سریالسریال خارجی

خلاصه داستان قسمت آخر سریال کره ای ذهن زیبا بدون سانسور

در این مطلب از سایت مجله اینترنتی کولاک داستان کامل قسمت آخر سریال کره ای ذهن زیبا را می خوانید: این سریال با الهام از رمان گوتیک فرانکشتاین اثر مری شلی، داستان یک جراح مغز و اعصاب بسیار مشهور اما بی‌احساس و درگیرشدن او با مرگ‌های مرموز در بیمارستانی را بازگو می‌کند که در آنجا کار می‌کند.

جلسه کمیته اخلاقی برای اخراج دکتر لی و دکتر هیون شروع شده است. دکتر چه و مدیر یانک منتظر اخراج آن ها هستند و مدیر یانگ که تصور می کند او مریض است این کار دکتر لی را درک نمی کند و بعد از آن می گوید او چرا دکتر هیون را نجات نداده است که می گوید برایش نقشه هایی دارم و می رود.

دکتر ها از سوگ جو و یونگ اوه سوالاتی درباره کارشان می کنند و از آن ها توضیح می خواهد که دکتر هیون می گوید وضعیت بیمار خوب نبود و نمی توانستیم منتظر دو اهدا کننده بمانیم.

جی سونگه از خانم جانک درباره جلسه کمیته اخلاقی سوال می پرسد و او می گوید که این جلسه تازه شروع شده است و هنوز چیزی مشخص نیست و از وضعیت خوب فعلی دکتر لی می گوید و اصرار دارد که زودتر خوب شود تا تلاش هایش بی نتیجه نماند.

دکتر یونگ اوه لی از دکتر هیون طرفداری می کند و او می گوید که نمی خواست این کار را انجام دهد و من با تهدید او را وادار به این کار کردم و او هم مثل بقیه از این که من احساس ندارم و دچار اختلال روانی ام ترسید و به اجبار انجام داد. دکتر هیون از جایش بلند می شود تا جلویش را بگیرد که موفق نمی شود و یونگ اوه به حرف هایش ادامه می دهد و همه چیز را به گردن می گیرد.

دکتر هیون مقابل پدر دکتر لی می ایستد و می گوید که اینطور ها هم نیست و او تنها می گوید که باقی تصمیم ها بر عهده روسای کمیته اخلاقی است و جلسه به پایان می رسد.

سوگ جو دلیل این کار را از یونگ اوه می پرسد که او می گوید تو فعلا کار های بیشتری داری و بهتر است به اون ها فکر کنی…

دکتر لی به دیدن جی سونگه رفته است که جی سونگه می گوید چرا بدون گفتن به من همچین کاری کردی اما یونگ اوه می گوید چیزی که تو می خواستی رو من داشتم و به خاطر اعتماد و علاقه ام به تو این کار رو کردم. تو به من احساس و درک و عشق بخشیدی و به جی سونگه ابراز علاقه می کند.

روسای کمیته اخلاقی درباره اخراج دکتر هیون صحبت می کنند و در خصوص اخراج دکتر لی مطمئن هستند، اما پدر دکتر لی خواهش می کند و توضیح می دهد که یونگ اوه مریض نیست و از من پزشک حاذق تری است و بهتر است از اخراج کردنش صرفه نظر کنید و به جاش من را تنبیه کنید و سر تعظیم فرود می آورد.

مدیر یانک به دکتر چه می گوید که دکتر لی خودش را قربانی کرده است و به جای پسرش قصد دارد که تنبیه شود و از مدیریت استعفا داده است و قول مدیریت بعدی را به دکتر چه می دهد و می گوید اگر دارو را تجاری سازی کند او می تواند این پست را به دست بیاورد.

دکتر هیون به سراغ دکتر چه می رود و می گوید داروی ما موردی ندارد و دکتر چه فکر می کند که او برای اخراج نشدن این کار را می کند اما سوگ جو ادامه می دهد و می گوید باید همه چیز را قبل از این که ماجرا به بیرون برود، علنی کند.

دکتر هیون به مرکز تحقیقات می رود و می گوید که باید از نو شروع کنند اما همکارش به قصد کشت بهش حمله می کند و می گوید اجازه نمی دهد که همه چیز را از بین ببرد و نیرو های امنیتی سوگ جو را نجات می دهند و دکتر لی به کنار می رود و می گوید می خوای چیکار کنی و پاسخ می دهد که مسئولیت کارمو قبول می کنم.

 با دکتر چه تماس می گیرند که سراسیمه آماده می شود و در حال بیرون رفتن از اتاقش است که مدیر یانک را می بیند و او می گوید هیچ نگران نباش، چرا که من نقشه دارم و دکتر چه را به مرکز دادستانی می برد و می گوید خودت را معرفی کن و قول وکیل به او می دهد تا کمکش کند.

یونگ اوه به اتاق پدرش رفته است و می گوید نمی خواهم یک بار دیگر به خاطر من همه زندگیتونو از دست بدین و او می گوید به خاطر تو نیست و من با این کارم یک یادبود خوب از خودم به جا می گذارم …

یک سال بعد

مین جی در یک برنامه تلویزیونی صحبت می کند و خودش را متخصص مغز و اعصاب معرفی می کند که دکتر ها همه با هم حرف می زنند و می خندند و یکی از آن ها حسابی حرصی می شود.

دکتر هیون به دیدن دکتر لی رفته است و می گوید که او به دیدن خانواده دکتر شین رفته است و دکتر لی از پیشرفت بیمارستان می گوید که سوگ جو تعجب می کند و او با خنده می گوید که پسرش تازگی به دیدنش رفته و می خندد، از حرف های دکتر هیون می توان فهمید که دکتر لی پسرش، مدیر بیمارستان شده است.

دکتر لی یکی از بیمارانش را معاینه می کند که تومور روی گوشش قرار دارد و شنوایی اش را از دست می دهد اما ممکن است معجزه وجود داشته باشد، مرد اختیارش را از دست می دهد و او را بی احساس خطاب می کند که دکتر لی می گوید درست می گی و من هیچ چیزی را حس نمی کنم اما برای کمک به تو هر کاری می کنم و لحظه ای از تلاش دست نمی کشم.

دکتر لی از اتاق بیمارش بیرون می آید و با جی سونگ حرف می زند و به نظر می آید که جی سونگه باردار است و آن ها قرار است مادر و پدر شوند. بعد از مدتی حرف زدن جی سونگه و یونگ اوه در خیابان به هم می رسند و پایان…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا