سینماسینمای‌جهان

معرفی فیلم «جنگ سرد» به کارگردانی پاوو پاولیکوفسکی+خلاصه داستان و بازیگران

مجله اینترنتی کولاک: کارگردان فیلم موفق «آیدا» که در سال ۲۰۱۳ جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیی زبان را گرفت این بار با فیلم «جنگ سرد» ( the cold war) توانست جوایز فیلم اروپا را درو کند!

 

 

آکادمی فیلم اروپا طی مراسمی که شنبه ۱۵ دسامبر (۲۴ آذر) در شهر سویا کشور اسپانیا برگزار شد، برندگان جوایز فیلم اروپای سال ۲۰۱۸ را اعلام کرد.

در این دوره از جوایز فیلم اروپا، فیلم عاشقانه سیاه و سفید  «جنگ سرد» به کارگردانی پاوو پاولیکوفسکی که امسال از سوی کشور لهستان به رقابت اسکار نیز فرستاده شده توانست بالاترین جایزه را از آن خود کند. این فیلم در کنار جایزه بهترین فیلم توانست جایزه بهترین کارگردان (پاولیکوفسکی)، بهترین فیلمنامه‌نویس (پاولیکوفسکی)، بهترین بازیگر زن (یوانا کولیگ)  و بهترین تدوینگر (یاروسلاو کامینسکی)  را نیز بدست آورد.

«جنگ سرد»؛ یک داستان عشقی کلاسیک با یک پس زمینه سیاسی است. مانند «آیدا»؛ «جنگ سرد» هم سیاه و سفید فیلم برداری شده و یک عاشق و معشوق را پانزده سال؛ از سال ۱۹۴۹ در لهستان کمونیستی تا دوران جاز در پاریس و راک اند رول در برلین غربی دنبال می کند. عشقی بین یک آهنگساز و یک خواننده که فراتر از آن می رود که مورد قبول معیارهای کمونیستی باشد.

طرز استفاده پاولیکوفسکی از موسیقی و ترانه در این فیلم یکی از امیتازات بالای فیلم است و این کارگردان با کمک فیلمبرداری سیاه و سفیدِ تحسین برانگیز لوکاش زال (که «ایدا» را هم فیلمبرداری کرده بود) و بازی های درخشان جوانا کولیگ و توماش کات، حماسه ای عاشقانه و مملو از احساس و خلاقیت ساخته است.

جوانا کولیگ و توماس کوت دو ستاره محبوب لهستانی به ترتیب نقش‌های زولا و ویکتور را ایفا می‌کنند که یکدیگر را در لهستان ۱۹۴۹ ملاقات می¬کنند وقتی ویکتور صدای آوای زولا را که در میان گروه کر محلی می‌شنود. این پیش‌درآمدی شگفت انگیز است که از آینده به ظاهر نامشخص می‌آید.

زولا برای هماهنگی بیشتر صدایش با لهجه محلی سعی دارد به خواندن دیگر زنان محلی توجه کند و زمانی که نوبت او رسید روی تن صدای آن‌ها بخواند. او ترانه‌ی موزیکال روسی را انتخاب می‌کند که آن را در گذر از سینما دیده بود.  ویکتور –به دلیل این‌که زولا محلی نیست و آن‌ها به شخصی با شناخت به موسیقی محلی نیاز دارند- سعی بر حذف او دارد اما زولا حاضر به کوتاه آمدن نیست. ما شاید باید ۱۰ دقیقه کش‌مکش آن‌ها برای درک ویکتور را که به طول می‌انجامد مشاهده کنیم.

 

 

چیزی که فیلم به ما می‌آموزد و در آن مورد ما را به فکر فرو می‌برد این است که این دوره زمانی، عشق و عاشقی به آسانی قبل نیست و به ما لحظات نابی از عشق و رومنس را نشان می‌دهد. مأموران دولتی محلی جلوی موفقیت حتمی هم سرایان را می‌گیرند و نوعی سقوط اخلاقی را در رفتار آن‌ها مشاهده می‌کنیم (همان چهره سرد سیاست بلوک شرق که در فیلم آیدا نیز به خوبی نشان داده شده بود).

مجموعه قطعه‌هایی از آهنگ‌های محلی با نواهایی تبلیغاتی از اصلاحات اراضی و استالین در هم تنیده و در همه جا پخش می‌شود. ویکتور در خروج از پاریس و عبور از مرز پیش از دیوار برلین ابراز تنفر می‌کند، پیش از اینکه توسط شاگرد تازه جذب شده‌اش اغوا شود، زولا خودش را وقف گروه کر کرده است.

مجدد برای ضبط شروع به جست‌وجو می‌کند، از لهستان به برلین به پاریس به یوگوسلاوی و دوباره بازمی‌گردد. یکی از بهترین سکانس‌های فیلم که رقص و هیجان بسیاری دارد و گونه‌های مختلفی از موسیقی را پیش روی ما زنده می‌کند، زمانی است که ما شاهد اجرای جاز و راک اند رول آن‌ها در کلوب‌های شبانه پاریس هستیم. موسیقی که به نظر می‌رسد تجدید خاطره‌ای از بهترین سکانس‌های رقص و شور احساسات است. در عین حال، ما هرگز به تمام ابعاد فیلم آشنا نمی‌شویم که برخی گویی از دید ما مخفی می‌مانند.

آیا زولا، ویکتور را برای بازگشت به لهستان باخبر می‌کند؟ آیا این به دوره کارش در اردوگاه کار مرتبط است؟ این‌ها به شدت مهم هستند. در واقع مخاطب تنها شاهد مواجهه‌های مختلف ویکتور و زولا در طول سال‌های مختلف است (گویی برگ ریزان فصل را عوض کند و جهان در حرکت است) حتی اگر مخاطب از یک سوم پایانی حیرت زده شود باز جزییاتی از دست خواهند رفت. البته که قدرت و توانایی کارگردانی پاولیکوفسکی برای ما داستانی را روایت می‌کند که این فضاهای خالی کمتر دیده شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا