الهام گرفتهاست و همچنین از رمان مهجر مانجو کاپور نیز الهام گرفتهاست. سری شات در هندو همچنین در منظره شهرهای وین و اینسبروک از اتریش. نشان میدهد دوبله شد در مالایایی به عنوان Akkareyanente Manasam و پخش در Asianet Plus.
Pardes Mein Hai Mera Dil داستان Raghav و Naina دو نفر با یک قلب طلایی که بخت به دیدار و سقوط در عشق در یک سرزمین خارجی اما به مقصد به صورت چالشهای خود را قبل از نهایی اتحادیه
داستان سریال
راگو مهرا خانواده ای ثروتمند دارد که در استرالیا زندگی می کنند. نامزد او، سانجنا دختری ثروتمند و پرافاده است که به و بی اعتنایی می کند. ننا باترا زنی است که ارتباط نزدیکی با خانواده اش دارد و به خاطر مادرش آشا، که بیماری قلبی دارد نامزدی با نامزدش را به هم می زند. او به خاطر عمل قلب مادرش او را به استرالیا می برد و در آنجا با راگو آشنا می شود.
ننا و راگو کم کم دوست می شوند. مادربزرگ راگو، ایندوماتی که تحت تاثیر ننا قرار گرفته است و از او خوشش آمده، قرار ازدواج ننا با نوه دیگرش، ویر را فیکس می کند با این همه در روز عروسی، ویر فرار می کند و ایندوماتی از راگو می خواهد که داماد شود و با ننا ازدواج کند. راگو عشقش به سانجنا را قربانی می کند و با ننا ازدواج می کند. ننا در ابتدا احساس می کند به او خیانت شده است اما خیلی زود به راگو اطمینان می کند. سانجنا از ویر باردار می شود اما باعث ایجاد سوءتفاهم برای ننا می شود و به دروغ به ننا می گوید که بچه راگو را در شکم دارد که بعدا حقیقت مشخص می شود. بعد از این جریان، ننا به راگو کمک می کند که در استرالیا کسب و کار تازهای را آغاز کند. در همین دوره، ایندوماتی به کما فرو میرود. راگو موفق میشود محصولی را تولید کند اما ویر و پدرش، مادان ایده او را میدزدند و به عنوان ایده خودشان آن محصول را به فروش میرسانند. ننا مدارکی علیه ویر جمعآوری میکند و این مدارک را به خریدار، ریحان کورانا نشان میدهد. او به ننا می گوید اگر به او ۲۰ هزار دلار بدهند می تواند ثبت اختراف راگو را پس بگیرد.
ننا با همسر ریحان ملاقات میکند و قبول میکند به جای او که نازا است از راه لقح مصنوعی بچه آنها را به دنیا بیاورد و از این طریق به راگو کمک می کند اما راگو دچار سوءتفاهم و شک شده و فکر میکند ننا با مرد دیگری ارتباط نامشروع دارد و بچه آن مرد را در شکم دارد و بدون هیچ توجیهی، ننا را طلاق میدهد.
از طرفی دیگر سانجنا و ویر با هم ازدواج میکنند. سانجنا هم بچه ویر را که دختر است به دنیا میآورد و نام او را ویرا میگذارند. عموزاده راگو، شوریا با پراگیا ازدواج میکند و صاحب فرزندی به نام پرایاگ میشوند. آهانا، همسر ریان تصادف میکند. این تصادف اتفاقی نیست بلکه عمدی در کار است و دست نامادری ریحان، هارجیت پشت این تصادف است. آهانا که وضعیت وخیمی دارد به ننا میگوید بچهاش که در شکم اوست در خطر است و از دنیا میرود.
۳ ماه بعد:
ننا در هند زندگی می کند و راگو یک تاجر مغرور است. برادر ویر، آکاش با شومیا ازدواج کرده است و پسری به نام امان دارند. ایندوماتی از کما بیرون میآید و اشتباها گمان می کند بچه آهانا، فرزند راگو و ننا است. راگو کل آن شرکتی که ننا در آن کار می کرد را میخرد تا اینگونه ننا را آزار دهد اما بعدا نرم می شود.
ریحان تازه فهمیده که آهانا یک زنی را بکار گرفته بود تا فرزندش را در رحم نگه دارد و باردار شود. به همین دلیل به دنبال آن زن می گردد و موضوف را به نامادریاش هم اطلاع میدهد و حالا او درصدد آن است که فرزند آهانا را بکشد و به همین خاطر یکی سری اراذل و آوباش میفرستد تا به ننا که باردار است آسیب برسانند اما راگو ننا را نجات میدهد. ننا هم که حالش بد میشود به بیمارستان رفته و زودتر از موعد زایمان میکند و یک پسر به دنیا میآورد که آهان نام دارد.
ننا و راگو دوباره به هم نزدیک میشوند و به یکدیگر مجددا ابراز علاقه میکنند اما بعدا به خاطر یک سری سوء تفاهمات راهشان را از هم جدا میکنند. ریحان به راگو حمله میکند چراکه فکر میکند او فرزندش را دزدیده بوده است. راگو درحالیکه فکر می کرد ننا به او خیانت کرده و ریحان پدر آهان است از دنیا میرود. ننا هم برای اینکه بتواند پیش آهان بماند و از او مراقبت کند با ریحان ازدواج میکند. حالا ننا و ایندوماتی در خانه ریحان زندگی میکنند و قصد دارند از هارجیت و پسرش آرمان انتقام بگیرند. ننا، وانمود میکند که روح آهانا را دارد. آرمان و عشق زندگیاش ایرا، بعد از چندین مراسم متعدد با هم ازدواج میکنند و صاحب فرزندی به نام عمران میشوند اما ریحان؛ آرمان را به زندان میاندازد. ننا افکار پلید هارجیت برای کشتن او و آهان را رو میکند. او به ایندوماتی می گوید که ازدواج او با ریحان واقعی است. هارجیت به خاطر جرمهای که مرتکب شده دستگیر می شود اما سعی میکند در همین بین به ننا شلیک کند که ریحان خودش را جلوی ننا میاندازد و خودش را قربانی میکند و میمیرد.
۷ سال بعد:
ننا، آهان و ایندوماتی به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی می کنند. ننا معلم است و وقتی شاگردانش درمورد داستان عشق زندگیاش از او میپرسند به عکس راگو اشاره میکند و به آنها میگوید که راگو به او عشق را یاد داده و اقعیت زندگی او راگو بوده و دوست دارد در جهان بعدی هم کنار او باشد.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |