چهره هاسلبریتی ایرانی

جدیدترین مصاحبه با السا فیرز آذر؛ «فروید را خیلی دوست دارم»!

گفتگو با عباسعلی اسکتی

مجله اینترنتی کولاک: السا فیروز آذر، بازیگر سینما و تئاتر، متولد بیست و پنج شهریور هزار و سیصد و شصت و دو، دانشجوی ادبیات نمایشی، آغاز فعالیت هنری او در سن هفت سالگی با بازی در فیلم « افسانه آه » بود هرچند با فیلم زن زیادی ساخته خانم تهمینه میلانی بازیگری را حرفه ای تر دنبال کرد.

از او فیلم های نام آشنای « آتش بس » ، « نسکافه داغ داغ  » ، « زن زیادی » ، « تقاطع » ، « مجنون لیلی » و « سوپراستار » را در ذهن ها مانده است، با السا فیروزآذر که این شبها اولین تجربه کارگردانی اش در تئاتر را با نمایش « هزار و یک تو » در عمارت نوفل لوشاتو را روی صحنه برده است، به همین بهانه گفتگویی داشته ایم که با هم می خوانیم.

 

 

*این اجرا چه حرفی برای گفتن دارد؟

 

کلیت موضوع مساله ای بود که ذهن من را چندین سال به خود درگیر کرده بود، چیزی که از از نیازهای ما در جامعه می آید. روابط امروز پر از شک است و آنطور که من در میان هم سن و سالهای خودم تجربه کرده ام، حالا یک دهه کوچکتر و بزرگتر دیده ام این است که روابط کم کم به جای اینکه به سوی « ما » برود به سوی « من » می رود و آدمها بیشتر از اینکه بتوانند ایجاد ارتباط کنند و روابط صمیمی برای خودشان درست کنند، به خودشان پناه می برند که اینها خودش از اصطلاحات خودشیفتگی، نارسیسم و روانشناسی به این شکل تعبیر می شود که به خود پناه می برند البته نه به آن شکل خودخواهی، از ترس و از عدم اعتماد به خود پناه می برند، این مساله ای بود که خیلی توجه من را به خودش جلب کرد و کل این داستان هم نتیجه تحقیقات من در سه سالی بود که در مجموع به این نمایشنامه رسیدم. چون در دانشگاه هم ادبیات نمایشی می خواندم همه اینها ذهن من را به خودش مشغول کرد و باعث به وجود آمدن این نمایشنامه شد که تم آن خیانت است، هزار و یک تو به این می پردازد که چرا آدم ها اعتماد نمی کنند و آدمها کجا صدمه خورده اند؟ کابوس های یک آدم در طول یک شب که نشان از عدم احساس او در ایجاد رابطه دارد.

 

*نوشتن آن چقدر طول کشید؟

 

خود نوشتن سه سال طول کشید ولی جمع آوری اطلاعات از دو سال قبل از اینکه من وارد دانشگاه شوم، به شدت مشغول خواندن مقالات فروید بودم، حس می کردم که هر چیزی که ما اسمش را می گذاریم بیماری به صورت کوچک می تواند در خود ما وجود داشته باشد. مثلا خودآزاری و دیگرآزاری و بدبینی، من سالها در پی آن بودم تا بتوانم به خودم کمک کنم برای اینکه آزار نبینم و در مقالات فروید که واقعا گنجی هستند و متاسفانه آنقدر که شایسته اش است به آن اهمیت داده نمی شود آن را یافتم، مقالات فروید می تواند به آدم های بعد از خودش حتی در یک کشور دیگر کمک کند، در نتیجه موضوع پایان نامه و گردآوری اطلاعات و هزار ویک شب و قصه های آن برای من خیال پرداز باعث ایجاد هزار و یک تو شد.

 

*اینکه یک نویسنده کار خودش را کارگردانی کند تاثیری در بهتر شدن آن دارد؟

 

به نظر من قطعا بهتر است چون من تنها کسی که بودم که در ظاهر وقتی جمله ها را می دیدم و همه نمی دانند چگونه باید آنها ادا شوند ولی وقتی شما خودتان نوشته باشید می دانید منظورتان چه بوده است. چگونه می خواهید ادا شوند و این می تواند خیلی کمک بزرگی برای همه آدم های گروه باشد چون شما تنها کسی هستید که می دانید چه چیزی در سرتان است و چه تصویری داشته اید. شاید اگر نویسنده کس دیگری باشد دسترسی به آن نداشته باشید، به آن حال و هوا و ظرافت های داستان، به نظر من دلیل اینکه خیلی از کارگردان ها متن های خودشان را می نویسند می تواند همین باشد. تسلط بیشتر روی موضوع و درک و دید ذهنی که شخص نویسنده دارد یک مقدار می تواند با کارگردان متفاوت باشد.

 

*هماهنگی بین بازیگران فرم این اجرا چگونه انجام شد؟

من خیلی حرکتهای فرم را دوست دارم، حتی با دیدن فیلمهای بروس لی و جکی چان و … از بچگی حرکتهای نمایشی زیادی انجام می دادم، بعدا در تئاتر و مخصوصا وقتی با آقای آهنین جان آشنا شدم در تئاتر ایشان این مدل کار را دوست داشتم، خیلی تجربه خوبی برای من بود که دو سه سال پیش ایشان و در کارگاه های ایشان بودم و می دیدم که چه اتفاق هایی می افتد و این حرکات تقریبا تمرین هر روزه بود، بعد که کلاس های خودم را دائر کردم وقتی فهمیدم چه روش خوبی است و چقدر به سیستم بازی در تئاتر می تواند کمک کند، بدن خوب داشتن و بیان خوب داشتن، با بچه های کلاسم این حرکات را تمرین می کردم.

 

*هماهنگی حرکات بدن بیست و چند نفر سخت نبود؟

ما شش ماه هر روز تقریبا این کار را می کردیم و خیلی به نظر من نتیجه خوبی هم من و هم بچه های گروه  از کارهای فرم گرفتیم، برای اینکه این واقعا بیس بچه ها است، بدن خوب داشتن و آشنایی با پشتکار، متاسفانه ما خیلی کم می بینیم پشتکار داشتن را، کلا خیلی ریلکس همه چیز را  برگزار می کنیم و عادت به پشتکار نداریم، اینکه این بچه های کارگاه من هر روز تمرین می کردند نتیجه اش را با اجراهایی با حال خوب و مخاطبان راضی می توان دید، واقعا اختلاف آنها با یک گروه بزرگ خیلی کم است، برای داشتن چنین گروهی واقعا خوشحال هستم و خدا را شکر نتیجه خوب بوده است.

 

*انتخاب بازیگران به چه صورت و با چه معیارهایی شکل گرفت؟

 

در مورد بازیگران فرم آمادگی بدن و پشتکار و اخلاق در مورد آنها مهم بوده است خصوصا کاری که هر هر روز ما با هم سر و کار داشته ایم، کار کوتاه نیست که بگویید حالا چند روز چشم روی هم می گذاریم بگذرد. داستان دیگری که داشت این بود که هر کدام از این نقش ها برای شما که می نویسید و می خواهید اجرا ببرید یک نکته مهم و بولد دارند، برفرض برای انتخاب نقشی که خانم نسیم شجاعی بازی می کردند، کسی که رویاها را ایشان دارند می بینند، داشتن صدایی زیبا و قابلیت تنوع در بازی و نقش ها برای من خیلی مهم بود که ایشان هر دو را به بهترین شکل داشتند، یا ادیب قریب و بابک شجاعی، مثلا آقای شجاعی زیبایی صدا و جذاب بودن که صدا از نظر من خیلی مهم بود، برای اینکه من در کتابهای مختلف خوانده ام که برای مردها زیبایی و بینایی و برای زن ها حس شنوایی شان مهم است که می تواند یک زن را مجذوب و شیفته جنس مخالفش کند، این شاید مهمترین نکته برای انتخاب آقای قادری بوده است و نقش فروید که من ارادات عجیب غریبی به فروید بزرگ دارم. ایشان را خیلی دوست دارم و وقتی زندگینامه و بیوگرافی شان را می خواندم برخلاف تصویری که ما داریم که همه چیز را جنسی می بیند، اصلا اینگونه نیست، یک آدم بسیار وفادار، یک آدم با پشتکار عجیب غریب، با سواد، ادبیات بین الملل می داند و یک موجود استثنایی، من این کاراکتر را یک موجود دوست داشتنی و عمیق می دیدم و این را در ادیب قریب که بازیگر بسیار خوبی هم است دیدم، ما این کار را سه ورژن در جشنواره دانشجویی بردیم که ایشان با اخلاق بسیار عالی همیشه پا به پای من بودند.

 

*وضعیت امروز تئاتر را چگونه می بینید؟

 

متاسفانه آن چیزی که در عمل دیدم، امیدوارم بشود سر سوزنی تغییر در آن ایجاد کرد چون بدترین قسمت مرحله مجوز است، شما نمی توانید قبل از اینکه مجوز بگیرید تبلیغ کنید! این خیلی دردناک است، وقتی دو هفته زودتر می روید مجوز بگیرید، می گویند شما نباید الان بیایید چون خیلی ها  در صف هستند در حالی که من دو ماه قبل درخواست داده بودم، خب این یعنی کشتن سرمایه،  شما سرمایه شخصی می گذارید و سرمایه شما بر باد می رود، باز بدتر از آن تنزل کیفیت در تئاتر است و من دیدم این چگونه رخ می دهد، شما با اختصاص دادن نور و دکور به یک اجرا دو روز قبل از اجرا چه نتیجه ای می توانید بگیرید، ما پروژکتور کافی در سالن نداریم و مجبور شده ایم نور از بیرون بیاوریم و چون در یک سالن پروه های مختلف هم زمان اجرا دارند متاسفانه نه سالن و نهگروه ها با گروه های دیگر همکاری نیم کنند در نتیجه در پروژه من این نورها هر روز کنده می شود، آن چیزی که برای آن زحمت کشیده اید جلوی چشم پر پر می شود، شاید تماشاچی عادی آنقدر متوجه نشود ولی من متوجه می شوم چه چیزی را هر روز داریم نادیده می گیریم، یا مقوله صدا، ما الان در کمتر جایی می بینیم سیستم مونو باشد اما الان ما یک بلندگو داریم، این فاجعه است که یک طرف سالن کمتر می شنود و یه طرف بیشتر، دکور من یک دکور متحرک بوده و است، چرا؟ برای اینکه سیال بودن باید در آن وجود داشته باشد و صحنه لحظه به لحظه عوض شود، آیا من می توانم شش ماه با بازیگران حرکاتی را که تمرین کرده ام در دو روز با حرکات دکور هماهنگ کنم؟ همه آن میزانسن ها و حرکات را؟ وقتی شما دو روز قبل به من سالن را تحویل می دهید با این امکانات نور و دکور، این یعنی من را ناخوداگاه هدایت می کنید به سمت یک کار ایستا که هیچ خلاقیتی ندارد و از نور و تصورات ذهنی که قصد ایجاد آن را داشته اید می گذرید و به سمت کارهای رئال می روید، اینکه چهار تا بازیگر بذارید و راحتتر باشید، این ها چیزهایی است که باعث می شود کسی که فعالیت می کند بگوید مقرون به صرفه نیست، پس نورپردازی نکنم، پس دکور متحرک نگذارم، چون نه اجازه می دهند و خیلی هم روتین شده که یک روز قبل نور را به شما می دهند، مگر می شود نورپردازی را در ده ساعت در آورد؟ این یعنی کشتن زیبایی های بصری در تئاتر و این می شود که همه دلسرد می شوند و مردمی که جذب تئاتر می شوند دوباره الان دلسرد می شوند چون می بینند کیفیت دارد پایین می آید. متاسفانه این روش ها و سیاست ها در سینما نیز وجود دارد، سینما با راهکارهای اشتباهی که داشته کیفیت را پایین آورده برای اینکه بتواند پولی که در می آورد بیشتر باشد و جوابگوی پروژه بعدی ، پس متاسفانه با کیفیت نیست.

 

*استقبال مخاطب تا امروز چگونه بوده است؟

 

علاوه بر گروه عزیزم مخاطبان نقطه قوت قلب هستند، بسیار بازخوردهای خیلی خوب که فکر نمی کردم ری اکشن ها اینقدر خوب باشد، واقعا دلخوشی به ری اکشن ها است و خدا را شکر دوست داشتن که این برای من بهترین است، شش ماه بدنم لرزید و می ارزد به این لبخند و اشتیاق و اینکه مخاطبان کار را فهمیده اند در صورتی که کار خیلی گنگ بوده، خیلی می ترسیدم از اینکه نتوانم  آنچه در فکرم بوده را برسانم، مخاطب الان نقطه قوت قلب من است.

 

*اولین تجربه کارگردانی شما ادامه خواهد داشت؟

 

بله؛ هر چقدر بیشتر می گذرد می فهمم کارگردانی را بیشتر از بازیگری دوست دارم، کارگردانی خیلی بیشتر با روحیه من جور است، خیلی زیاد، حتما ادامه می دهم و تصمیم دارم همه تلاش خودم را بکنم که اولین کار سینمایی ام را در سال آینده بسازم، به امید اینکه بتوانم.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا