سریالسریال‌ایرانی

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال پرگار از شبکه ۱ + عکس

در این مطلب از سایت خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال پرگار را میخوانید. سریال پرگار به تهیه کنندگی امیر پوررحمانی برای پخش از شبکه اول سیما تولیده شده است که در ۲۹ قسمت ۴۵ دقیقه ای از قاب تلویزیون نمایش داده خواهد  شد. این مجموعه با ملودرام اجتماعی برای مخاطبان و علاقه مندان به سریال های تلویزیونی تهیه شده است. در لیست بازیگران سریال پرگار نام هنرمندانی همچون مرجانه گلچین، الهام طهموری، مریم سرمدی، سهیلا جوادی، مریم سردشتی، بهرنگ علوی، فریبا کوثری، بابک کریمی، تیما پور رحمانی، حسین روزمه، رضا امامی، فاطمه مرتاضی، علی عمرانی، زهره نعیمی، فریبا جدی کار، نجوا صاحب الزمانی، امیررضا دلیری و کتایون علیزاده دیده می شود.

سریال پرگار
سریال پرگار

خلاصه داستان سریال پرگار

قصه این سریال درباره مشکلات نوجوانان است که به طور غیر مستقیم پیرامون موضوعاتی همچون مواد مخدر در مدارس، نقش خانواده در تعلیم و تربیت فرزندان و عشق بازیگری بین جوانان و نوجوانان به خصوص دختران روایت می‌شود. همچنین در خلاصه داستان آمده است که آسیب های استفاده از فناوری روی دانش آموزان خصوصا دختران محصل چه میزان است و نحوه برخورد پدر و مادرها با فرزندان نوجوان شان را آموزش می‌دهد. داستان سریال پرگار زندگی خانواده‌ای را به تصویر می‌کشد که برای ادامه تحصیل دختر بزرگترشان در مقطع دکترا راهی تهران می‌شوند، اما خواسته یا ناخواسته درگیر موضوعاتی می‌شوند که دستمایه سکانس های مختلف سریال است.

سیدعلی عمرانی در سریال پرگار

قسمت اول سریال پرگار

خانواده تجلی ۲ دختر به نام های زهره (مقطع دبیرستانی) و فرزانه (مقطع ارشد) دارد. پدر خانواده از فرستادن دختر به شهر دیگر برای درس خواندن بدش میاید و از خط قرمزهایش است. سر میز صبحانه منتظر فرزانه بودند پدر خانواده از زهره میپرسد فرزانه کچاست او هم میگوید پای کاپپیوتر منتظر است جواب ازمون دکتری بیاید. وقتی به جمع آنها میپیوندد میگوید میل ندارد صبحانه بخورد و به بیرون میره و از جواب دادن به پدرش تفره میرود. پدرش به یکی از حجره های فرش در بازار میرود تا با لپ تاپ رفیقش خودش جوتب ازمون را ببیند اول وقتی میبیند قبول شده خوشحال میشود اما بعدش که متوجه می شود در تهران قبول شده به هم میریزد و از بازار بیرون میزند.

فرزانه ماجرارو به مادرش میگوید و مادرش حق را به پدرشسریال پرگار میدهد و میگوید که نباید دروغ میگفتی که هنگ کرده صفحه بالا نمیاد باید از همون اول راستشو به پدرت میگفتی. مهتاب بچه مدرسه ای است که مادرش مدیر آنجاست و زهره هم در آن مدرسه تحصیل میکند.فردی به نام حمید پارسا ّانها را تعقیب میکند. وقتی به مدرسه میرسد پیش مدیر می رود و او هم که از قبل میشناختش میگوید اگه واسه کار اومدی بدون که اینجا مدرسه دخترانه است و  نمیتونم تورو استخدام کنم…

قسمت ۲ سریال پرگار

قسمت دوم سریال پرگار

حمید پارسا از بیرون ق۳و  کشیک میدهد و یواشکی آنجارا زیر نظر دارد. زهره به سمت خانه می رود و میگوید که با زنگ زدن فهمیدن که آقای تجلی به تهران رفته است. فرزانه به زهره شک دارد و میگوید مطمئنی تو به بابا چیزی نگفتی زهره اول انکار میکند که اصلا چیزیو میداند اما بعد میگوید نه من چیزی نگفتم اصلا. فرزانه میگوید پس چرا رفته به تهران اون که کلا از تهران بدش میاد مادرش میگوید حتما کار داشته که رفته است.

حمید روز بعد هم جلو در دبیرستان کشیک میدهد و منتظر است تا مهتاب را ببیند مدیر مدرسه میفهمد و به کلانتری زنگ میزند و او را از آنجا میبرند. مهتاب به مادرش که مدیر مدرسه است میگوید و او بهش میگه جلو که نیومد باهات حرفی که نزد او هم میگوید نه فقط نگاه میکرد. همان روز بعدازظهر برای مادر مهتاب احظاریه از دادگاه میاید

قسمت سوم سریال پرگار

محبوبه و منعم یه زوج عاشق بودند وقتی منعم به خارج از کشور رفت هرشب با پسرش سیاوش صحبت میکرده و حال که پسرش به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر فوت کرده به ایران برگشته هیچکس جز خود یونس از دلیل مرگش خبر ندارد.

مهتاب با برادرش صحبت میکند و ماجرای رفتن حمید به دم در مدرسه اش را میگوید و آنها فکر میکنند که مادرشان میخواد دوباره ازدواج کند. از کلانتری با مادر مهتاب تماس میگیرند و میگویند به آنجا برود وقتی میرسد بهش میگن که حمید پارسا را میشناسد یا نه که تایید میکند و آن را آزاد میکنند.

آقای تجلی به خانه برمیگردد اول با مادرش درددل میکند اما بعد با همسرش صحبت میکند. همسرش ماجرای تهران رفتنشو ازش میپرسد و او تعریف یکند و میگوید که حمید پارسا رفته پیش خانم بنیان(مادر مهتاب و مدیر مدرسه).

فردای آن شب سر میز صبحانه فرزانه حال پدرش را از مادرش میپرسد و مادرش میگوید اول برو با پدرت صحبت کن، وقتی میرود و شروع میکند پدرش موافقت قبولی در دانشگاهش را بهش میگوید و زهره برای شوخی کردن آب حیاط را روی انها میگیرد اما پدرش سرش داد میزند و چون زهره تنگی نفس دارر بهش شوک وارد میشود و نمیتواند نفس بکشد.

سریال پرگار
سریال پرگار

قسمت چهارم سریال پرگار

مجبوبه با منعم و برادر شوهرش به سمت خونه دایی اش می رود، موقع رسیدن به آنها میگوید شما برید خونه کلی مهمان اومده من خودم میام که منعم بعد از رفتن محبوبه می رود و سوئیچ ماشین را به برادرش میدهد و میگوید دایی اش را که دید ، بیارتش خونه.

فرزانه مدارکش را برمی دارد برای ثبت نام و کارهای دانشگاهش. آقای تجلی تصمیم میگیرد به همراه فرزانه به صورت موقت به تهران بروند این موضوع را زهره به مادرش می گوید و آنها کلافه می شوند. محبوبه برادر شوهرش را میپیچاند و به سمت تجریش می رود از اونور مادرشوهرش به برادر منعم زنگ می زند و میگوید کجایین محبوبه کجاست چرا نیست و او میگوید منعم یکی از ساکهایش را در فرودگاه جا گذاشته داره میره بردارد.

خانم بنیان یکی از دبیرهایش در مدرسه یه مدت نمیاد به دلیل زایمان به خاطر همین خانم تقوی را تا اطلاع ثانویه جایگزین وی میکند و ازش علاوه بر، برعهده گرفتن کلاس ازش میخواهد به مهتاب زبان یاد دهد. برادر شوهر محبوبه او را تعقیب می کند. او این گزارش را به منعم می دهد و میگوید که خانه دایی اش بهانه بوده و به چرخیدن در بازار مشغول بوده. وکیل یونس بهش میگوید فرشته زن سابقش‌ و اعضاء هیئت مدیره موافقا که سهامش را واگذار کند که او میگوید به یک شرط آن هم این که بیاد طلاق بگیریم…

قسمت ۵ سریال پرگار
قسمت ۵ سریال پرگار

قسمت پنجم سریال پرگار

آقای تجلی با مادرش حرف میزند تا تصمیمی که گرفته برای رفتن به تهران را باهاش درمیان بگذارد و هم ازش اجازه بگیرد تا دفتر، محل کارش را بفروشد تا برای خرج و مخارجش در تهران به مشکل نخورد مادرش مخالفتی نمیکند فقط ازش میخواد تا استرس به خودش راه ندهد و کمتر حرص و جوش بخورد و بهش سر بزنند که آقای تجلی بهش میگوید که شما هم حتما باید باهامون به تهران بیاین.

محبوبه و فرشته جفتشان در خانه مادر منعم هستند. محبوبه شب به هوای آب خوردن از اتاقش بیرون میاید که منعم ازش میخواد که بشینه و باهم حرف بزنند. محبوبه تصمیم گرفته منعم را ترک کند و وقتی منعم دلیلشو میپرسد میگوید کنارت دیگه احساس امنیت نمیکنم ولی منعم هنوز عاشقانه دوستش دارد و میگوید نمیزارم زندگیمومو خراب کنی این حرفها را فرشته میشنود و احساس خوبی پیدا میکند چون هنوز منعم را دوست دارد به خاطر همین ازش جدا نمی شود.فردای آن روز محبوبه به امامزاده میرود ولی منعم میترسد و فکر میکند ترکش کرده، شبش فرشته به اتاق محبوبه می رود و باهاش درباره سیاوش حرف میزند محبوبه ازش میپرسد که چرا ازش تاحالا جدا نشده و او هم میگوید دلایل خودم را داشتم تو این بحثشان محبوبه عصبانی شده و از اتاقش او را بیرون میاندازد.

فرداش فرشته با مادر منعم حرف میزند و مادرش که بیشتر فرشته را دوست دارد تا محبوبه بهش میگوید که الان باید با سیاست رفتار کنی که بفهمه تو زنیت بلدی نه محبوبه و بهش میگوید که برات شرط گذاشته که در ازای واگذار کردن سهام طلاق میخواد و فرشته قبول میکند که طلاق میگیرد. خانم بنیان در ماشینش بود که حمید پارسا به کنار ماشینش می رود و ازش میخواد که با هم صحبت کنند. او سوار ماشین خانم بنیان می شود …

قسمت ۶ سریال پرگار
قسمت ۶ سریال پرگار

قسمت ششم سریال پرگار

آقای تجلی به همراه فرزانه به سمت تهران می روند تا کارهای مقدماتی دانشگاه و خوابگاه را انجام دهند. فرزانه در تهران میماند اما آقای تجلی به شهر خودش برمیگردد، فرزانه کارش به مشکل میخورد و زنگ میزند به پدرش و میگوید که هنوز خوابگاه را به من تحویل نمی دهند آقای تجلی به خانم بنیان زنگ میزند تا یه شب فرزانه آنجا بماند او هم قبول میکند. فراز و منعم به دنبال محبوبه میگردند، منعم محبوبه را پیدا میکند و متوجه می شود که در خیابان میچرخد تصمیم میگیرد به منعم چیزی نگوید تا سر از کارهایش در بیاورد.

حامد برادر مهتاب یه عکس قدیمی از دوران جپهه پدرش در اینستاگرام مننشر میکند که در آن عکس حمید پارسا هم هست ،مهتاب تا آن عکس را میبیند به سراغ مادرش میرود و میگوید این مرد کیه و ازش توضیح میخواهد که چیز خاصی نمیگوید. محبوبه به آدرسی که در دستش دارد میرود که همان منزل حمید پارساست. اما وقتی زنگ میزند کسی در را باز نمیکند و محبوبه به سمت خانه خانم بنیان می رود اما او در خانه نیست و به دنبال فرزانه رفته تا به خانه شان بیاورد در غیابش محبوبه به داخل خانه میاید و مهتاب بهش میگوید به عنوان دوست مادرم تا حالا ندیده بودمت که محبوبه می گوید تازه به ایران آمده. وقتی خانم بنیان به خانه برگشت با محبوبه روبرو می شود…

قسمت ۷ سریال پرگار را
قسمت ۷ سریال پرگار را

قسمت هفتم سریال پرگار

محبوبه در خانه خانم بنیان میماند و با هم صحبت میکنند از گذشته تا حال. محبوبه جلوی مهتاب سراغ حمید را از خانم بنیان میپرسد و مهتاب متعجب می شود که دوستش از کجا حمید پارسا را میشناسد. تمام این وقت فراز محبوبه را زیر نظر دارد و به مادرش که زنگ زده بود ماجرارو میگوید. فردای آن روز محبوبه از خانه بیرون میزند و به سمت خانه حمید پارسا می رود وقتی همدیگر را میبینند شوکه میشوند و به داخل می روند. محبوبه که قبلا همسر حمید پارسا بوده، او را با بچه اش به اسم هستی ول میکند و به خارج می رود حال اومده و میخواهد هستی را ببیند اما وقتی سراغش را از حمید میگیرد بهش میگوید که مرده و به خاطر ترکشی که در سرش هست حالش بد می شود .

محبوبه به بیرون خانه می رود و ترسان در خانه های همسایه را میزند و کمک می خواهد وقتی فراز میبینه داره میره وسط خیابان جلویش را میگیرد و میگوید چی شده و به سمت خانه میبرتش و او را به بیمارستان میبرند. در طول مسیر فراز ازش میپرسد که این کیه اما جوابی نمی دهد. خانم بنیان احساس میکند داره یه اتفاقایی میافتد همزمان سروکله حمید پارسا و محبوبه پیدا شده است. خانم بنیان به سمت خانه حمید پارسا میرود و یکی از همسایه ها میگوید که حالش بد شد و بردن بیمارستان.

قسمت ۸ سریال پرگار
قسمت ۸ سریال پرگار

قسمت هشتم سریال پرگار

فراز، محبوبه را به مدرسه محل کار خانم بنیان میرسونه و در طول مسیر ازش میخواد که ماجرارو تعریف کنه و ازش دلیل رفتن پیش همسر سابقش را میپرسد که میگوید فقط برای دیدن بچه ام رفتم که فهمیدم مرده. محبوبه برای آرام شدن و حرف زدن پیش خانم بنیان در مدرسه میرود و بهش میگوید که حمید پارسا گفته هستی دخترش مرده است (در صورتیکه که نمرده و هستی همان زهره دختر دبیرستانی آقای تجلی است)خانم بنیان از این گفته محبوبه تعجب میکند و خودش هم دیگه چیزی از زنده بودنش بهش نمیگوید که هم حالش بدتر نشود هم مادر و دختر همدیگرو نبینن.

باهم به خانه میروند و آنجا فرزانه عکس هایشان را به مهتاب نشان می دهد و بهش میگوید که اصلا خواهرت زهره شبیه تو نیست و آن عکس را به مادرش و محبوبه نشان میدهد تا نظر آنها را هم بپرسد وقتی محبویه میبیند اول میگوید بانمکه ولی بعد متوجه می شود که شبیه دوران مدرسگی اش است. فراز و مادرش در حیاط خانه با هم حرف میزنند و مادرش در تکاپو است تا دوباره منعم و فرشته با هم برگردند. فرزانه که کیف پولش را جلوی در خانه خانم بنیان گم کرده بود فراز برداشت و رفت دانشگاهش تا کیف پولش را به او بده از فرزانه خواهش میکند تا برسونتش ولی فرزانه قبول نمیکند.

قسمت ۹ سریال پرگار
قسمت ۹ سریال پرگار

قسمت نهم سریال پرگار

منعم میفهمد که فراز از جایگاه محبوبه خبر دارد عصبانی می شود و بهش میگوید که برن اونجا. وقتی میرسن اونجا با محبوبه دعوا میکند و میگوید وسایلتو جمع کن بریم خانه اما محبوبه قبول نمیکند و میگوید دیگه نمیخوامت و ازت بدم میاد منعم این چیزارو از چشم خانم بنیان میبینه. وقتی آنها برمیگردند به سمت خانه مادرشان ز فراز میپرسد که منعم چرا انقدر عصبیه فراز ماجرارو براش تعریف میکند و مادر منعم به فرشته میگوید که باید کم کم سر خونه زندگیه خودت بری.

خانواده تجلی به تهران میایند و به سمت خانه ای که گرفتند میروند تا مستقر شوند. فرزانه از مهتاب و خانم بنیان خداحافظی میکند و به سمت خانه خودشان میرود. آقای تجلی با زهره به سمت دبیرستان خانم بنیان میروند تا ادامه تحصیلش را در آنجا انجام دهد.

فراز به محبوبه زنگ میزند و میگوید باید با هم حرف بزنیم اول محبوبه قبول نمی کند و میگوید دیگه بهت اعتماد ندارم اما فراز بهش میگوید حال منعم خوب نیست اون واقعا عاشقته ولی محبوبه میگوید نمیتونم با کسی که بهم خیانت کرده و باعث مرگ پسرش شده دیگه زندگی کنم مادر فراز که تو ماشین کنارش نشسته بود میشنود و فراز بهش میگوید بیاد جلو در منتظرش میماند. وقتی محبوبه پایین میاد میبیند که مادر منعم هم اومده وقتی تو ماشین مینشیند مادرش ازش میخواد همه چیزو تعریف کند و به فراز میگوید که از ماشین پیاده شود فراز موقع پیاده شدن گوشیشو میگذارد تا صدا را ضبط کند و متوجه می شود که سیاوش عاشق دوستش می شود ولی بعد از مدتی میفهمد که با کسی‌ وارد رابطه شده حالش بد می شود ولی حالش وقتی بدتر می شود که میفهمد پدرش منعم مسبب رابطه آنها بوده.

سریال پرگار
سریال پرگار

قسمت دهم سریال پرگار

مادر منعم به خاطر حرف هایی که از محبوبه درباره منعم شنیده بود ناراحت می شود و از منعم دلگیر و به اتاقش می رود و بیرونم نمیاد، منعم پیشش می رود و میفهمد که از دستش عصبانی و ناراحت است اما بهش چیزی نمی گوید. منعم به اتاق فراز می رود و با هم دعوا میکنند و فراز بهش می گوید که محبوبه همه چیز را گفته منعم انکار میکند و میگوید حرف مفته، در زمان دعوای این ۲ برادر فرشته همه چیز را می شنود و از منعم توضیح میخواهد، منعم منکر این قضایا می شود مادرش، محبوبه را مقصر می داند ولی منعم عصبلنی می شود و از خانه بیرون میزند و به سمت محبوبه می رود تا با هم حرف بزنند.

وقتی میرسد میبیند که فراز زودتر رفته آنجا و با هم جایی می روند. تعقیبشان میکند و میبیند که به بیمارستان رفتند. دکتر به محبوبه و فراز میگوید که حمید پارسا به خاطر حرکت ترکش تو سرش داره فراموشی میگیرد و از حافظه کوتاه مدتش داره شروع می شود. بعد از خارج شدن محبوبه و فراز از بیمارستان، منعم به داخل بیمارستان می رود و با حمید پارسا روبرو می شود.

سریال پرگار
سریال پرگار

قسمت یازدهم سریال پرگار

مهتاب با حامد برادرش حرف میزند و از رابطه عجیب و مشکوک مادرش با محبوبه و حمید پارسا میگوید، حامد بهش میگوید که وقتی خانه آقاجون بود مادرش زنگ زد و از پدرش پرسید که کار درستی کرده که هستی تو هنرستان خودشان ثبت نام کرده یا نه به خاطر همین حامد با مادرش صحبت میکند و از همه چیز مطلع میشود و به مهتاب هم میگوید و قرار شده است که به بیمارستان برود و او را ملاقات کند.

خانم بنیان به خانم و آقای تجلی زنگ میزند و میگوید که باید ببینتشان به همین خاطر برای فردا آن روز در دفترخانه جدید آقای تجلی قرار میگذارند. آنجا خانم بنیان از حمید پارسا برای آنها میگوید و ازشون میخواد که بزارند هستی دخترش را ببینند اول آنها مخالفت میکنند اما بعد که میگوید به خاطر ترکش تو سرش داره فراموشی میگیرد و تضمین میکند که هیچ اتفاقی نمیافتد نرم می شوند. خانم بنیان با پسرش به خانه حمید پارسا می روند تا ماجرارو بهش بگویند.

وقتی میرسند به خاطر فراموشیش چیز خاصی یادش نمیاد اما به کمک خانم بنیان به یاد می آورد. خانم بنیان قرار است که کلاس نقاشی فوق العاده برای بچه ها بزارد و به حمید میگوید که معلم آن کلاس شود اول مخالفت میکند اما بعد که میفهمد هستی دخترش هم در آن کلاس است قبول میکند و قول می دهد که از رابطه پدر و دختری چیزی نفهمد.

قسمت دوازدهم سریال پرگار

فراز به خانه حمید پارسا میرود تا باهم حرف بزنند. وقتی میرسد ازش درباره هستی میپرسد که چرا فوت کرد؟ مریض بود یا نه؟ که حمید جواب خاصی بهش نمیدهد فراز ازش میپرسد که کجا دفنش کردین اما حمید با جواب هایی که میدهد چیزی دستگیر فراز نمیشود به همین خاطر از خانه بیرون میرود وقتی تو ماشین می نشیند محبوبه ازش میپرسد که چی شد چی گفت اما فراز میگه از حرف هاش هیچی نفهمیدم و به سمت بهشت زهرا می روند. تو مسیر بهشت زهرا فراز از محبوبه درباره فرزانه دختر تجلی میپرسد محبوبه هم تاییدش میکند و میگوید اگه میخوای برم باهاش صحبت کنم فراز مخالفت میکند.

محبوبه بهش میگوید که فهمیده و میداند که مواد مصرف میکند و میدونی اگه منعم بفهمه چیکار میکنه؟ فراز میگوید دیگه واسم مهم نیست، محبوبه میگوید حتی اگه بفهمه که وقتی تهران بود همش با تو بود؟ فراز میگه این حرفها چیه یعنی چی؟ محبوبه میگه من به منعم نمیگم فقط گفتم که بدونی من و تو نباید ماجرارو با انداختن به گردن منعم خودمون را تبرعه کنیم. آنها به بهشت زهرا میرسند و شروع میکنند به گشتن قبر هستی اما پیدا نمیکنند و محبوبه از فراز میخواد تا به خانه خانم بنیان ببرتش و از او سوال کند. در خانه خانم بنیان ازش میپرسد و میگوید که باور نمیکند که ندانی قبر هستی کجاست، خانم بنیان میپرسد حالا چیشده انقدر برات مهم شده محبوبه میگه اگه زودترم برگشته بودم ایران زودتر سراغ هستی میومدم خانم بنیان میگوید پس برگرد…

قسمت سیزدهم سریال پرگار

مهتاب با مادرش به خاطر اینکه موبایلش را در مدرسه ازش گرفته بود قهر کرده بود به همین خاطر محبوبه باهاش صحبت میکند تا برای عذرخواهی پیش مادرش برود اما زیربار نمی رود. محبوبه با افسانه صحبت میکند و ماجرای فراز را که از فرزانه خوشش اومده را بهش میگوید و نظرش را درباره آنها ازش میپرسد، افسانه سعی میکند تا جلوی این کار را بگیرد تا خانواده تجلی را از محبوبه دور نگه دارد ولی محبوبه اعتنایی نمیکند و به سمت دانشگاه فرزانه می رود.

وقتی به دانشگاه فرزانه می رسد دم در منتظرش می شود همزمان با آمدن فرزانه ،پدرش هم می رسد و فرزانه تعارف میکند تا هم به مقصدش برسانن هم در طول مسیر درباره موضوعی که باعث شده دانشگاه بیاید باهم صحبت کنند. در ماشین محبوبه فرزانه را از پدرش برای فراز خواستگاری میکند و ازش میخواد تا خوب فکر کند و بعد جواب دهد. آقای تجلی در طول مسیر به دنبال زهره هم می رود وقتی آنجا می رسند محبوبه تعجب میکند و میگوید نمیدانستم خواهرت هم تو این دبیرستان درس میخواند، زهره تا سوار ماشین می شود و محبوبه او را میبیند مهرش به دلش می نشیند و از آقای تجلی تشکر میکند و پیاده می شود.

آنها که به خانه می رسند مادر فرزانه از زهره می پرسد که چی شده زهره بهش ماجرای خواستگاری را میگوید، آقای تجلی به افسانه خانم زنگ میزند و میگوید محبوبه را چقدر میشناسد و بهش میگوید که ازش فرزانه را خواستگاری کرده خانم بنیان تعجب میکند و استرس میگیرد و بهش میگوید که بعدا باهاش تماس میگیرد.

سریال پرگار

قسمت چهاردهم سریال پرگار

افسانه وقتی به خانه می رسد با محبوبه دعوا میکند که چرا برای خواستگاری با آقای تجلی حرف زده با هم دعوایشان می شود و افسانه باهاش قهر میکند، محبوبه به خاطر این رفتار افسانه وسایلش را جمع میکند و از خانه بیرون می رود. افسانه خانم پیش آقای تجلی می رود تا بگوید نگذارد این وصلت صورت بگیرد آقای تجلی دلیلش را میپرسد و افسانه بهش میگوید که محبوبه مادر زهره است و اگر این ازدواج سر نگیرد بهتر است.

خانم بنیان به حمید پارسا زنگ می زند تا بهش خبر دهد از فردا کارش را در دبیرستان شروع کند، اول چیزی یادش نمیومد ولی کم کم به خاطر آورد.آقای تجلی وقتی به خانه می رود به همسرش میگوید که مخالف است و نباید این ازدواج سر بگیرد. زهره به دانشگاه فرزانه می رود تا با هم به پاساژ گردی بروند که در طول مسیر فراز جلوی آنها را میگیرد و ازشون میخواد تا یکجایی آنها را برساند زهره مخالفت میکند اما فرزانه استقبال. در طول مسیر ماشین پلیس دنبال ماشین فراز میافتد و فراز هم فرار میکند به خاطر هیجان، حال زهره بد می شود و نمیتواند نفس بکشد و در آخر تصادف میکنند…

سریال پرگار

قسمت پانزدهم سریال پرگار

از بیمارستان به خانواده تجلی زنگ می زنند و از دضعیت دخترانشان اطلاع می دهند آنها به سرعت خودشان را به آنجا می رسانند و بعد از عمل دکتر میگوید خطر فعلا رد شده اگه تا ۲۴ ساعت همین وضعیت را حفظ کنند خطری دیگه تهدیدشان نمیکند. آقای تجلی پیش فراز می رود و اول باهاش دعوا میکند ولی بعد از معرفی کردن خودش جا می خورد. از طرفی محبوبه به افسانه زنگ می زند و ازش آدرس قبر هستی را میپرسد اما مثل همیشه انکار میکند که چیزی نمی داند.

خانم بنیان به خاطر اینکه ۲ روز است زهره به هنرستان نرفته نگران می شود و به آقای تجلی زنگ می زند تا پیگیر این موضوع شود ولی آقای تجلی جواب نمی دهد، به فرزانه زنگ می زند ولی میبیند که گوشیش خاموش است نگرانیش بیشتر می شود. حمید پارسا اولین روز کاریش را خیلی خوب شروع می کند و بچه ها باهاش خوب ارتباط میگیرند. فردای آن روز دکتر برای معاینه فرزانه و زهره به بخش مراقبت های ویژه می رود و وقتی بیرون میاید به مادرشان میگوید که فرزانه خطر ازش رد شده اما زهره تو کما رفته…

قسمت شانزدهم سریال پرگار

حمید پارسا بچه های کلاسش را به حیاط مدرسه میبرد و در آنجا کلاس را برگزار می کند که بعد از کلاس حالش بد می شود و یکجا مینشیند که خانم بنیان پیشش می رود و حالش را میپرسد که سراغ بچه اش را میگیرد. فرزانه را به بخش منتقل می کنند ولی زهره هنوز در کما به سر می برد که فراز از پرستار حال آنها را میپرسد که از اوضاع آنها مطلع می شود و به برادرش منعم و محبوبه زنگ می زند و ماجرا را می گوید که هر دو آنها به سرعت به سمت بیمارستان می روند.

منعم به بیمارستان می رسد و از فراز درباره ماجرا میپرسد و متوجه می شود که یکی از آنها تو کما رفته، خانم تجلی پیش فرزانه می رود وقتی به هوش می آید درباره زهره می پرسد که بهش می گوید حالش خوب است ولی تو یه اتاق دیگه بستری شده به زودی میبینیش. آقای تجلی به خانم بنیان زنگ می زند و دعوا می کند که چرا انقد زنگ می زنید و ماجرا تصادف دخترانش را با فراز بهش می گوید همان موقع محبوبه به بیمارستان می رسد و آقای تجلی به خانم بنیان می گوید و او هم به سرعت به سمت بیمارستان میاید و گوشزد می کند که نباید محبوبه بفهمد زهره بچه اش هست. پلیس برای تهیه گزارش پیش آقای تجلی می رود و میگوید که میخواهید شکایت کننید یا نه که مادر آنها از راه می رسد و از آنجایی که آقای تجلی واقعیت را بهش نگفته است میگوید بله حتما چون او فکر می کند که سوار تاکسی بودند و بعد از رفتنش پلیس می گوید که در ماشین مواد پیدا شده و به احتمال زیاد همان موقع هم مصرف کرده است.

سریال پرگار

قسمت هفدهم سریال پرگار

افسانه به بیمارستان می رسد و وقتی با محبوبه روبرو می شود باهاش بحث می کند و می گوید که خیالت راحت شد برای این بود که میگفتم دست از این کارت بردار سمت این خانواده نرو محبوبه اعتنایی نمیکند و میگوید الان موضوع اصلی یک چیز دیگه است. افسانه پیش آقای تجلی و خانواده اش می رود و ماجرارو ازش میپرسد آنها عصبانی می شوند و میگویند که زهره هنوز تو کماست و تغییری نکرده.

منعم و محبوبه در مسیر با هم صحبت می کنند و منعم ازش میپرسد که چرا انقدر پیش همسر سابقت میری و آن هم ماجرارو میگوید، منعم کنجکاو می شود و شب غذا میگیرد و به سمت خانه حمید پارسا می رود اول حمید او را نمیشناسد و منعم میگوید که تو آسایشگاه همدیگرو دیدیم و با به یاد آوردن آن روز اجازه می دهد تا به خانه اش بیاید. موقع شام منعم باهاش صحبت میکند و از زیر زبانش بیرون میکشد و میفهمد که هستی دخترش زنده است و به محبوبه دروغ گفته است که مرده. مجبوبه به خانه افسانه می رود و آنجا با هم دعوایشان می شود و افسانه بهش میگوید که چرا اومدی از وقتی اومدی همه چیزو خراب کردی چرا برنمی گردی؟ و محبوبه در جواب میگوید که بچه های هنرستانت نیستم که هرجور بخوای باهام حرف بزنی.

قسمت هجدهم سریال پرگار

حمید پارسا بعد از رفتن منعم از خانه اش توهم می زند و دوباره هستی دخترش را میبیند و باهاش صحبت می کند و هرچی فکر میکند که منعم را کجا دیده به نتیجه ای نمی رسد تا اینکه یادش میاید بعد از طلاقش با محبوبه او را دیده و میفهمد  شوهر محبوبه ست و به این فکر می کند که نباید میفهمید که هستی زنده است. افسانه در خانه اش با لپ تاپ درباره کما تحقیق می کند او خودش را مقصر میداند و به مهتاب میگوید اگر به هوش نیاید من خودم را تا آخر عمر نمیبخشم.

محبوبه برای نرفتن ه خانه مادر منعم و فرار کردن از دست همه به خانه عمویش می رود و منعم به آنجا می رود تا مجابش کند برگردد پیشش اما محبوبه میگوید هنوز آماده نیستم، منعم تنها برمیگردد به خانه و با مادرش صحبت میکند. خانواده تجلی با دکتر بچه هایش صحبت می کنند و دکتر به آنها می گوید که فرزانه حالش بهتر شده و به احتمال زیاد فردا مرخص می شود اما حال زهره هنوز تغییری نکرده است.

قسمت نوزدهم سریال پرگار

حمید پارسا همچنان با توهم دخترش هستی زندگی میکند. خانم بنیان به سمت بیمارستان می رود تا به زهره سر بزند از طرف دیگر حمید پارسا پیش دکترش می رود و بهش میگوید که وضع افتضاحی داری اوضاعت خیلی بده. پلیس ها پیش فرزانه می روند و ازش یکسری سوال میپرسند که با جواب هایی که می دهد فراز را با خود به کلانتری می برند، محبوبه پیش زهره می رود تا از اوضاع جسمیش باخبر شود و با پدرش هم صحبت کند درباره فراز و بهش پیشنهاد پول می دهد که آقای تجلی عصبانی می شود و او را بیرون میکند.

بعد از رفتن محبوبه آقای تجلی به خانم بنیان زنگ می زند و ماجرای پیشنهاد پول دادن محبوبه را می گوید و ازش میخواد که کاری کند تت پایش را از زندگی آنها کوتاه کند افسانه عصبانی شده  معذرت خواهی میکند و بعد از قطع تماس به محبوبه زنگ می زند و باهاش دعوا میکند.

قسمت بیستم سریال پرگار

دکتر زهره را معاینه میکند و به پدر و مادرش میگوید ه نعلوم نیست چند وقت تو این وضعیت باشد شاید چندروز، چند ماه با چند سال هیچی معلوم نیست. مهتاب با مادرش خانم بنیان صحبت می کند و از علاقه حامد برادرش به مریم هم کلاسی اش که معلم خصوصی اش هم هست میگوید. منعم از زنده بودن هستی دختر محبوبه مطلع است و میداند که همان کسی است که فراز بهش زده ولی به محبوبه چیزی نمیگوید. محبوبه با منعم به ثبت احوال می روند و آنجا میفهمد که دخترش زنده است.

از این خبر خوشحال می شود و میگوید دیگه به کسی اعتماد نمیکند چون حتی افسانه هم بهم دروغ میگفت. فرزانه از مادرش درباره فراز و زهره میپرسد و او هم از بازداشت شدن فراز و تغییر کردن وضعیت زهره بهش میگویند که با آمدن خانم بنیان به اتاق فرزانه آنها از اتاق بیرون می روند‌. آقای تجلی به خانمش ماجرای محبوبه را میگوید که مادر زهره است. منعم پیش حمید ارسا می رود تا از زیر زبانش بیرون بکشد که دخترش کجاست تا سر قولی که به محبوبه داده بود بماند، در حیاط خانه حمید که با وکیلش صحبت می کرد فرشته فالگوش وایستاده و میشنود و میفهمد که فراز به بچه محبوبه زده.

قسمت بیست و یکم سریال پرگار

خانم بنیان در هنرستان متوجه می شود که سوالات امتحان لو رفته به خاطر همین همه نمره بالا گرفته اند دنبال کسی می گردد که سوال هارو به بچه ها داده. منعم با وکیلش به دفتر هنرستان می رود تا با خانم بنیان صحبت کند، وقتی می رسند او را تهدید میکنند که به ازای گرفتن رضایت از خانواده تجلی به محبوبه نمیگویند که زهره دخترش است. بعد از رفتن آنها خانم بنیان به سمت بیمارستان می رود و با فرزانه صحبت می کند تا ازش رضایت بگیرد که پدرش می رسد و به اتاقش میبرد.

افسانه برای اینکه محبوبه را از منعم دور نگه دارد با خودش به خانه اش می برد و وقتی میرسند در خانه باهم صحبت می کنند و افسانه بهش میگوید که خداروشکر با شوهرت رابطه ات خوب شده او هم در جواب میگه که تازه فهمیدم جز منعم کسیو ندارم داره بهم کمک میکند تا هستی را پیدا کنم، افسانه با شنیدن این حرف استرس میگیرد. مادر مریم تقوی هم کلاسی مهتاب که مستخدم همان هنرستان است پولی که از خانم بنیان قرض گرفته بود بهش پس می دهد و خانم بنیان ازش میپرسد که سرماه نیست از کجا جور کردی که گفت مریم پس انداز داشته به همین خاطر به مریم شک میکند که شاید او سوالارو فروخته به بچه ها.

قسمت بیست و دوم سریال پرگار

محبوبه و منعم به ملاقات فراز می روند و میبینند که کلا امیدشو از دست داده فقط به آزاد شدن با وثیقه امید دارد که باید منتظر رای دادگاه باشد. ناصر تجلی پیش زهره دخترش می رود و میبیند که دستش را تکان داد دکتر را صدا میزند و میگویند که هم میتواند نشانه خوبی باشد هم میتواند فقط یه رفلکس نخاعی ساده باشد، ناصر تجلی خوشحال می شود و از اتاق بیرون میاید همسرش را میبیند و این خبر را بهش میدهد.

خانم بنیان در هنرستان مریم تقوی را صدا میکند تا باهاش صحبت کند و از زیر زبانش بکشد تا ببیند چیزی میفهمد یا نه که با اومدن مهتاب حرفش را قطع میکند. آنها تصمیم میگیرند یکبار دیگه امتحان بگیرند اما در حرف هایشان خانم بنیان از مریم طرفداری میکند که مهتاب از پشت در میشنود و از این رفتار مادرش عصبانی می شود که شب با هم دعوا میکنند. وکیل منعم به خانه بنیان می رود تا باهاش صحبت کند که بهش میگوید نمیتوانید همرو با پول بخرید و عصبانی می شود و به داخل می رود. محبوبه با منعم هم صحبت میکند و بالاخره راضی می شود که پیش منعم برود.

قسمت بیست و سوم سریال پرگار

ناصر تجلی برای درمان زهره پول کم آورده به همین خاطر تصمیم میگیرد تا دفتر و خانه را پس بدهند تا با پولش خرج بیمارستان دربیاید و تصمیمش را با زنش درمیان میگذارد او هم مخالفتی نمیکند و قرار می شود که تا طلاع ثانویه خانه خواهرش برود. حامد به خانه حمید پارسا میرود و حمید صندوقچه ای که پر از یادگاری هایش از دوران جنگ است را بهش نشون میدهد. منعم با فرشته به محضر می روند تا واگذاری سهام را انجام دهند.

فرشته به خانه خانم بنیان می رود تا آنجا با هم صحبت کنند، خانم بنیان اول فکر میکند که مادر یکی از بچه های هنرستان است اما بعد از مدتی متوجه می شود که دروغ گفته و زن اول منعم است وقتی میفهمد عصبانی شده و بهش میگوید که از خانه اش بیرون برود اما او میگوید میخوام جلوی شما با محبوبه صحبت کنم بعد میرم میخوام درباره زهره تجلی صحبت کنم و جلوی افسانه به محبوبه میگوید که زهره که تو کماست همان هستی دختر تو و همسر سابقته.

سریال پرگار قسمت ۲۴

قسمت بیست و چهارم سریال پرگار

محبوبه اول با شنیدن این خبر که زهره تجلی دخترش است شوکه می شود و باور نمیکند ولی بعد از اینکه از افسانه میپرسد و آن تایید میوند عصبانی شده و باهاش دعوا میکند که تو این همه مدت میدونستی و به من نگفتی تو که میدیدی دارم پرپر میزنم چرا نگفتی، فرشته که به خواسته اش رسیده بود خوشحال شد و از خانه بیرون زد که منعم دم در او را دید. محبوبه با چشم گریان و با سرعت به بیرون میاید که منعم جلویش را میگیرد و ماجرارو ازش میپرسد و با زور سوار ماشینش کرد که در طول مسیر بیمارستان باهاش دعوا میکند.

افسانه به سمت بیمارستان میرود و در راه به ناصر تجلی زنگ میزند اما جوابی دریافت نمیکند به همین خاطر پیامی واسش میفرستد، بعد از دتی ناصر بهش زنگ میزند تا ببیند ماجرا چیه که پشت تلفن همه چیزو برایش تعریف میکند، خانم تجلی که ماجرارو میفهمد پشت در ICU میرود و در را قفل میکند و نمیزارد محبوبه پیش زهره برود، و از پشت در با هم دعوا میکنند که با پادرمیانی منعم و ناصر آنها کوتاه میایند و محبوبه پیش زهره میرود و باهاش صحبت میکند و میگوید که مادر اصلیت منم و گریه میکند، با رسیدن خانم بنیان خانم تجلی بهش میگه که از اتفاقی که می ترسیدم و فرار میکردم ،بالاخره سرم اومد، افسانه پیش محبوبه میرود و بهش میگه که ففط نمیخواستم آرامش این بچه رو به هم بزنم و به سمت خانه میرود.

قسمت بیست و پنجم سریال پرگار

فرشته با بهم زدن زندگی منعم در خانه می ماند تا منعم بیاید و حال داغونش را ببیند و بعد برود، مادر منعم بحث کردن آنها را میشنود و ازش دلیلش را میپرسد که منعم ماجرای زنده بودن دختر محبوبه و تو کما بودنش را برایش تعریف میکند او هم استرس میگیرد که مبادا محبوبه پشت فراز را خالی کند و به سمت زهره برود. یکی از بچه های هنرستان پیش معاون میرود و اعتراف میکند که مریم تقوی سوالای امتحان را فروخته است وقتی این حرف به گوش خانم بنیان میرسد به مدرسه میرود و به مریم میگوید که اخراجی که اول انکار میکند ولی وقتی میبیند که حرفش را باور نمی کند تهدیدش میکند که ماجرای زهره تجلی را به حمید پارسا میگوید خانم بنیان هم مجبور می شود اخراجش نکند.

فراز به قید وثیقه از زندان آزاد می شود و به خانه میاید و مادرش بهش میگوید که  زهره همان هستی دختر محبوبه است و شوکه می شود، هرچی به محبوبه زنگ می زند جواب نمی دهد. فردای آن شب محبوبه پیش حمید پارسا میرود و بهش میگوید که ازش توقع نداشته است که این کارو بکنه و میگه حق میدم کار سختی بود ولی بابد میگشتی منو پیدا میکردی و بهم میگفتی نباید به دست غریبه میسپردی.

قسمت بیست و ششم سریال پرگار

محبوبه به حمید پارسا میگوید که زهره تجلی که روی تخت بیمارستان تو کماست دخترشان است حمید حالش بد می شود و به سرعت به سمت بیمارستان می رود وقتی اونجا می رسد با خانواده تجلی روبرو می شود، ناصر تجلی به خانم بنیان زنگ میزند و دعوا میکند که چرا به اون چیزی گفته و آدرس بیمارستان را داده خانم بنیان میگوید که من نگفتم از چیزی خبر ندارم و بعد از قطع تماس با مریم تقوی دعوا میکند چون فکر میکند او به حمید پارسا گفته و اخراجش میکند.

محبوبه به بیمارستان می رود و با حمید پارسا کنار تخت زهره می روند، محبوبه به حمید میگوید که قصد دارد بقیه عمرش را با هستی سپری کند و وقتی مرخص بشه از خانواده تجلی پس میگیرد و به حمید میگوید که میتونی تو خوشی و شادی ما هم سهیم باشی. خانم بنیان که به بیمارستان میرود، منعم بهش میگوید که زیر سر محبوبه بوده که حمیدپارسا مطلع شده و بعد از اینکه از بیمارستان بیرون می رود به خاطر حال پریشانش چند وقتی تو خیابان میماند و هرچی مهتاب و محبوبه بهش زنگ می زنند جواب نمیدهد.

قسمت بیست و هفتم سریال پرگار

آخر شب می شود و هنوز افسانه به خانه نرفته و تلفنش را هم جواب نمیدهد به همین خاطر مهتاب و محبوبه نگران می شوند تا اینکه خودش به مهتاب زنگ میزند و میگه که نزاره محبوبه بره نگهش دارد تا به خانه برسد. وقتی میاید با محبوبه صحبت میکند و محبوبه بهش میگوید که نمیزارم دیگه حمید پارسارو بازی بدین دیگه من هستم و افسانه هم بهش میگه منم دیگه نمیزارم کسی وارد بازی تو بشه مخصوصا حمیدپارسا. حمید از خانه بیرون میاید و با منعم روبرو می شود و ازش میخواد که به بیمارستان ببرتش وقتی میرسد پیش زهره می رود و به آقای تجلی میگوید که ببخشید این موقع اومدم قول میدم که آخرین بارم باشه ناصر هم میگه شما هروقت که بخواین میتونین بیاین و ازش تشکر میکند بایت همه چیز.

دکتر به ناصر و محبوبه میگوید که کی دیشب پیشش مونده بود ناصر میگه من و حمید پارسا چطور؟ دکتر در جواب میگوید دیشب متوجه هیچ علائمی نشدین؟ ناصر میگه واسه چی؟ دکتر میگه سطح هوشیاری زهره بالا اومده و این علامت خوبیه. منعم مادرش بهش زنگ میزند و میگوید که فراز از خانه بیرون رفت و آنها فکر میکنند که فراز فرار کرده است.

سریال پرگار قسمت ۲۸
سریال پرگار قسمت ۲۸

قسمت بیست و هشتم سریال پرگار

مریم تقوی به ملاقات زهره تجلی می رود و موقع برگشت با خانم بنیان روبرو می شود که ازش میپرسد تو اومدی اینجا مریم در جواب میگه: آره ولی ای کاش نیومده بودم فکر نمیکردم انقدر بد باشه حالش و در ادامه میگه حالا که همه میدانند که من به خاطر چی از هنرستان اخراج شدم باید یه حقیقتیو به شما بگم آن هم این است که من سوالارو ندزدیدم ولی میدونم کی اینکارو کرده ولی نمیتونم بهتون بگم، بعد از گفتن این حرفا می رود. از طرفی فرزانه به همراه پدرش به کلانتری می روند تا فرزانه حرف هایی را که علیه فراز گفته بود را پس بگیرد.

همان روز اطلاع میدن که زهره چشم هایش را باز کرده و به هوش اومده، او به بیمارستان می رود و بعد از دیدن زهره وقتی از ICU بیرون میاید به همه آنها میگوید زهره کیه؟ من هیچ وقت دختری نداشتم و می رود. منعم تو راه خانه از محبوبه میپرسد باورم نمیشه هنوز بهش نگفتی مادرشی و محبوبه بهش میگه میترسم از اینکه بدونه مادرشم ولی بازم پس بزنه منو. مریم به خانه خانم بنیان می رود و ازش میپرسد که من میتونم برگردم هنرستان؟ خانم بنیان بهش میگه چرا نتونی تصمیم خوبی گرفتی.

قسمت آخر سریال پرگار
قسمت آخر سریال پرگار

قسمت بیست و نهم سریال پرگار (قسمت آخر)

منعم و ناصر به خانه حمید می روند و آنجا منعم از حمید میپرسد که چرا به زهره نگفتی پدرشی؟ و او میگه دلیلی نداشت بگم من الانشم مطمئنم بهترین پدر و مادرو داره از طرفی ناصر میگه من هنوز رو حرفم هستم میتونی دست بچتو بگیری هرجا که میخوای بری زندگی کنی باهاش که قبول نمیکند و منعم میگه ولی محبوبه مثل تو نیست احتمال داره بره بگه بهش وقتی بفهمه که محبوبه مادرشه قطعا میفهمد که تو پدرشی حمید میگه تو شوهرشی باهاش حرف بزن نزار بگه و منعم درجواب میگه تو که محبوبه رو میشناسی اخلاقش چجوریه کاری که بخواد انجام بده قطعا انجام میده براش مهم نیست بقیه چی میگن.

خانم تجلی که به خاطر درمان زهره خانه شان را پس داده بودند، به خانه خواهرش رفتند و همانجا برای زهره نذری آش درست کردند. وقتی زهره حالش خوب می شود به هنرستان می رود و حمید پارسا هم به خاطر اصرار دانش آموزان به هنرستان برمی گردد و به درس دادنش ادامه میدهد. محبوبه هم نیز به خانه مادر منعم برمی گردد و به منعم اعتراف میکند که تنها کسی هست که تو زندگی داره و تصمیم میگیرد که به زندگیش با منعم ادامه دهد و ازش تشکر میکند بابت همه چیز.

پایان.

نوشته های مشابه

۲ دیدگاه

  1. افسانه ومحبوبه چه نسبتی باهم داشتن؟انگارشناخت قبلی داشتن نسبت به همدیگه!

    چرابچه های افسانه به حمیدپارسا میگفتن آقا جون؟دخترافسانه بهش گفت که برادرش رفته خونه آقاجون!درصورتی که پسرافسانه خونه حمید پارسابود!!!
    اگه سوالارو مریم پخش نکرده بود پس کار کی بوده؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا