سریالسریال‌ایرانیویژه

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر فصل اول سریال برف بی صدا می بارد از شبکه سه

در این مطلب از مجله اینترنتی کولاک خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال برف بی صدا می بارد را می خوانید: این سریال به کارگردانی پوریا آذربایجانی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی ساخته شده است.

در خلاصه داستان این سریال آمده است: اگر بمانی، غزل غزل ترانه ی لبخند به پایت می ریزم. پرده حسرت از دلت برمی کنم. برف بی صدا می بارد، دردانه من. بمان تا رسم پذیرایی از تقدیر را بجا آوریم.

اگر از علاقه‌مندان سریال‌های شبکه سه باشید، حتما اطلاع دارید که بر اساس جدول پخش سریال‌های شبکه سه سیما پنج شنبه ها زمان پخش تکرار سریال برف بی صدا می بارد است و می‌توانید به تماشای خلاصه‌ی قسمت‌هایی که از شنبه تا چهار شنبه از این سریال پخش شده، بنشینید.

اگر تماشای این سریال در ساعت ۲۰:۴۵ را از دست دادید، می‌توانید در ساعت تکرار سریال برف بی صدا می بارد در سه نوبت ۱:۳۰ بامداد، ۱۰:۰۰ صبح و ۱۴:۳۰ روز بعد آن را مشاهده کنید.

در سریال برف بی صدا می‌بارد بازیگران مشهوری به ایفای نقش می‌پردازند؛ که بعضی از آن‌ها هنرپیشه‌های با تجربه و محبوب سینما و تلویزیون هستند. در کنار این هنرمندان شناخته شده، بازیگران جوان نیز بازی برخی از نقش‌ها را به عهده دارند.

فرهاد آئیش اولین بازیگری بوده که به این سریال پیوسته، الیکا عبدالرزاقی پس از فرهاد آئیش دومین بازیگر و پوریا پورسرخ سومین بازیگری است که حضور او در این پروژه تلویزیونی اعلام شد.

خلاصه داستان قسمت آخر فصل اول سریال برف بی صدا می بارد

حبیب برای دیدن سیمین به شرکت رفته است و بعد از رسیدن سیمین با هم برای انجام کار به جایی می روند و حبیب در مسیر به او می گوید کار مادرم را بعدا به شما توضیح می دهم و می روند.
بعد از شروع جلسه حبیب در مقابل چشم های سیمین به شخص سوم رشوه می دهد و حرف هایشان تمام می شود که قصد رفتن می کنند اما کسی باهاش کار دارند حبیب را نگه می دارد و می گوید بهتر است؛ جلوی خانم شکیبا این کار را نکنید و در مقابل کاری که قرار است برای شما انجام دهم دست پسر من را نیز در کار خودتون بگیرید تا به جایی برسد.

برای ادامه خواندن قسمت آخر فصل اول سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 67 سریال برف بی صدا می بارد

ماهرخ و پرویز برای معامله خانه رفته اند و بعد از برگشتن به خانه، پرستارش به او می گوید که احمد آقا زنگ زده و قرار است که به این جا بیاید و ماهرخ به پرویز می گوید بهت قول می دهم که احمد برای گرفتن حق خودش از زمین ها میاد که همان لحظه احمد از راه می رسد.
دور هم جمع می شوند و احمد به آن ها می گوید که آن زمین ها غصبی هستند و به زور خریده شده اند اما کشاورز ها حاضرند پولی بگیرند تا آن جا را سند بزنند.

برای ادامه خواندن قسمت ۶۷ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 66 سریال برف بی صدا می بارد

سیمین لباس عروس سارا را تماشا می کند و به کنارش می رود و درباره این که کیانی ازش خاستگاری کرده صحبت می کند که سارا حسابی شوکه می شود و می گوید همان بهتر که جدی نگرفتی و باید به احمد آقا می گفتی تا حالش رو بگیره که سیمین از کوره در می رود و می گوید تو همیشه برا من دم از عشق می زدی حالا چی شده که این حرفارو می زنی و سارا در جواب بهش می گوید مشخص است که بهش فکر می کنی اما سیمین انکار می کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۶۶ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 65 سریال برف بی صدا می بارد

بچه امروز و بلور به دنیا آمده است و امروز بعد از بغل گرفتنش در گوشش اذان می خواند و به اتاق بلور می رود که عمه گوهر با شیرینی به کنارشان می رود و تبریک می گوید و با هم بگو بخند می کنند و امروز و بلور کل کل می کنند که بچه به من رفته است و می خندند.
بلور و امروز برای حاج عطا و شکوه خانم دلتنگی می کنند که نسرین هم از راه می رسد و حالشان را می پرسد.

برای ادامه خواندن قسمت ۶۵ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 64 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب در شرکت با امورمالی صحبت می کند که منشی شرکت با او درباره آگهی نمایندگی ها صحبت می کند و بعد از رفتنش احمد وارد اتاق می شود و از چهره اش مشخص است که حال خوبی ندارد و شروع به بحث با حبیب می کند و از کار هایی که در دوران انقلاب کرده می گوید اما حبیب مسخره اش می کند که احمد می گوید کار ما هنوز تموم نشده و حالا باید با آدم هایی که مثل آفتاب پرست برخورد می کنند، بجنگیم و از انگی که او بهش زده می گوید اما حبیب حاشا می کند و احمد هم مقاوم تر از این حرف ها است و می گوید تمام کار هایی که کردی را می دانم و هدف اصلیت هم نزدیک شدن به سیمین بوده است.

برای ادامه خواندن قسمت ۶۴ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 63 سریال برف بی صدا می بارد

احمد به همراه پلیس ها بالای سر خسروی ایستاده و با آن ها حرف می زند همه شان بر این باورند که او در حین فرار از کوه به پایین پرت شده است.
عمه گوهر با همسایه هایش خداحافظی می کند و می گوید برای انجام کاری باید به تهران بروم و مش فتح الله بعد از کمی درد و دل و دادن تو راهی او را بدرقه می کند.
عمه به تهران می رسد و دم در خانه احمد است که سهیلا هم از راه می رسد و با هم به داخل خانه می روند و کمی با عمه گوهر گپ می زند و با شنیدن آمدن سعید بهت زده می شود و بعد از دادن نون به داخل خانه می گوید که باید زودتر به کارگاه برود و بعدش هم کلاس دارد و می رود.

برای ادامه خواندن قسمت ۶۳ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۶۲ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 62 سریال برف بی صدا می بارد

عمه گوهر و همسایه هایش در حیاط خانه او جمع شده اند و عمه به داخل خانه می رود که تلفن زنگ می خورد و سیمین پشت خط است، سیمین شروع به صحبت درباره پرویز می کند و می گوید من می خواهم که او تاوان پس بدهد و عمه گوهر هر چه سعی می کند جلوی او را بگیرد موفق نمی شود و می گوید من پرویز را به دست مامور ها می سپارم و تلفن را قطع می کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۶۲ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 61 سریال برف بی صدا می بارد

سیمین با حبیب درباره گذشته او صحبت می کند و آن روز ها را به خاطر می آورد و همه را تک به تک برای او می گوید، حبیب در سکوت و بهت کامل حرف های او را گوش می دهد.
سیمین می گوید زخمی که پدر و پدربزرگ احمد به خانواده من و روح من در آن زمان هنوز هم همراهم است و این روز ها که کمتر شرکت می آیم پیش روانشناس می روم تا خوب شوم.

برای ادامه خواندن قسمت ۶۱ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 60 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب و نرگس در خانه سیمین عکس های خانوادگی آن ها را تماشا می کنند و نرگس با دیدن احمد می گوید او احمد است که سیمین از راه می رسد و می گوید گویا شما هم احمد را می شناسید و شروع به حرف زدن می کنند اما حبیب به میان حرف هایشان می پرد و اجازه نمی دهد که نرگس زیاد صحبت کند و بعد از آن به اجبار بیمارستان رفتن، نرگس را با خودش به بیرون همراهی می کند و نمی گذارد که او با سیمین تنها باشد.

برای ادامه خواندن قسمت ۶۰ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 59 سریال برف بی صدا می بارد

همه در خانه دور هم جمع هستند و نسرین و سهیلا خرید های بچه بلور و امروز را نشان می دهند و با هم حرف می زنند که نسرین تولد سیمین را به سهیلا یادآوری می کند و او می گوید دلم برای شما که از زندگی خودتون زدید می سوزه اما تا وقتی که سیمین خودش نخواهد کاری از پیش نمی برد.
سیمین به داخل خانه می رود و با سارا صحبت می کند، سارا می گوید که دکتر از سیمین راضی بود و امیدوار شده است و نسرین هم می گوید قصد دارم برایش تولد بگیرم.

برای ادامه خواندن قسمت ۵۹ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 58 سریال برف بی صدا می بارد

احمد به همراه پرویز پدرش به سر زمین های او رفته اند و پدرش می گوید به دنبال گرفتن اسناد این زمین ها است و از احمد کمک می خواهد اما احمد به او می گوید که تا زمانی که مالکیت آن ها مشخص نشود نمی توانم برایت کاری انجام دهم.

برای ادامه خواندن قسمت ۵۸ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 57 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب به زندان برای ملاقات منصور رفته است و بهش می گوید که از احمد نترسد و او رضایت پسر یدالله را گرفته است و فردا برای رضایت دادن به دادسرا می آید و تو هیچ پرونده ای برایت درست نمی شود.
آهو خانم و نرگس در خانه با هم درباره حبیب حرف می زنند و آهو خانم حسابی نگران کار های او است و نرگس هم آب پاکی را روی دستش می ریزد و می گوید حتما باز هم کلاه کس دیگری را برداشته است و آن ها حسابی مشغول حرف هستند که صدای افتادن ابراهیم خان می آید و بدو می روند.

برای ادامه خواندن قسمت ۵۷ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 56 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب به بنگاه معاملات املاک رفته است و به اتفاق صاحب آن جا به خانه هایی می روند و آن را می بینند که به نظر می رسد قصد خرید دارد و در نهایت خانه ای عیانی را انتخاب می کند و می رود.
منصور در زندان نشسته است و منتظر ملاقات است که با دیدن احمد داد و بیداد می کند اما احمد با آرامش باهاش برخورد می کند و می گوید برای نجات دادنت آمدم…

برای ادامه خواندن قسمت ۵۶ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 55 سریال برف بی صدا می بارد

سیمین شب تا صبح چشم رو هم نزاشت و با سرو صدای بچه ها که با سهیلا بازی می کردن از اتاق میاد بیرون و از سهیلا می خواد بچه هارو آروم کنه و سهیلا به سیمین میگه که کیانی چند بار زنگ زده و خودش هم داره میره سر کار و هیچ توضیحی درباره کارش به سیمین نمی دهد.

برای ادامه خواندن قسمت ۵۵ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 54 سریال برف بی صدا می بارد

سیمین کنار آتش نشسته است، به انگشتر در دستش نگاه می کند و فکر می کند. سهیلا در خانه با بچه ها بازی می کند که سیمین از سر و صدایشان بیدار می شود و سهیلا آن ها را به سیمین می سپارد و به سرکار می رود اما هیچ چیزی به سیمین درباره کارش نمی گوید و می رود.
حبیب و آقایی در شرکت با هم حرف می زنند و مشخص می شود که او برای حسابداری آمده است. حبیب در حال صحبت با آن آقا است که منشی خبر می دهد تلفن با ایشون کار دارد و از اتاقش بیرون می رود.

برای ادامه خواندن قسمت ۵۴ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 53 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب میره ساختمونی که ماهرخ اونجا ساکنه و به نگهبانی میگه برای خرید خونه ی احتصام اومده ولی نگهبان میگه تا اونجایی که خبر داره احتصام قصد فروش خونش رو نداره ولی حبیب با دادن مقداری پول به نگهبان سعی می کنه که اطلاعاتی از زندگی ماهرخ و پرویز پیدا کنه.

برای ادامه خواندن قسمت ۵۳ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 52 سریال برف بی صدا می بارد

احمد در حیاط خانه ایستاده و تو فکر است و از طرف دیگر پرویز نیز بر روی مبل با قاب عکس احمد خوابش برده است که ماهرخ رویش پتو می اندازد. احمد سحر هنگام به مسجد رفته است و دعای عهد می خواند.
نسرین بعد از اتمام شیفتش به خانه رفته است و با احمد درباره دیدارش با احمد حرف می زند.
بلور و پرویز در حیاط خانه در حال صبحانه خوردن هستند که صدای در می آید و سهیلا به داخل می رود. سهیلا که حسابی گشنه است به کنار آن ها مشغول خوردن می شود که با آمدن سیمین، سهیلا بدون هیچ حرفی به سمت خانه می رود و هیچ به به حرف های سیمین جواب نمی دهد.

برای ادامه خواندن قسمت ۵۲ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵۱ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 51 سریال برف بی صدا می بارد

احمد در محل کارش با صاحب کارش حرف می زند و او می گوید یک ماه آموزشی ات تمام شده و از حالا استخدامی و از احمد درباره پدر شهیدش و سابقه جبهه اش سوال می پرسد و او می گوید گفتن این ها در رزومه کاری ات باعث اعتبار و امتیاز است و از حالا به بعد به عنوان مدیر مالی مشغول به کار می شوی…
تلفن احمد در اتاق کارش زنگ می خورد، بر می دارد که متوجه می شود پرویز پدرش پشت خط است و او آن طرف خط شروع به حرف زدن می کند و می گوید می خواهم ببینمت و در میدان اسب دوانی با هم قرار می گذارند.

برای ادامه خواندن قسمت ۵۱ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 50 سریال برف بی صدا می بارد

نسرین به دانشگاه سهیلا رفته تا با ناهید صحبت کند. با او به جای خلوتی می رود و شروع به صحبت می کند و می گوید که من برای عذرخواهی آمده ام و می خواهم ما بهشون کمک کنیم تا حال خواهر من و برادر شما دوباره خوب شود.
ناهید به او می گوید که شاهرخ پشیمان شده و ندیده و نشناخته عاشق شده و قبل از این حرف ها سیمین برای من هم مراقب گذاشته بود و حالا برادرم نمی تواند دیگر با این شرایط کنار بیاید اما من دوستی ام را با او ادامه می دهم.

برای ادامه خواندن قسمت ۵۰ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 49 سریال برف بی صدا می بارد

عمه خانم قصد دارد که برای عطا و شکوه حلوا خیرات درست کند که احمد به کنارش می رود و حرف پرویز را به میان می کشد.
او می پرسد که قصد آمدن پرویز چیست که گوهر خانم می گوید پدرت است و باعث جا خوردن احمد می شود و ادامه می دهد که به خانه شان رفته است و ماهرخ گفت آمده تا تو را ببیند که احمد کلافه می شود و برای این که گوهر آرامش کند می گوید نسرین هم همه چیز را می داند و احمد می رود.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۹ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۸ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 48 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب با تعدادی طاقه پارچه به شرکت رفته است و از یحیی درخواست پارچه می کند و خسته روی مبل می نشیند که سیمین از راه می رسد و حبیب بلند می شود و ورود او به بازار پارچه را تبریک می گوید…
آن ها شروع به صحبت درباره کار می کنند و حبیب حرف آوردن و پول سرمایه را می کند که سیمین می گوید چیزی ندارد و الان نمی تواند پولی وسط بگذارد که حبیب حرف احمد را پیش می کشد و می گوید بهتر است خواهر شما و احمد آقا چند وقتی شهرستان پیش عمه تون باشند که باعث می شود سیمین به فکر فرو برود، در همین زمان تلفن زنگ می خورد و می گویند باید به کلانتری برود.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۸ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 47 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب به خانه منصور رفته است که صاحب خانه او را می بیند. صاحب خانه منصور مشغول خالی کردن خانه او است و وسایلش را بیرون می ریزد که حبیب هولش می دهد و او روی زمین می افتد.
حبیب هول می کند و هر چه صدایش می کند جواب نمی دهد، صدای زنگ خانه می آید که اول در را باز نمی کند و بعد از مدتی دم در می رود و پسر همسایه را می بیند که آش نذری آورده است و بعد از رفتنش پشت در گریه می کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۷ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 46 سریال برف بی صدا می بارد

نسرین و عمه گوهر با هم در آشپزخانه صحبت می کنند و احمد به کنارشان می رود و از نسرین پیچ گوشتی می خواهد.
سیمین در زیرزمین نشسته است و از داخل چمدان، عروسک بچگی نسرین که گردنش را شکسته بود را نگاه می کند، سهیلا به کنارش می رود و می گوید امروز و بلور دارن از این جا می روند و ما باید نگهشان داریم.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۶ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 45 سریال برف بی صدا می بارد

 

برای ادامه خواندن قسمت ۴۵ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 44 سریال برف بی صدا می بارد

احمد عکس های مراسم ختم را از نسرین می گیرد و به جایی می رود. نسرین بعد از سپردن بچه ها به عالیه خانم به بنگاه معاملات مسکن می رود و می پرسد که خانه شان چقدر می ارزد و او می گوید بهتر است که یک بار دیگر خانه را ببینند تا به چشم خریدار به آن نگاه کنند.
احمد به سر قرار با سیمین می رود و هر چه می گوید که او را منصرف کند، سیمین کوتاه نمی آید می گوید کاری که ازت خواستم را انجام بده و احمد با عصبانیت حرص قرارداد فسخ انبار را امضا می کند و به سمت کیانی می رود.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۴ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 43 سریال برف بی صدا می بارد

سیمین به زیرزمین خانه رفته است و با نگاه کردن به گوشه گوشه آن جا بچگی اش را به خاطر می آورد از روزی که گردن عروسک نسرین را شکوند و احمد با چقلی کردن پیش عطا خان باعث شد او حسابی تنبیه شود.
در خانه احمد و نسرین همه با هم وسایل را جا به جا می کنند و سهیلا هم با شوخی هایش جو را عوض می کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۳ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 42 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب سیمین را به جایی رسانده است و خودش پایین منتظر می ماند. سیمین به شرکت شاهرخ برادر ناهید رفته است و تظاهر می کند که می خواهد یک واحد پیش خرید کند و خودش را به سر ساختمان می رساند که آن جا هم می گویند او به بازار آهن رفته و نیست.
احمد و نسرین به یک خانه رفته اند و به نظر می آید که خانه آقای اسماعیلی می باشد.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۲ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۱ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 41 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب به سمت تهران حرکت می کند و به جایی می رود و با کسی درباره خسروی حرف می زند دوستش می گوید که پلیس ترکیه او را گرفته و بعد از گذشت مدتی تحویل پلیس ایران می دهند. حبیب‌ که اوضاع را به هم ریخته می بیند حسابی داد و بیداد می کند و می گوید که اولین نفر تو باید از او خبر پیدا کنی و نباید این اتفاق بیافتد.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۱ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 40 سریال برف بی صدا می بارد

پگاه و دانیال روی تخت خوابیده اند، اما خوابشان نمی برد که نسرین به کنارشان می رود و شروع به گفتن قصه برای آن ها می کند.
عمه گوهر به اتاق سهیلا می رود که خودش را به خواب می زند و او بعد از سر زدن به نسرین و پگاه و دانیال بر سر سجاده اش می نشیند و قرآن می خواند.
احمد در جاده رانندگی می کند که یک کامیون از جلو می آید و او برای این که بهم برخورد نکنند فرمون را به سمت کوه کج می کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۴۰ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۹ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 39 سریال برف بی صدا می بارد

سیمین در حال کوتاه کردن موهای پگاه است و پگاه از این که آرایشگاه نبرده اس غر می زند. مرجان هم به خانه اش رفته است و آمار ناهید را به او می دهد و می گوید که فهمیده درباره اش تحقیق می کنم و بهتر است به سهیلا اعتماد کنی و بزرگ شده است.
سیمین اتاق سهیلا را می گردد و کارت شاهرخ را آن جا پیدا می کند، با رسیدن سهیلا پایین می رود با هم به خاطر رفتار های سیمین با هم بحث می کنند و سهیلا می گوید زندگی من به تو هیچ ربطی ندارد و‌ می رود.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۹ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 38 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب با مادرش بیرون رفته اند و آهو خانم می گوید که همه فکر و ذکرم پیش پدرته و می خواهم به خانه برگردم.
اما حبیب اول او را به بانک می برد و برایش حسابی باز می کند، با کنار رفتن مادرش دو تا چک به مسئول بانک می دهد و می گوید این ها را به همین حساب بخوابون و بعد از بانک مادرش را به تجریش می برد تا به امام زاده صالح برود.
حبیب بعد از آن به محل کار نرگس می رود و درباره منصور حرف می زند که نرگس می گوید او دیگر برای من تمام شده و نمی خواهم راجبش حرفی بشنوم و بعد از آن حبیب یک دسته پول جلویش می گذارد و می گوید برای خودش و نگار به همراه مامان بابا بلیط تهیه کنند و به یک سفر بروند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۸ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۷ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 37 سریال برف بی صدا می بارد

سیمین و سهیلا در آشپزخانه آب گرم می کنند تا برای پگاه که در حمام با آب یخ مونده، آب ببرند و سهیلا در همان زمان از او اجازه می گیرد تا برای تولد دوستش ناهید به خانه شان برود.
حبیب در خانه مشغول صحبت با سیمین است و مشخص است که با هم قرار گذاشته اند و بعد از قطع کردن تلفن پدرش را پشت سرش می بیند که با تاسف نگاهش می کند…

برای ادامه خواندن قسمت ۳۷ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 36 سریال برف بی صدا می بارد

داوود شوهر نرگس به خانه نرگس رفته است و با او بحث می کند و می خواهد نگار را ازش بگیرد و می گوید تو تا ۷ سالگی حق داشتی نگار را کنار خودت نگه داری، نرگس و داوود مشغول بحث و درگیری هستند که منصور از راه می رسد و از دور آن ها را می بیند، به نظر می آید که منصور برای خداحافظی آمده و یک ساک با خودش دارد. او در گذشته غرق شده است که با دیدن داوود و دست بلند کردن بر روی نرگس عصبی می شود و جلو می رود و با هم گلاویز می شوند…

برای ادامه خواندن قسمت ۳۶ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 35 سریال برف بی صدا می بارد

منصور پکر در خانه اش نشسته و بعد از مدتی به آسپزخانه می رود تا غذایش را گرم کند و بخورد اما دائم تو فکر نرگس و حرف هایش با او است و خاطرات گذشته را مرور می کند.
احمد به در مسیر کرمانشاه است به یک رستوران میان راهی می رود تا چیزی بخورد که یه عالمه سرباز را آن جا می بیند و در میان آن ها به دنبال برادرش است و هر کدام از آن ها را مدتی خیره تماشا می کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۵ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 34 سریال برف بی صدا می بارد

سیمین با عمه اش صحبت می کند و خبر می دهد که قرار است به خانه شان برود که سهیلا به اتاق نسرین می رود تا بهش خبر بدهد و او می گوید عمه که آمد بیا دو تایی با هم از خانه برویم که سهیلا دو هزاری اش می افتد و می فهمد که عمه گوهر می خواهد با سیمین صحبت کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۴ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 33 سریال برف بی صدا می بارد

نسرین به در اتاق سیمین رفته و قصد دارد ببینتش که در را باز نمی کند و می گوید فرنگ خانم راست می گوید من و شهاب به هم نمی خوریم.
همه سر سفره شام نشسته اند و پگاه می خواهد برایش غذا ببرد که نسریم می گوید آبجی سیمین خواب است که از راه می رسد و کنار آن ها سر سفره می نشیند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۳ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 32 سریال برف بی صدا می بارد

سهیلا به همراه دوستش سر ساختمانی که داداش دوستش می سازد، رفته است و درباره سرمایه گذاری با هم حرف می زنند.
نرگس و مادرش در آشپزخانه مرغ پاک می کنند و با حبیب حرف می زنند. نرگس به حبیب می گوید که دختر حاجی یا همان سیمین امروز با نامزدش برای بلیط گرفتن به دفتر مرکزی آمده بودند و بدون بلیط با دعوا با هم رفتند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۲ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 31 سریال برف بی صدا می بارد

مشتری برای خرید ماشین به خانه پدری شهاب رفته است و ماشین را می بیند و مشغول گفتگو با شهاب است که سیمین با بچه ها از راه می رسند.
سیمین به شهاب و فرنگ خانم می گوید که پدر و مادر او برای دیدن شهاب به تهران آمده اند و در اثر این اتفاق مردند که فرنگ خانم اجازه صحبت به شهاب نمی دهد و برای او شرط می گذارد که باید بین بچه ها و شهاب یکی را انتخاب کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۱ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 30 سریال برف بی صدا می بارد

امروز و اهالی محل با جعفر آقا که از جنگ برگشته حرف می زنند که احمد و نسرین از آن جا رد می شوند.
نسرین که از حرف های مادر شهاب ناراحت شده عصبی به خانه می آید و همه چیز را برای سهیلا تعریف می کند و می گوید می خواهم مثل سیمین شوم و بچه ها را پیش خودم نگه دارم.

برای ادامه خواندن قسمت ۳۰ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 29 سریال برف بی صدا می بارد

احمد و مولایی با هم حساب های شرکت را انجام می دهند و خداروشکر اوضاع کار و بار شرکت خوب شده است. حبیب و مادرش با هم بیرون رفته اند و حبیب با دروغ سر هم کردن او را راضی می کند و می رود.
سیمین و شهاب با هم به پارک رفته اند. بچه ها مشغول بازی هستند و آن دو با هم حرف می زنند. سیمین می گوید که در فکرش می خواهد بچه ها را با خودش به آن جا ببرد اما شهاب مخالف است و سعی می کند با هر بهانه ای که شده بگوید نمیشه بچه ها را ببرند اما سیمین با شنیدن این حرف از شهاب می خواهد که آن ها را به خانه ببرد و می روند…

برای ادامه خواندن قسمت ۲۹ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 28 سریال برف بی صدا می بارد

سیمین مشغول انتخاب لباس است که نسرین به اتاقش می رود تا همراهیش کند و با هم خاطرات کودکی شان را مرور می کنند و نسرین با حرف هایش سعی می کند به سیمین نزدیک شود و با هم خواهرانه حرف می زنند.
سیمین از انتظاری که به آمدن شهاب داشته و از ذوق نامه های او می گوید و نسرین بهش قول می دهد که فردا براش سنگ تموم بگذارد و مادری که در حقش کرده را جبران کند.

برای ادامه خواندن قسمت ۲۸ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 27 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب به بیمارستان رفته و زخمش را پانسمان می کند. گوهر خانم به سر خاک شوهرش رفته و نامه ای که برای سعید خوانده را اول برای او می خواند و گریه می کند. حسابی با شوهرش درد و دل می کند و خودش را سبک می کند.
نسرین به اتاق سهیلا رفته و با او درباره روز اول دانشگاه اش صحبت می کند و سیمین میز صبحانه حسابی چیده و منتظر آماده شدن سهیلاس تا با هم به دانشگاه بروند.

برای ادامه خواندن قسمت ۲۷ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 26 سریال برف بی صدا می بارد

نسرین به دنبال سیمین می رود که متوجه می شود او به سر خاک پدر و مادرش رفته است.
احمد برای محکم کاری به سراغ خسروی رفته است و از او می خواهد که سند جدیدی که مشکل نداشته باشد و خیالش بابت پاس شدن باقی چک ها راحت شود، اما خسروی با زبون بازی و قسم جون بچه هایش احمد را راضی می کند و می گوید خیالش بابت پاس شدن چک ها راحت شود و او را به خانه اش دعوت می کند اما احمد قبول نمی کند و می رود.

برای ادامه خواندن قسمت ۲۶ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 25 سریال برف بی صدا می بارد

احمد و مادرش هر دو به بانک رفته اند و از طرف دیگر حبیب نیز برای واریز پول در بانک است که با دیدن آن ها بر می گردند تا نبیننش و به محض انجام شدن کارش می رود.
احمد چک را به حساب می خوابوند و بعد از تمام شدن کارشان به ستاد می روند و فیلم سعید را به او نشان می دهند و گوهر خانم اصرار می کند که باید پسرش را برای او پیدا کنند و می روند…

برای ادامه خواندن قسمت ۲۵ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 24 سریال برف بی صدا می بارد

احمد در اتاق سعید است و به مادرش می گوید که هیچ کدام از هم گروهی های سعید برنگشته اند و اگر پلاک او را بیاورند چی اما گوهر خانم که دلش به آمدن سعید است چشم هایش را می دزدد و برای شام می رود.
منصور عکس هایی که از حبیب گرفته را ظاهر کرده است و به سراغ نرگس رفته و با اصرار های نرگس او را به شرکت می برد و آن جا را بهش نشان می دهد، منصور نمی خواهد او به آن جا برود که نرگس از خدا خواسته به او می گوید آدرس خانه شان را به راننده بدهد تا به آن جا بروند.

برای ادامه خواندن قسمت ۲۴ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 23 سریال برف بی صدا می بارد

سیمین با احمد و کیانی صحبت می کند اما احمد که تمام فکرش پیش سعید است هیچی از حرف هایشان نمی فهمد و حبیب به تنهایی چک ها را از خسروی تاجر دروغی می گیرد.
آن ها پسته ها را به یک انبار که از قبل آماده کرده اند می برند…

برای ادامه خواندن قسمت ۲۳ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 22 سریال برف بی صدا می بارد

حبیب از خواب بیدار شده و بر سر سفره صبحانه می رود و با مادرش حرف می زند و حال پدرش را می پرسد.
به اتاق پدرش می رود تا او را راه ببرد و از وضعیت کار هایش می گوید که حاج ابراهیم دست دور گلویش می اندازد می خواهد خفه اش کند اما زورش نمی رسد و حبیب او را روی تخت پرت می کند….

برای ادامه خواندن قسمت ۲۲ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال برف بی صدا می بارد

قسمت 21 سریال برف بی صدا می بارد

نسرین در دانشگاه با دوستانش مشغول صحبت است و منتظر احمد است، با رفتن نسرین دوستاش تصمیم می گیرن تا هفته بعد برای او تولد بگیرند.
احمد به نسرین قول می دهد که در پایان نامه بهش کمک کند و با سوار ماشین شدن بوی رنگ را حس می کند که می فهمد احمد قرار است اتاقش را رنگ کند و میان حرف هایشان می گویند بد نیست کل خانه را رنگ کنند.

برای ادامه خواندن قسمت ۲۱ سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت بیستم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت بیستم سریال برف بی صدا می بارد

امروز با مردای محل ایستاده و درباره دزدی از مغازه بقال محل که گرون فروش صحبت می کنند و هر کی دربارش یه حرفی می زند.
به خانه می رود که متوجه می شود پستچی نامه دادگاه آورده و آن را برمی دارد به خانه می برد که نسرین و سهیلا بعد از خواندنش حالشان می گیرد و در حیاط می نشینند…

برای ادامه خواندن قسمت بیستم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت نوزدهم سریال برف بی صدا می بارد

حبیب با آقایی برای دیدن یک خانه رفته است و به نظر می آید که قصد خرید خانه دارد. سیمین که یکی از دوستانش حوصله آن چنانی نداشت به خانه اش رفته است که با خانه خالی مواجهه می شود و دوستاش یهویی او را سوپرایز می کنند اما سیمین که اعصاب درست و حسابی ندارد با همه بحث و دعوا می کنند و سیمین فکر می کند که نسرین این کار ها را کرده تا احمد در شرکت بتواند کار هایش را راحت تر انجام دهد و همه چیز را بالا بکشد و می گوید که حتی در نقاشی بچه ها هم هیچ حضوری ندارد…

برای ادامه خواندن قسمت نوزدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت هجدهم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت هجدهم سریال برف بی صدا می بارد

تلفن خانه زنگ می خورد که سیمین جواب می دهد و گویا همان وکیلشان است که با سر رسیدن نسرین و بچه ها تلفن را قطع می کند.
سیمین با دیدن لباس خاکی بچه ها عصبی می شود و بابت بیرون بردن بچه ها حسابی با او دعوا می کند و لباس بچه ها را عوض می کند. نسرین که از حرف سیمین ناراحت شده در آشپزخانه با او حرف می زند و می گوید که حق ندارد برای آن ها امر و نهی کند که سیمین همچنان سر حرفش پافشاری می کند و به او می گوید که عمه گوهر برای سهیلا نقشه دارد و الکی او را به دماوند نبرده است.

برای ادامه خواندن قسمت هجدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت هفدهم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت هفدهم سریال برف بی صدا می بارد

با اتمام مراسم همه به خانه رفته اند و نسرین و احمد درباره رفتار کیانی و سیمین صحبت می کنند و احمد می گوید بهتر است که افطار به آن جا نرود و ممکن است ناراحتی پیش بیاید و به سراغ امروز می رود و سفارش بچه ها را می کند و می رود.
سهیلا در اتاقش نشسته است که نسرین به سراغش می رود و با هم حرف می زنند، سهیلا از دلگرمی که به او دارد، می گوید و نسرین برای عوض شدن حال و هوای او و خانه حرف می زند و می گوید عمه با آن ها کار دارد و به پایین بروند.

برای ادامه خواندن قسمت هفدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت شانزدهم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت شانزدهم سریال برف بی صدا می بارد.

حبیب در حال رفتن به جایی است که یکی از هم کسبه ای ها رو می بیند و میان حرف هایش به اون می فهماند که احمد و وراث در حال کلاهبرداری هستند و این کار ادامه دار نخواهد بود.
احمد به همراه آخوند مسجد و چند تا از اهالی مشغول خوردن افطاری هستند و درباره کار های خیری که باید انجام بدهند صحبت می کنند و حاج آقا عنوان می کند که احمد پیرو راه حاج عطا است.

برای ادامه خواندن قسمت شانزدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت پانزدهم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت پانزدهم سریال برف بی صدا می بارد

سیمین لباس عروسش را درآورده و با دیدمش اشک می ریزد، نسرین که ناراحت از بد صحبت کردن با او است عذر خواهی می کند اما سیمین، پگاه و دانیال را بدون هیچ حرفی با خودش می برد.
حبیب و پسری که گویا خاطرخواه خواهرش است با هم درباره خواهر حبیب که حالا مشخص شده اسمش حبیب است، صحبت می کنند.
او از کار هایی که نرگس در طول مدتی که زیر نظرش داشته می گوید و حدس می زند که نگار بچه خواهر حبیب مریض باشد.

برای ادامه خواندن قسمت پانزدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت چهاردهم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت چهاردهم سریال برف بی صدا می بارد

نسرین بر سر سجاده مادرش نماز می خواند که سهیلا به کنارش رفته و او را تماشا می کند و با تمام شدن نمازش با هم درد و دل می کنند و درباره سیمین صحبت می کنند و نسرین باز هم از سهیلا خواهش می کند که درس بخواند.
بعد از آن نسرین به سراغ بلور رفته تا بابت رفتار های سیمین از او عذرخواهی کند اما بلور تصور می کند که…

برای ادامه خواندن قسمت چهاردهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت سیزدهم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت سیزدهم سریال برف بی صدا می بارد

احمد در مسیر رفتن به شرکت است که هر یک از اهالی بازار سلامتی و فاتحه ای برای حاج عطاالله شکیبا می دهند و او را بدرقه می کنند. از طرفی دیگر حبیب در اتاق حاج حبیب نشسته است و مدارک او را زیر و رو می کند که با آمدن صدای پای احمد حبیب همه چیز را جمع می کند و به پیشواز احمد می رود.

برای ادامه خواندن قسمت سیزدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت دوازدهم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت دوازدهم سریال برف بی صدا می بارد

سیمین مشغول پوشاندن لباس های دانیال است و بر سر نسرین غر می زند که خانمی که دانیال را پیدا کرده بود با قابلمه آش به آن جا می رود اما با روی ترش سیمین رو به رو می شود و بعد از دادن غذا سریعا می رود.
امروز تمام رفتار های حبیب را برای سیمین تعریف می کند و به او می گوید اصلا رفتار درست و حسابی ندارد که او تصمیم می گیرد فردا به شرکت برود اما نسرین دخالت می کند و می گوید بهتر است احمد برود و به کار ها رسیدگی کند…

برای ادامه خواندن قسمت دوازدهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت یازدهم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت یازدهم سریال برف بی صدا می بارد

هر کسی در خانه مشغول کاری است و حبیب از امروز درباره میز و صندلی ها می پرسد که او می گوید قرار بوده در این خانه عروسی بر پا شود که حبیب زیر لب با خودش جمله چه عروسی بد شگونی را زمزمه می کند و از همسایه ها می خواهد که به امروز کمک کنند تا میز و صندلی ها چیده شود و خودش به دنبال خرید برای مراسم می رود.
احمد در بیمارستان هم چنان بستری است و بی قراری می کند که سعید کنارش مانده و ازش مراقبت می کند.

برای ادامه خواندن قسمت یازهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت دهم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت دهم سریال برف بی صدا می بارد

نسرین و سیمین راهی تهران شده اند و عمه گوهر برای دادن بسته ای به خانه ای که عروسی گلناز و شوهر است رفته است تا به شوهر گلناز بدهد و او با خودش به جبهه ببرد.
امروز به سیمین و نسرین خبر می دهد که مادر پدرشان تصادف کرده اند و آن ها بدو به بیمارستان می روند.
سیمین برای شناسایی جنازه به سردخانه می رود و مطمئن می شود که پدرش و مادرش هر دو مرده اند و از حال می روند و خاطراتشان با هم مرور می شود…

برای ادامه خواندن قسمت دهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت نهم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت نهم سریال برف بی صدا می بارد

حاجی به خانه برگشته است که دانیال رو غمگین از مردن ماهی ها می بیند و با او صحبت می کند.
عروس دامادی که حاجی بساط عروسیشان را راه انداخته برای تشکر به خانه عمه گوهر رفته اند و از او خواهش می کنند که حتما امشب در عروسی آن ها شرکت کنند.
حاج عطا و شکوه خانم به سمت تهران روانه شده اند و درباره حبیب صحبت می کنند که میانه راه با چیزی رو به رو می شوند و یک لکه خون روی شیشه می افتد که شکوه حالش بد می شود و از ماشین پیاده می شوند که می فهمند تنها یک پرنده بوده است.

برای ادامه خواندن قسمت نهم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت هشتم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت هشتم سریال برف بی صدا می بارد

سهیلا به سیمین می گوید که شهاب به همراه مادرش به آن جا آمده است و خانواده اش با روی باز از آن ها استقبال و پذیرایی می کنند.
حاج عطا و مادر شهاب با هم در چالش مهاجرت کردن و نکردن بچه ها هستند و هر کدام قصد دارن طرف مقابل را متقاعد کنند.
مادر شهاب اجازه صحبت به بچه ها را نمی دهد و با زدن حرف هایی که بوی جدایی آن ها را می دهد از جایش بلند می شود و می رود، به تبع شهاب از او تبعیت می کند و دنبالش می رود…

برای ادامه خواندن قسمت هشتم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت هفتم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت هفتم سریال برف بی صدا می بارد

همه در خانه عمه منتظر رفتن پدرشان هستند تا خانه را برای تولد حاج عطا آماده کنند.
سیمین هم چنان حالش خوب نیست و خودش را در اتاق حبس کرده است که شکوه خانم به سراغش می رود تا او را دلداری دهد و از این حال و هوا دربیاورد…

برای ادامه خواندن قسمت هفتم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ششم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت ششم سریال برف بی صدا می بارد

شکوه خانم با لباس عروس ها به خانه آمده است که همه شروع‌به رقص و پایکوبی می کنند. نسرین بی تاب احمد است که مادرش به سراغش می رود و او را دلداری می دهد.
شکوه خانم سراغ سیمین را می گیرد که نسرین می گوید لباسش را نخواست و به اتاقش رفته است، شکوه به کنارش می رود و به او قول می دهد که همه چیز درست می شود که صدای حاج عطا از حیاط می آید و شکوه به استقبالش می رود و او را راضی می کند که با سیمین صحبت کند و کمی برایش مثل آب روی آتیش باشد…

برای ادامه خواندن قسمت ششم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت پنجم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت پنجم سریال برف بی صدا می بارد

آرش با تمام تاکید های مادرش آماده رفتن به سر قرار با حاج عطا شده است.
کیانی با تمام شدن حرف حاجی از او اجازه می گیرد تا به انبار برود و بعد از دستوراتی که حاجی می دهد از اتاقش بیرون می رود که با شهاب رو به رو می شود.
شهاب و حاج عطا مشغول صحبت هستند که کیانی برای آن ها چای و شیرینی می برد و شهاب ادامه می دهد که برای ادامه تحصیل می خواهد از ایران برود اما این کارش به معنای ترک کشور نیست…

برای ادامه خواندن قسمت پنجم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت چهارم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت چهارم سریال برف بی صدا می بارد

احمد به خانه دایی اش رفته است تا برای رفتن خداحافظی کند که سیمین از او می خواهد تا به پدرشان بگوید که عروسی او و آن ها از هم جدا برگزار شود و با آمدن مادر و پدرش از او دور می شود و به داخل می رود.
شکوه خانم دو تا از النگو هایش را به احمد می دهد تا با خودش به جبهه برود و بلاخره راهی می شود و در مسیر در خصوص مدیریت و عروسی جدا خودش با نسرین و شهاب و سیمین صحبت می کند و عطا می گوید که فردا با شهاب صحبت می کند….

برای ادامه خواندن قسمت چهارم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید..

خلاصه داستان قسمت سوم سریال برف بی صدا می بارد

قسمت سوم سریال برف بی صدا می بارد

حاج عطا به همراه احمد به انبار رفته است که کیانی را مشغول بحث با یکی از مسئولین انبار می بیند و به او می گوید که بیشتر از این ادامه ندهد و همه را جمع می کند و اعلام می کند که از این به بعد کیانی همراه آقای مرادی کمک می کند و می رود.
حاجی که حال خوشی ندارد به سراغ حاج آقای محل رفته است و مبلغی را بابت کار خیر به او می دهد که حین حرف زدن حالش بد می شود و او احمد را صدا می کند و حاج عطا را می نشانند.
احمد که از وضعیت بیزار است او را به همان دکتر می برد تا از ماجرا سر در بیاورد و در آخر حاج عطا تسلیم می شود و به احمد می گوید….

برای ادامه خواندن قسمت سوم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت دوم سریال برف بی صدا می بارد

خلاصه داستان قسمت دوم سریال برف بی صدا می بارد

خواهر کوچیکه نسرین و سیمین در خانه شیرینی پخش می کند و نسرین در اتاقش مشغول تایپ کردن چیزی است که مادرش او را صدا می کند تا به پایین برود.
سیمین به مادرش گفت که قصد دارد با شهاب به خارج برود و با پایین رفتن نسرین به زیرزمین می روند تا جهیزیه را ببیند که سیمین باز هم پای خارج رفتن را وسط می کشد اما مادرش می گوید که تو هنوز انتخاب نکرده ای و هر وقت خودت با عقلت تصمیم گرفتی می تونی بری…
سیمین می گوید که من می خوام با شهاب برم اما نمیدونم چجوری به بابا بگم نسرین او را حمایت می کند و می گوید اگر آرزویت رفتن است من تو را حمایت می کنم و با آمدن حاج عطا همه به بالا می روند…

برای ادامه خواندن قسمت دوم سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت اول سریال برف بی صدا می بارد

سریال برف بی صدا می بارد

مزون لباس عروس
نسرین و سیسمن که مشخص است با هم خواهر هستند، به مزون لباس عروس رفته اند و مشغول پرو لباس هایشان هستند که وضعیت قرمز اعلام می‌ شود و همه به پناهگاه می روند.
نسرین و شوهرش بعد از آرام شدن وضعیت باهم به سمت خانه می روند و در مسیر باهم صحبت می کنند اما نسرین به او نمی گوید که لباس عروسش چه شکلی است و می گذارد تا شب عروسی صبر کند..

برای ادامه خواندن قسمت اول سریال برف بی صدا می بارد، این جا کلیک کنید.

نوشته های مشابه

۴ دیدگاه

    1. سلاام تمامی مطالب به روز شد گویا مشکلی پیش آمده بوده لطفا مطلب رو ببینید انشاالله که به روز شده و قابل مشاهده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا