ثروت اسدالله عسگراولادی چقدر بود؟+بیوگرافی و علت فوت
اسدالله عسگراولادی عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی و رئیس اتاق بازرگانی و صنایع ایران و چین فوت کرد. درباره ثروت اسدالله عسگراولادی گنانه زنی های بسیار زیادی شده است. وی چند روز قبل به علت عارضه مغزی در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان بستری شده بود.
گفتنی است اسدالله عسگراولادی از بازرگانان بنام ایرانی، معروفترین صادرکننده خشکبار ایران، عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران در تمام دوران پس از انقلاب و رئیس اتاق بازرگانی و صنایع ایران و چین بود.
اسدالله عسگراولادی ۱۵ اسفند ۱۳۱۲ در خانه ای در حوالی چهارراه سیروس تهران به دنیا آمد. او از برجستهترین بازرگانان ایرانی، معروفترین صادرکننده خشکبار ایران، عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران در تمام دوران پس از انقلاب، رئیس اتاق بازرگانی و صنایع ایران و چین. برادر وی حبیبالله عسگراولادی از سیاستمداران مهم ایران بود.
برخی او را یکی از ثروتمندترین افراد ایران بهشمار آورده و مجله فوربز میزان سرمایه او را حدود ۸ میلیارد دلار برآورد میکند. صادرات پسته، زیره، میوهجات خشک و واردات شکر و لوازم خانگی مهمترین فعالیت اقتصادی اوست. با این حال عسگراولادی خود را بازرگان کوچکی میداند که در زمینه صادرات فعالیت کوچکی دارد.
عسگراولادی از اقتصاد بازار، توسعه صادرات و حمایت از بخش خصوصی حمایت میکند. او از منتقدان سیاستهای اقتصادی دولت احمدینژاد است، اما علیرغم اعتراضهای تند و بیپرده از دولت احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری دهم به وی رأی داد. وی حمایت از احمدینژاد را با توجه به حمایت ولی فقیه از او توجیه کرذ: «چون رهبر معظم انقلاب امر به حمایت همه از دولت احمدینژاد کردهاند، ما از دولت ایشان حمایت میکنیم، با اینکه معتقدیم این دولت و سیاستهای اقتصادیاش به تمام معنی فشل است.»
اسدالله عسگراولادی درباره ثروت خود طی مصاحبه ای گفته بود: «من سرمایهدار نیستم. ولی سرمایهگذار هستم. پول دارم ولی نه به آن اندازه که میگویند. غنی هستم، ثروتمند نیستم. ولی محتاج به کسی هم نیستم. در تمام تهران یک انبار دارم، یک دفتر کار دارم و یک خانه. البته قیمتشان بالاست. خانهام خیابان فرشته است. انبارم بزرگترین انبار تهران است. اینها را دارم اما نمیتوانم بگویم این افسانهسازیها (درباره ثروتم) درست است. هیچوقت هم جلوی قاضی نایستادهام. نه محاکمه شدهام نه کسی را پای میز محاکمه کشاندهام. اگر طلبکار بودم یا گرفتهام یا بخشیدهام. به هر حال من تکاثر ثروت ندارم.»
گزیدههایی از سخنان او در این مصاحبه را میخوانید:
من ۵۰ تا ۶۰ سال است که نیم ساعت مانده به اذان صبح بیدارم، ساعت ۶ استخر میروم و ۷ از خانه بیرون میآیم. اصلا نمیتوانم در خانه بمانم. آفتاب به آفتاب بیرون از خانه هستم. اول به دفتر شخصی ام سر میزنم و کارهایم را که انجام دادم به اتاق ایران و چین میآیم. جلساتی که دعوت میشوم را میروم. هر روز هم به چند جلسه دعوت میشوم. در گذشته هر ماه ۲ سفر کاری و شغلی به خارج از کشور میرفتم.
دکترهای حاذقی در چین و ژاپن به من توصیه کردند سه چیز را رعایت کنم. اول اینکه غذا که میخورم سیر نشده از سر سفره بلند شوم، دوم اینکه حرص نخورم اصلا انگار دنیا وجود ندارد. ولی من میگویم مگر میشود؟ اما آنها اعتقاد دارند اگر میخواهید عمر طولانی داشته باشید، باید دنیا را بیخیال شوید. سومین توصیه این بود که حتما میان روز نیم ساعت چرت بزنم.
تا الان که اینجا نشستهام هیچ وامی از هیچ بانکی دریافت نکردهام. بدهی به هیچکس هم ندارم. ستون ضرر هم در دفترم ندارم. من به واسطه اطلاعاتی که از بازار کسب میکنم و در روزنامهها میخوانم و در تلویزیون میبینم، میتوانم زودتر از اتفاقات مطلع شوم. بیکار نمینشینم. دائما در حال کسب اطلاعات هستم. حتی موقع ناهار و در مراسم ختم اطلاعات را از افراد مختلف در حوزههای مختلف چه سیاسی و چه اقتصادی کسب میکنم. از نمایندگان مجلس از اوضاع آنجا خبردار میشوم و از نمایندگان شورای شهر اوضاع شورا را.
شعاری هم دارم که به همه میگویم: هیچ وقت به هیچ کس بیش از یکهفتم سرمایهام را نسیه نمیدهم هرچقدر هم آن فرد معتبر باشد. چراکه اگر آن میزان به خطر افتاد، همه داراییام را یکجا نبازم. هیچ وقت هم نسیه خرید نمیکنم. یا نقد پرداخت میکنم یا بر اساس اعتماد دوطرفه خرید میکنم. همیشه هم یک برگ چک توی جیبم است. برای اینکه وقتی مجبور شوم در نمانم. اینها شعار من است. در این شعارها هم موفق هستم.
روزگاری ۶۰۰ نفر کارمند داشتم؛ اما امروز ۸۰ نفر برایم کار میکنند. البته تعدیل نیرو نکردم؛ خودشان رفتند و به کار دیگر مشغول شدند. من شعبههایی را در مشهد، قم، تهران، سیرجان، کرمان و رفسنجان داشتم که همه را تعطیل کردم. در خارج از کشور هم ۴ شعبه در دبی، لندن، هامبورگ و هنگ کنگ دارم.
من باغ پسته ندارم، چون پسته را میخرم و میفروشم. اما پسرم را وارد این کار کردم. پسرم الان صاحب بیش از ۴۰۰ هکتار باغ پسته در یزد است. اما من از او پسته نمیخرم. او خودش پسته را تولید میکند و میفروشد و صادر میکند. سالانه ۱۰ تا ۱۵ هزار تن پسته صادر میکند. من فن کار را به او یاد دادم. باید روی پای خودش بایستد.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |