گفتگو

مصاحبه با کیمیا خلج بازیگر نقش بشری در سریال سرزده + بیوگرافی کامل کیمیا خلج

کیمیا خلج بازیگر نقش بشری در سریال سرزده: با تعطیلی کتابفروشی ها غمگین می شوم به همراه زندگینامه و بیوگرافی کامل کیمیا خلج و آدرس ایستاگرام. کیمیا خلج، متولد هفت دی هفتاد و سه، تهران، نویسنده و هنرپیشه تئاتر، تلویزیون و سینما، دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تهران که از یازده سالگی وارد فضای هنر شده است، با دریافت جایزه بهترین بازیگر جشنواره تئاتر استان به تلویزیون معرفی و برای اجرای برنامه نوجوان شبکه دو انتخاب شد، دو سال به عنوان مجری و گوینده در شبکه های دو و جام جم فعالیت کرد و پس از آن در چند فیلم کوتاه به ایفای نقش پرداخت، با کیمیا خلج که سابقه نویسندگی در برنامه های تلویزیونی و رادیویی را در کارنامه هنری خود دارد گفتگویی کوتاه داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو: عباسعلی اسکتی

کیمیا خلج بازیگر نقش بشری
کیمیا خلج بازیگر نقش بشری

 

*نوشتن کجای زندگی شماست؟

نوشتن عشق من است و با من عجین است، آن هایی که من را می شناسند خوب می دانند که من وقت خوشحالی می نویسم، وقت ناراحتی می نویسم، وقت کلافگی می نویسم و در کل نوشتن برای من مثل نفس کشیدن حیاتی است، این را هم بگویم که برای آن زحمت کشیده ام و همچنان تلاش می کنم، زیاد مطالعه می کنم ، فیلم و تئاتر زیاد می بینم ، از اساتیدم همچنان می آموزم و از هرفرصتی برای یادگیری استفاده می کنم.

*حال و روز ادبیات امروز را چگونه می بینید؟

ما ادبیات غنی و پر افتخاری داریم ، شاعران بزرگی داریم که دنیا به آن ها افتخار می کند، در حال حاضر هم، شعرا و نویسندگان باسواد کم نداریم که در این بین شرایط چاپ کتاب برای عده ای سخت و برای عده ای راحت است، اگر بخواهم صادقانه بگویم برای کشوری با پیشینه ادبی ما در حال حاضر اوضاع خوب نیست، تیراژ کتاب ها به طرز قابل توجهی پایین آمده و مردم آنطور که باید دغدغه کتابخوانی ندارند، چاپ کتاب این روزها برای ناشر و نویسنده هزینه بر است و در بیشتر اوقات برگشت مالی ندارد، من هربار که می بینم ناشر یا کتابفروشی مجبور می شود کارش را تعطیل کند غم زیادی به دلم می نشیند.

*از فعالیت های تئاتری صحبت می کنید؟

شروع فعالیت تئاتری من مربوط می شود به سال هشتاد و پنج که یازده ساله بودم و کوچکترین عضو کارگاهی بودم که همان سال ها جایزه بازیگری منطقه و استان را گرفتم و در کانون پرورشی فکری فعالیت کردم، سپس به سمت اجرای برنامه های تلویزیونی رفتم اما در ادامه به دلیل اینکه هنوز محصل بودم و باید مدرسه می رفتم فرصت های زیادی را از دست دادم که از سال نود و دو به تئاتر برگشتم ودر حال حاضر عضو گروه تئاتر سه گانه هستم اما این روزها به دلیل مشغله های زیاد از جمله نوشتن فیلمنامه و بازی در سینما مجال حضور در تئاتر را ندارم.

*وضعیت امروز تئاتر را چگونه توصیف می کنید؟

اگر بخواهم در قیاس با سال های گذشته بگویم تماشاچی های تئاتر بیشتر و حرفه ای تر شده اند و از این بابت جای امیدواری است اما متاسفانه مافیا وارد فضای تئاتر هم شده، یعنی شما گاها می بیند یک کارگردان هم زمان چند کار روی صحنه دارد که خلاقیت زیادی هم در کارهایش نیست و صرفا به دلیل وجود چهره های سینمایی مردم از آن ها استقبال می کنند اما گروه های جوان تر که خلاقیت و انگیزه بیشتری دارند به دلیل کمبود بودجه یا به آن ها سالن داده نمی شود یا از کارشان آنطور که باید استقبال نمی شود، متاسفانه آشنا بازی همه جا وجود دارد، تا چند وقت پیش فکر می کردم پارتی بازی حداقل در تئاتر بی معنی است ولی این روزها شاهد حضور عزیزانی در صحنه هستم که صرفا با تکیه بر نام بستگانشان وارد این فضا می شوند به خصوص در حوزه بازیگری.

کیمیا خلج بازیگر نقش بشری
کیمیا خلج بازیگر نقش بشری

*دستی هم در نوشتن فیلمنامه دارید.

استاد من در فیلمنامه نویسی اسماعیل میهن دوست است، مدت ها پیش وقتی شعرها و داستان هایم را خواند به من پیشنهاد داد تا فیلمنامه نویسی را شروع کنم، در حال حاضر هم با هدایت و همراهی ایشان مشغول نوشتن فیلمنامه سینمایی هستم که به زودی از آن خواهید شنید.

*آرمانشهر شما در دنیای هنر چیست؟

هنر برای من ابزاری است که با آن می توان همه مرزها و دسته بندی ها و جدایی ها را از بین برد و بی پرده و بی واسطه با همه حرف زد، به عبارتی زبان مشترک است و یکی شدن همیشه زیبا است، من دغدغه دیده شدن ندارم به همین خاطر سعی می کنم هر کاری را انجام ندهم و در انتخاب هایم وسواس داشته باشم به خصوص در یک سال اخیر این ماجرا برایم جدی تر شده، آرمانشهر من در دنیای هنر سقفی ندارد، دوست دارم تجربه کنم و کارهایی انجام دهم که مخاطب به آن ها فکر کند، بازیگری و نویسندگی دغدغه من بوده و است و برای آن تلاش می کنم.

*حرف پایانی شما؟

تشکر می کنم از مادرم که در تمام این سال ها هرجا که نگاه کردم کنارم ایستاده بود و تنها کسی بود که از صمیم قلب باورم داشت و هرچه دارم از اوست و ممنونم از پدرم که مدام به من گوشزد می کرد که فقط با تکیه بر توانایی ام به مسیرم ادامه دهم و قوی باشم.

*در پایان یکی از اشعارتان را با مخاطبان کولاک شریک می شوید؟

چیزی از ما باقی می ماند / در کوپه های قطار / صندلی های هواپیما / دست انداز خیابان ها / و ما تا همیشه بر زندگی یکدیگر سایه می اندازیم / زمین به طرز عجیبی گرد است / سیاره مان هم که یکی نباشد / بالاخره روزی ماه گرفتگی رخ می دهد و سایه هامان روی هم می افتند / حواسمان به سایه هایی که از ما باقی می ماند باشد / سایه ها گاهی تا همیشه جلوی نور را می گیرند / کیمیا خلج.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا